گوشه ای از داستان کانال کمیل: 🌠شب چهارم یکی از بچه‌ها، به زحمت خودش را به ابراهیم رساند و با صدای نسبتاً بلند به او گفت: به خدا تا حالا هیچ کس نتوانسته توانمان را ببُرد؛ نه دشمن و نه آتش بی امانش! 💧اما تشنگی امانمان را بریده! یکم آب به ما برسه دمار از روزگار دشمن در میاریم... 🍃نمی دانم چرا یک لحظه یاد کربلا افتادم؛ یاد علی اکبر (علیه السلام)، وقتیکه از میدان به سراغ پدرش آمد و گفت: العطش قد قتلنی... 😔من می دانستم که ابراهیم از همه تشنه تر است با این حال، در همان نیمه شب، ابراهیم از کانال بیرون رفت و حوالی صبح بود که با چند قمقمه پر از آب برگشت! همه رزمندگان و مجروحان خوشحال شدند. 🏔 ابراهیم برای پیدا کردن آب تا نزدیک تپه های دوقلو رفته بود! او حتی نیروهای خودی را هم در حال جنگ با بعثی ها دیده بود! او می‌توانست دیگر به کانال نیاید اما آمده بود با چند قمقمه آب. 💔کسی چه میدانست شاید او هم به رسم ادب مولایش حضرت عباس(ع)، با یاد لبهای خشکیده از عطش بچه ها لب به آب نزده بود... #کانال_کمیل •°رهروان عشق°• @R_eshq

آخرین پیام🕊: لحظات آخر محاصره گردان کمیل، بیسیم چی گردان، حاج همت را خواست 📞و آخرین جمله ای که گفت این بود که؛ سلام ما را به امام برسانید✋🏻 و بگوئید همانطور که فرموده بودید حسینی وار مقاومت کردیم و ماندیم و تا آخر جنگیدیم...❣ #کانال_کمیل •°رهروان عشق°• @R_eshq

📅ظهر جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ بود که بعثی‌ها کار کانال را کاملاً یکسره کردند. آنان به هر جنبنده ای که در کانال بود شلیک کردند و پس از اطمینان از اینکه دیگر کسی زنده نیست، منطقه را از نیروهای خود تخلیه و به عقب رفتند. 🥀با وجود همه اقدامات وحشیانه بعثی ها، تعداد ۱۰ نفر از بچه ها به لطف خداوند از تیر خلاص آنها در امان ماندند. 〽️شاید سرّ زنده ماندن آنها هم این بود که راز کانال کمیل بر کسی پنهان نماند و ندای مظلومیت فرزندان خمینی به گوش جهان و جهانیان رسانده شود... #کانال_کمیل •°رهروان عشق°• @R_eshq

🌤امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم؛ 💧آب را جیره بندی کرده ایم. عطش همه را هلاک کرده است... همه را جز شهدا، که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند...! فدای لب تشنه‌ات یا اباعبدالله✋🏻 🔖| آخرین دست نوشته یکی از شهدای تفحص شده در کانال کمیل #کانال_کمیل •°رهروان عشق°• @R_eshq

🌹شهید گمنام؛ خوشنام تویی🍃 گمنام منم... کسی که لب زد بر جام تویی ناکام منم...😔 🎙حاج محمود کریمی •°رهروان عشق°• @R_eshq

معرفی #یادمان_چزابه 💠موقعیت: چزابه در شمال غرب شهر بُستان و دشت آزادگان است که به علت قرار گرفتن بین هورالهویزه و تپه های رملی، به آن "تنگه چزابه" می‌گویند. 〽️در ابتدای جنگ عبور از این گلوگاه برای ارتش بعث عراق مهم و ضروری بود. همچنین یکی از پنج محور اصلی هجوم ارتش بعثی به خوزستان بود که با عبور از آن به شهرهای بستان و سوسنگرد هجوم می‌آورد. 💥عملیات ها: چذابه از مهر ۱۳۵۹ توسط عراقی ها اشغال شد، اما رزمندگان ایرانی در ۸ آذر ۱۳۶۰، طی عملیات طریق القدس چزابه را آزاد کردند. 🛤ارتش عراق مجدداً در بهمن ۱۳۶۰ به تنگه چزابه هجوم آورد و قسمت کوچکی از آن را اشغال کرد. اینبار شهید حسن باقری در عملیات "مولای متقیان" وارد عمل شد و ۱ اسفند ۱۳۶۰ روز آزادی کامل چزابه نام گرفت. •°رهروان عشق°• @R_eshq

*شهید حسن علیمردانی* ولادت: ۱۰ فروردين ۱۳۲۲، تربت جام شهادت: ۲۳ بهمن ۱۳۶۰، تنگه چزابه آرامگاه: بهشت رضا(ع) مشهد 👤شهید علیمردانی فرمانده گردان بود اما سنگر نداشت، در زیر آتش دشمن تمام قد بالای خاکریز می ایستاد ومی جنگید. ⚡️آن قدر آر پی جی زده بود که از گوش‌هایش مدام خون می آمد. بدنش پر از ترکش بود اما با این زخم ها از پا نمی نشست. 👣برای اینکه ماسه های رملی چزابه جلوی سرعت عملش را نگیرد با پای برهنه روی خاکریز راه می رفت. یک آر پی جی هم مدام روی شانه اش داشت. با تمام سلاح ها و نحوه کار کرد آنها آشنایی داشت و با تسلط تمام از همه آنها استفاده می کرد. ☄عراقی ها در منطقه چزابه تا چشم کار می کرد مین ضد تانک کاشته بودند، شهید علیمردانی در کار خنثی کردن مین، مهارت فوق العاده ای داشت و با مهارت کامل این کار را انجام می داد. 🌐همچنین او اطلاعات نظامی بالایی داشته و به معنای واقعی از ستون های چزابه بود! #یادمان_چزابه •°رهروان عشق°• @R_eshq

اگر برای خدا جنگ می‌كنید؛ 🚫احتیاج نداره به من و دیگری گزارش كنید. گزارش را نگه دارید 🌱برای قیامت...! اگر كار برای خداست، ⁉️| گفتنش برای چه؟ •°رهروان عشق°• @R_eshq

•{💙}• شهدا که رفتن و پریدن از هفت آسمون‌...🕊 🎙سید رضا نریمانی •°رهروان عشق°• @R_eshq