eitaa logo
کانال کمیل
286 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید والامقام مدافع حرم جاویدالاثر علی آقا عبداللهی ( البته پیکر مطهر ایشان جزو شهدای تازه تفحص شده می باشد که همین چند روز اخیر وارد ایران اسلامی شدند.) *نام و نام خانوادگی: علی آقا عبداللهی *نام پدر : محمد رضا *محل تولد : تهران *تاریخ ولادت: ۱۳۶۹/۰۷/۱۰ *تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۱۰/۲۳ *محل شهادت: منطقه خالدیه خانطومان – سوریه *نحوه شهادت: تروریست های تکفیری *مدت عمر: ۲۳سال *محل مزار : جاویدالاثر *کتاب مربوط به این شهید: همسایه آقا
زندگی نامه و فرازی از وصیت نامه شهید شهید علی آقا عبداللهی متولد۶۹/۷/۱۰ در تهران به دنیا آمد. پدرش آقا محمد رضا و مادرش زهرا خانم غزالی نام دارند. وی در منطقه 11 تهران مقاطع ابتدایی و راهنمایی را سپری و در رشته برق و الکترونیک در هنرستان فنی شهدا در منطقه 12 تحصیلاتش را ادامه داد. تحصیلاتش را تا مقطع کاردانی رشته الکترونیک در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری گذراند. بلافاصله پس از اتمام درس در سال ۱۳۹۰ به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و پس از گذراندن یک دوره یکساله در دانشگاه امام حسین(ع) در سپاه انصار مشغول خدمت شد. در سال ۹۱ ازدواج نمود و در سال ۹۳ صاحب فرزند پسری به نام امیرحسین شد.در تاریخ ۹۴/۹/۲۲ پس از دو سال پیگیری موفق به اعزام به سوریه گردید و در تاریخ ۹۴/۱۰/۲۳ درست ۳۱ روز پس از اعزام در منطقه خالدیه خان طومان به درجه رفیع شهادت نائل گردید. پیکر مطهر ایشان تاکنون بازنگشته است و همانطور که به حضرت زهرا«س» ارادت ویژه ای داشت همانند ایشان بی نشان ماند.
رزمنده دلیر شهید ایوب رحیم‌ پور در تاریخ 14 شهریور ماه سال 1360 در آغاجاری خوزستان دیده به جهان گشود که همزمان با هجوم تکفیری‌ ها به سوریه به این کشور عزیمت کرد تا از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) دفاع کند. این دلیرمرد خوزستانی پس از مجاهدت در راه دفاع از اسلام و نبرد با تکفیری‌ ها سرانجام در روز 17 آذر ماه سال 1394 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و عند ربهم یرزقون شد. شهید ایوب رحیم‌ پور پس از شهید علیرضا قنواتی، روحانی شهید میلاد بدری و روحانی شهید سید اصغر فاطمی‌ تبار (چرغندی) چهارمین شهید شهرستان امیدیه در استان خوزستان است. همسرش می گوید: من در خانواده‌ای مرفه زندگی می‌کردم که ایوب به خواستگاری‌ام آمد. آن زمان فقط یک راننده بود. راننده‌ ای که هیچ سرمایه دنیایی نداشت. اما من سرمایه‌ های معنوی و الهی بی‌ شماری در وجود او دیدم. صداقت، ایمان، اخلاص، نجابت و از همه مهم‌تر تدین و ارادتش به اهل بیت (ع). همه این خصایص من را شیفته او کرد. از همان ابتدا ارادت خاصی به شهدا داشت. او متولد 1360 بود و همیشه افسوس می‌ خورد که چرا چند سالی زودتر به دنیا نیامده تا در میان رزمندگان اسلام از کشورش، ناموس و دینش دفاع کند. عشق به شهادت را در وجود او می‌دیدم. همواره پای فیلم‌ها و روایات دفاع مقدسی می‌نشست و آنها را با علاقه وافری نگاه می‌کرد. همیشه نواهای جبهه و جنگ را زمزمه می‌کرد. خلاصه‌اش را بخواهم بگویم او عاشق شهادت بود و من می‌دانم نهایت این عشق و دلدادگی با معبود او را به شهادت رساند. یاد ایام دفاع مقدس همیشه چشمانش را گریان می‌کرد و به حال شهدا غبطه می‌خورد. ایوب ارتباط عجیبی با خدا داشت. می‌گفت رفاقت با خدا دلچسب‌ترین رفاقت‌ها است. همیشه به من می‌گفت وقت دعا و مناجات با خدا از او چیزهای دنیایی و مادی نخواه حیف است. دعا‌های خودش معنوی بود و رزق شهادت را می‌طلبید. دو سال آخر زندگی ‌اش عجیب با خدا راز و نیاز می ‌کرد. نیمه‌های شب نماز‌های شبش را با نور شمع می‌خواند. عاشق نماز شب بود.
شهید والامقام حسین امینیان نام و نام خانوادگی :حسین امینیان نام پدر :سیف اله تاریخ تولد :۱۳۳۶/۰۵/۲۴ محل تولد :دامغان شغل :آزاد وضعیت تاهل :مجرد مسئولیت :مردمی سن :۲۱ سال تاریخ شهادت :۱۳۵۷/۰۹/۲۱ محل شهادت :دامغان موضوع شهادت :شهدای انقلاب نحوه شهادت :اصابت گلوله در تظاهرات
زندگی نامه شهید: خورشید وسط آسمان ایستاده‌ بود. زمین تب‌دار گرمای خورشید بود که خداوند هفتمین فرزند را به خانوادۀ ساده و صمیمی سیف‌الله امینیان بخشید. عذراخانم بار نه‌ماهه‌اش را که زمین گذاشت، دوباره کمرش را بست و مشغول کار شد. پدر بیلش را روی شانه‌اش گذاشت تا برای سیرکردن شکم هشت سر عائله بیش از پیش کار کند. تقویم از روز بیست‌وچهارم مرداد، زادروز حسین، تا روزهای با شکوه جوانی به‌تندی ورق خورد و با خود شیطنت‌های کودکی را برد که حسین خیلی زود جوانی شده‌ بود رعنا و رشید. در کشاورزی و دامداری، همراه پدر و مونس روزهای سخت مادر بود. تا کلاس نهم بیشتر نخوانده‌ بود که خیلی زود مردی شد و شانه‌به‌شانۀ پدر برای چرخاندن چرخ زندگی قد علم کرد. کم‌حرف و بی‌آزار بود. نماز را سر وقت به‌‌جا می‌آورد و از واجبات و مستحبات کم نمی‌گذاشت که نان حلال پدر را خورده‌ بود و در مکتب مادری مؤمن درس گرفته‌ بود. هجده‌سالگی را رد کرده‌ بود که برای گذراندن دورۀ سربازی به سرپل‌‌ذهاب رفت. تا ششم محرم هزاروسیصدوپنجاه‌وهفت خدمت کرد و به دامغان برگشت. حسین روز یازدهم محرم در عزاداری حسینی با شوری انقلابی شرکت کرد و همان روز هم مورد اصابت گلوله قرار گرفت. پس از انتقال به بیمارستان در بیست‌ویکمین روز آذرماه هزاروسیصدوپنجاه‌وهفت، حین عمل جراحی پا، پا به جهان باقی گذاشت. پیکر پاک حسین امینیان میان تهدید و خط و نشان ایادی ظلم در مزار بکیرابن‌‌اعین دامغان به خاک سپرده شد. “راهش جاوید باد”
شهید والامقام ناصر اربابیان
ناصر در ۲۲ آذر ۱۳۴۱ در محله نارمک تهران متولد شد. در چهار یا پنج سالگی به همراه خانواده به محله یوسف آباد نقل مکان کردند. او اهل مطالعه بود و زیاد کتاب می خواند. برخی کتابها مثل “برای چشمهایت” تاثیر زیادی بر روی او داشت، به طوری که تا مدتها حتی تلویزیون هم نگاه نمی کرد. * با اوج گیری انقلاب در مسجد محل (شفا) که امام جماعتش آیت الله سید رضی شیرازی بود به مبارزه پرداخت و در راهپیماییها با عنوان انتظامات حضور فعالی داشت. روزهایی که امام وارد کشور شده بودند، ناصر از اعضای انتظامات منزل امام بود. با شروع جنگ، به سوی جبهه شتافت. ناصر به دور از هیاهو در گردان کار میکرد. او شاگرد خلف حاج عبدالله بود. اعتقاد داشت باید آینده جنگ را دید، باید برای ۲۰ سال جنگ نیرو و برنامه داشت. لذا با این استراتژی مسولیت آموزش تخریبچی ها را به عهده گرفت. شهید حاج‌ناصر دست‌پرورده شهید علی کفایی فرمانده تخریب لشکر حضرت رسول(ص) بود و همیشه از حماسه دلاوری او در عملیات والفجر یک یاد می‌کرد. شهید اربابیان در عملیات بدر یاری‌کننده بچه‌های تخریب در انهدام دژهای جزیره مجنون بود. در عملیات عاشورای۳ با همکاری شهید سیدامین صدرنژاد تله‌های انفجاری فراوانی را برای استفاده در عملیات آماده کرد که از آن استفاده شد و از دشمن تلفات زیادی گرفت. تجربه عملیاتی شهید ناصر در آموزش غواصان تخریب که برای عملیات والفجر۸ مهیا می‌شدند به‌کار آمد تا بچه‌های تخریب بتوانند به سلامت از اروند خروشان عبور کرده و از میان انبوه سیم‌خاردار و هشت‌پرهای متعدد و بشکه‌های فوگاز معبری امن برای عبور رزمندگان باز کنند. اطلاعات رزم عملیات‌های سیدالشهدا علیه السلام، کربلای یک و ۲ و اصرار دشمن در مسلح‌کردن زمین عملیات، شهید ناصر را برآن داشت که در آموزش بچه‌های تخریب، روی عبور از موانع بیشتر دقت کند و برای عبور از سیم خاردارها که به صورت طولی دشمن در مقابل مواضعش استفاده کرده و داخل آن را با انواع مین مسلح کرده بود، چاره‌اندیشی شود. آموزش‌های آبی، خاکی در آبان و آذر سال۶۵ نوید عملیات در آبگرفتگی را می‌داد و اضافه‌شدن مواد منفجره و تمرین انفجار دژ و جاده و خاکریز حکایت از سخت بودن کار داشت. عید ‌سال ۶۷ ماموریت عملیات در منطقه شاخ شمیران به لشکر سیدالشهدا علیه السلام محول شد و غواصان تخریب با گذشتن از دریاچه سد دربندی‌خان عراق توانستند معبری در پشت مواضع دشمن باز کرده و رزمندگان را برای حمله به دشمن عبور دهند. بعد از این عملیات بود که سنگر بچه‌های تخریب در زیر ارتفاع «تیمورژنان» و مقر آنها در شهر بیاره عراق توسط هواپیماهای بعثی بمباران شیمیایی شد که در این حمله ناجوانمردانه ۱۳ تن از رزمندگان تخریب‌چی شهید و نزدیک ۵۰ نفر نیز مجروح شدند که شهید حاج‌ناصر اربابیان ازجمله مصدومان این حمله بود که از ناحیه چشم، پوست و ریه به شدت آسیب دید و در بیمارستان لقمان و بقیه‌الله تهران بستری شد. شدت صدمات به‌حدی بود که می‌بایستی ماه‌ها در بیمارستان بستری و تحت‌نظر باشد اما این عزیز با همان حالت مصدومیت درحالی‌که چشمانش به‌شدت به نور حساس شده بود و از سوزش تاول‌ها و سرفه‌های پی‌درپی رنج می‌برد در اردیبهشت‌ماه‌ سال ۶۷ مجددا به جبهه برگشت و در مین‌گذاری روی ارتفاعات مشرف به شهر ماووت شرکت کرد.‌ شهید اربابیان صبح روز ۲۲تیرماه ۶۷ به‌همراه یکی دیگر از رزمندگان تخریب با موتورسیکلت برای شناسایی دشمن از طریق جاده فکه اقدام می‌کنند که در محل استقرار تیپ پدافند‌کننده در منطقه که به‌دست دشمن افتاده بود با انبوهی از تانک و نفربر مواجه می‌شوند و در مسیر برگشت با سربازان دشمن روبه‌رو شده و درحالی‌که روی جاده با موتورسیکلت در حرکت بودند، از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرارمی‌گیرند و بعد از طی مسافت کوتاهی به علت خونریزی شدید و ضعف، موتور از حرکت می‌ایستد. دشمن برای دستگیری ایشان اقدام می‌کند اما همراه ایشان موفق می‌شود از چنگ دشمن فرار کنند و بعد از ۴ساعت پیاده‌روی، خود را به مقر الوارثین برساند. غروب روز ۲۲تیرماه ۶۷ دشمن از مواضع خود عقب‌نشینی کرد و بچه‌های تخریب با حضور در منطقه موتورسیکلت را وسط جاده، سالم پیدا کردند که کنارش خون زیادی ریخته بود و جای چرخ‌های نفربری که حکایت از انتقال ایشان به مواضع دشمن می‌کرد، دیده می‌شد. بچه‌ها تمام خاک‌های منطقه را که احتمال دفن ایشان می‌رفت وارسی کردند اما اثری از او نیافتند. هیچ‌کس جز زمین داغ فکه نمی‌دانست چه بر سر فرمانده دلاور آمده تا این‌که در خردادماه سال۱۳۸۰ پیکر مطهرش به آغوش میهن اسلامی بازگشت و در گلزار شهدای بهشت‌زهرا(س) قطعه سرداران (۲۹) ردیف ۱۸، شماره ۹ در جوار امیر سرافراز ارتش جمهوری اسلامی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی آرام گرفت.
دست‌نوشته شهید ناصر اربابیان جمله عرفانی شهید اربابیان که بر روی سنگ مزارش نیز حک شد: « هیچ بدنی در مقابل آنچه روح، اراده آن را می کند، ناتوان نیست به امید اینکه در تمام احوال مراقبت از نماز خود بکنیم الحقیر ناصر اربابیان» ۶۶/۱۱/۲۸