حاج حسین یکتا: ما به نقطهای خاص از انقلاب اسلامی رسیدهایم و امروز آمریکای جنایتکار بر زیر تمام عهدهای خود زده است و استکبار جهانی تمام قد در مقابل ما ایستاده است؛ دشمنان تمام تلاش خود را میکنند که ظهور امام زمان (عج) اتفاق نیفتد و لذا ما نباید از مسیر امام زمانمان جا بمانیم.
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
#شعر_کودکانه
تقدیم به #خردسالان کانال
💠 اصول دین
آی بچه جون یه بازی
بازی خونه سازی
پنج تا ستون محکم
باید بسازیم با هم
اول ستون توحید
تابیده مثل خورشید
عدل دومین ستونه
برای ساخت خونه
بازی نداره قوت
سوم بزار نبوت
چهارمی امامت
به خونه داده قامت
پنجم معاد بنا کن
زود دستاتو بالا کن
با شادی و با خنده
بگو شدم برنده
پنج تا ستون همین بود
اینا اصول دین بود
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
🌹طنز جبهه😜
🌷دلخوری_از_حاج_همت!
(بمناسبت فرا رسیدن هفته بسیج😳)
🌷یک روز که فرماندهان ارتش، در یک قرارگاه نظامی برای طراحی یک عملیات، همه جمع شده بودند، حاج همت هم از راه رسید، امیر عقیلی، سرتیپ دوم ستاد «لشکر ۳۰ پیاده گرگان»، حاجی را بغل کرد و کنارش نشست، امیر عقیلی به حاج همت گفت: «حاجی! یک سوال دارم، یک دلخوری خیلی زیاد، من از شما دلخورم.» حاج همت گفت: «خیر باشد! بفرمائید! چه دلخوری؟»
🌷امیر عقیلی گفت: «حاجی! شما هر وقت از کنار پاسگاههای ارتش، از کنار ما که رد میشوی، یک دست تکان میدهی و با سرعت رد میشوی. اما حاجی جان، من به قربانت بروم، شما از کنار بسیجیهای خودتان که رد میشوی، هنوز یک کیلومتر مانده، چراغ میدی، بوق میزنی، آرام آرام سرعت ماشین ات را کم میکنی، بیست متر مانده به دژبانی بسیجی ها، با لبخند از ماشین پیاده میشوی، دوباره باز دستی تکان میدهی، سوار میشوی و میروی. رد میشی اصلاً مارو تحویل نمیگیری حاجی، حاجی به خدا ما هم دل داریم.»
🌷حاج همت اینها را که از امیر عقیلی شنید، دستی به سر امیر کشید و خندید و گفت: «برادر من! اصل ماجرا این است که از کنار پاسگاههای شما که رد میشوم، این دژبانهای شما هر کدام چند ماه آموزش تخصصی میبینند که اگر یک ماشین از دژبانی ارتشیها رد شد، مشکوک بشوند؛ از دور بهش علامت میدهند، آروم آروم دست تکان میدهند، اگه طرف سرعتش زیاد بشه، اول علامت خطر میدهند، بعد ایست میدهند، بعد تیر هوایی میزنند، آخر کار اگر خواست بدون توجه دژبانی رد بشود، به لاستیک ماشین تیر میزنند.
🌷....ولی این بسیجی هایی که تو میگی، من یک کیلومتر مانده بهشان مرتب چراغ میدم، سرعتم رو کم میکنم، هنوز بیست متر مانده پیاده میشوم و یک دستی تکان میدهم و دوباره میخندم و سوار میشوم و باز آرام از کنارشان رد میشوم. آخر این بسیجیها مشکوک بشوند، اول رگبار میبندند. بعد تازه یادشان میاد که باید ایست بدهند. یک خشاب و خالی میکنند، بابای صاحب بچه را در میآورند، بعد چند تا تیر هوایی شلیک میکنند و آخر که فاتحه طرف خوانده شد، داد میزنند ایست." 👈این را که حاجی گفت، قرارگاه از خنده منفجر شد.
📚 #کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصرکاوه
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
گفت: راستی جبهه چطور بود؟
گفتم : تا منظورت چه باشد .
گفت: مثل حالا رقابت بود؟
گفتم : آری.
گفت : در چی؟
گفتم :در خواندن نماز شب.
گفت: حسادت بود؟
گفتم: آری.
گفت: در چی؟
گفتم: در توفیق شهادت.
گفت: جرزنی بود؟
گفتم: آری.
گفت: برا چی؟
گفتم: برای شرکت در عملیات .
گفت: بخور بخور بود؟
گفتم: آری .
گفت: چی میخوردید؟
گفتم: تیر و ترکش 🔫
گفت: پنهان کاری بود ؟
گفتم: آری .
گفت: در چی ؟
گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .👞
گفت: دعوا سر پست هم بود؟
گفتم: آری .
گفت: چه پستی؟؟ 🤔
گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .💂
گفت: آوازم می خوندید؟ 🎙
گفتم: آری .
گفت: چه آوازی؟
گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل .
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ 🌫
گفتم: آری .
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟
گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب💀☠
گفت: استخر هم می رفتید؟ 💧
گفتم: آری ...
گفت: کجا؟
گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟
گفتم: آری .
گفت: کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟
گفتم: آری
گفت: کی براتون برمی داشت؟
گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .
گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟ گفتم: آری
خندید و گفت: با چی؟
گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان
سکوت کرد و چیزی نگفت...
🌹ياد و خاطره بسیجیان بی نام و بی ادع
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
بخوانیم دعای #فرج به نیابت انبیاوحضرت زهرا [[س ]]راکه هست گشایش امور دنیا را
بخوانیم دعای #فرج به نیابت شهدای #گمنام
برا امدن یوسف #زهرا [[س]]
بخوان دعای #فرج راکه یار برگردد
بخوان دعای #فرج راکه شب سحر گردد
بخوان دعای #فرج را اگرکه می خواهی
حدیث #غیبت یارتومختصرگردد
بخوان دعای #فرج راکه یار می آید
اگر دلت ز رَهِ #اشتباه برگردد
🌹اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
19.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹#الهی_عظم_البلاء
|نماهنگ ویژه دعای فرج الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی
أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج
دعا برای ریشه کن شدن #کرونا
#ما_ملت_امام_حسینیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
@newlove
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
233579_718.mp3
6.77M
🎙دعای«هفتم صحیفه سجادیه»؛✅
#صوتی
🔸آقای کریمی👌
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
23.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جوان اهل تسننی که شیعه شد
خیلی جالب از دست ندید😍
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
#التماس_دعای_فرج 🤲
#تلاوت_میکنیم
#جزء_بیست_و_نهم_قرآن_کریم را به نیابت از شهدا و پداران و مادران عزیزمان و گذشتگان هدیه میکنیم به پیشگاه ملکوتی عالم قطب امکان آقا و مقتدایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجهم و الشریف و مادر بزرگوارشان .و هدیه به چهارده نور مقدس ائمه اطهار علیه السلام .
التماس دعا ما را از دعای خیر خود فراموش نکنید .
یا علی 🌸
👇👇
Joz29.mp3
10.78M
🎤 #فایل_صوتی
#چکیده
#تفسیر
#جزء29
مفسر:استاد زارعی (ستاد مهارتهای تفسیر قرآن کریم)
تحت نظارت حجه الاسلام والمسلمین قرائتی
✍️ شبی در سوریه، من بودم و بانوی اهل سنت...
#قسمت_دوم
💠 در برابر حالت مظلوم و وحشت زده اش نمی دانستم چه کنم و همان اندک اندوخته زبان عربی هم از یادم رفته بود که فقط توانستم اسلحه ام را پایین بیاورم تا کمتر بترسد و با دست چپم چراغ قوه را از میان دو لبم برداشتم بلکه به کلامی آرامَش کنم، ولی تنهایی و تاریکی این خرابه و ترس از تروریست ها امانش را بریده بود که خم شده و با هر دو دست به زمین خاکی خانه چنگ می زد و هر چه به انگشتان لرزانش می رسید به سمتم پرتاب می کرد و پشت سر هم جیغ می کشید: «حرومزاده تروریست! از خونه من برو بیرون!»
لباس ارتش سوریه به تنم نبود تا قلبش قدری قرار بگیرد، نمی توانستم به خوبی عربی صحبت کنم تا مجابش کنم که من تروریست نیستم و می دیدم با هر قدمی که به سمتش می روم، تمام تن و بدنش به لرزه می افتد که چراغ قوه را مستقیم رو به سمت صورتم گرفتم تا چهره ام را ببیند و بفهمد هیچ شباهتی به تروریست های تکفیری ندارم و فریاد کشیدم: «من شیعه ام!»
دوباره چراغ قوه را به سمتش گرفتم، چهره استخوانی اش از ترس زرد شده و چشمان گود رفته اش از اشک پُر شده بود و می دیدم هنوز هم از هیبت نظامی ام می ترسد که با کلماتی دست و پا شکسته شروع کردم: «نترس! من تروریست نیستم! از نیروهای ایرانی هستم! برای کمک به شما اومدم!»
کلماتم هر چند به لهجه محلی ادا نمی شد و فهمش برای او چندان ساده نبود، اما ظاهراً باور کرده بود قصد آزارش را ندارم که مقاومت مظلومانه اش شکست و همانجا پای دیوار به زمین افتاد.
پیراهن بلند مشکی اش غرق خاک بود و از صورت در هم تکیده اش پیدا بود که در این چند روز، از ترس تجاوز تروریست ها به جانش، در غربتکده این خرابه پنهان شده و حالا می خواست همه حجم ترس و تنهایی اش را پیش چشمان این مدافع شیعه ضجه بزند که همچنان میان گریه ناله می زد تا بلاخره بقیه بچه ها هم خبر دار شدند و آمدند.
از میان ما، افسر سوری او را شناخت؛ همسر عبدالله بود، مدافع اهل #سنت زینبیه ☘️ که غروب دیروز در دفاع از حرم به شهادت رسید.
سلام خدا به همه مدافعان حرم چه #شیعه و چه #سنی🌹
#پایان
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
#زیارتنامه_شهدا🌹🌟✨
💞بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم💞
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللہِ، بِاَبـی اَنتُم وَ اُمّز طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ معَکُم.
#اَللهُمارزُقنیشهادت 🤲
#اَللّهُمَ_عَجّل_لِولیّک_الفَرَج🌼✨
یازهرا سلام الله
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
#شہیدانہ ♥️
یهبندهخدایےمیگفټـ:
الهے هیچ قلبے بدون
شهادتـ
از ڪار نیفتہ :)💔
+حواسمون هست؟؟!
🌺هرروز با یک شهید(۲)
🌷شهید_سید_ احمد _پلارک
🌷ولادت: ۱۳۴۴/۲/۷
🌷شهادت : ۱۳۶۶/۱/۲۲فروردین
🌷محل شهادت:عملیات کربلای ۸
🌷مسئولیت :فرمانده آ ر پی جی زنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول (ص) شلمچه
🌷مزار شریف:بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها،قطعه ۲۶ردیف ۳۲ شماره ۲۲
✨شهیددفاع مقدس «منوچهر پلارک» که معروف به «سید احمدپلارک»وشهید عطری مشهورمی باشد.✨
🌺 زندگینامه _ شهید
🌹در شش سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.
🌹او در خیابان ایران میدان شهدا و در محلهای مذهبی زندگی میکرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی “علی بن موسی الرضا علیه السلام” مأمن همیشگیاش بود. وی دائماً به منطقه میرفت.
🌹در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
🌹بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود. هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک میسپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهیداحساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بهطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود.
🌹شهید پلارک ؛ شبیه به یکی از سربازان پیامبر در صدر اسلام، “غسیل الملائکه” است. “غسیل الملائکه” به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده باشند. در تاریخ اسلام آمده که “حنظله” غسیل الملائکه که از یاران جوان پیامبر بود، شب قبل از جنگ احد ازدواج می کند و در حجله می خوابد. فردا صبح، زمانی که لشکر اسلام به سمت احد حرکت می کرد، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله کرد و بنابراین نرسید که غسل کند. او در این جنگ شهید شد و ملائکه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند. پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد. شاید به همین خاطر باشد که همیشه قبر شید پلارک نیز خوشبو و عطر آگین است.
🌹خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز میکنند و از خدای او حاجت و شفاعت میخواهند. او معجزه خداست.
🌺 گزیده ای ازوصیت شهید
خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم و ا... اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستارالعیوبی را بر می داشتی میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند ، هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم . خدایا به کرمت و مهربانیت ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود . الهی العفو...
🥀تنها خواسته شهید پلارک که برآورده نشد...
در وصیت نامه اش با تاکید خواسته جمله زیر بر روی سنگ قبرش بنویسند اما معلوم نیست چرا این درخواست برآورده نشده است.
بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید ( امام دوستت دارم و التماس دعا ) و میدانم بر سر قبرم می آیی.
🍂#ظهر عاشورا ۱۳۶۵/۶/۲۴
🌹روحش شادوراهش پررهرو
🌺یادشهداباذکر #صلوات🌺
گمنام:
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs