eitaa logo
🇮🇷 راه نو 🇮🇷
442 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
10 فایل
🔺راهی نو بسوی ظهور إن‌شاءالله🌱 برقراری ارتباط با ادمین و هماهنگی جهت تبادل👇🏻 @IRANEBOZORGG آیدی یحیی: @yahya222 لینک گروه "مسیر" جهت تبادل نظرات و گپ‌وگفت: https://eitaa.com/joinchat/864616697C4d2af561cc
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 روز💠 پایداری در دوران غیبت 🔻امام جعفر صادق عليه‌السلام: اِنَّ لِصاحِبِ هذا الاَمرِ غَيْبَةً، المُتَمَسِّكُ فيها بِدينِهِ كَالخارِطِ لِلقَتادِ. 🔹 «به‌راستی برای صاحب این امر، غیبتی است؛ کسی که در آن زمان دین خود را حفظ کند، مانند کسی است که خار مغیلان را با دست می‌تراشد.» 📚 الکافی، ج ۱، ص ۳۳۵ ‌ 📌به جمع مابپیوندید 🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰 @Raahe_no
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 توصیه رسول الله در مورد زبان شخصی به پیامبر (ص) گفت: مرا راهنمایی کن! 🔻پیامبر ص فرمودند: زبان خود را کنتر کن. بار دیگر آن شخص گفت: مرا راهنمایی کن! 🔸پیامبر ص همان جواب را بیان فرمودند. بار سوم تقاضای راهنمایی کرد. پیامبر ص 🔹باز هم به او فرمودند: زبانت را کنترل کن. عرض کرد: آیا این مسئله آن چنان مهم است که در هر سه بار مرا به آن توصیه فرمودی؟ 🔸پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: وای بر تو! آیا جز آثار زبان، انسان را با صورت درون شعله های دوزخ می افکند؟! 📔کشکول؛بهتاش؛ص۱۰۴ 📌به جمع مابپیوندید 🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰 @Raahe_no
💠 روز برتری باطن بر ظاهر 🔻الإمامُ الباقرُ عليه السلام: مَن كانَ ظاهِرُهُ أرجَحَ مِن باطِنِهِ خَفَّ مِيزانُهُ. ❇️ «هر کس ظاهرش بر باطنش برتری داشته باشد، ترازوی اعمالش سبک خواهد بود.» 📚 أمالی صدوق، ص ۵۸۰، ح ۷۹۸ ‌ 📌به جمع مابپیوندید 🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰 @Raahe_no
‍ 💠 عنایت حضرت مهدی عج آقا سید عبدالرحیم خادم مسجد جمکران می گوید: « در سال وبا (سال 1322) بعد از گذشتن مرض، روزی به مسجد جمکران رفتم. دیدم مرد غریبی در آن جا نشسته است. احوال او را پرسیدم. گفت: من ساکن تهران می باشم و اسمم مشهدی علی اکبر است. در تهران کاسبی و خرید و فروش دخانیات داشتم؛ اما پس از مدتی سرمایه ام تمام شد؛ چون به مردم نسیه داده بودم و وقتی وبا آمد آنها از بین رفتند و دست من خالی شد؛ لذا به قم آمدم. در آن جا اوصاف این مسجد را شنیدم. من هم آمدم که این جا بمانم، تا شاید حضرت ولی عصر ارواحنا فداه نظری بفرمایند و حاجتم را عنایت کنند. سید عبدالرحیم می گوید: مشهدی علی اکبر سه ماه در مسجد جمکران ماند و مشغول عبادت شد. ریاضتهای بسیاری کشید، از قبیل: گرسنگی و عبادت و گریه کردن. روزی به من گفت: قدری کارم اصلاح شده؛ اما هنوز به اتمام نرسیده است. به کربلا می روم. یک روز از شهر به طرف مسجد جمکران می رفتم. در بین راه دیدم، او پیاده به کربلا می رود. شش ماه سفر او طول کشید. بعد از شش ماه، باز روزی در بین راه، ایشان را که از کربلا برگشته بود، در همان محلی که قبلاً دیده بودم، مشاهده کردم. با هم تعارف کردیم و سر صحبت باز شد. او گفت: در کربلا برایم این طور معلوم شد که حاجتم در همین مسجد جمکران داده می شود؛ لذا برگشتم. این بار هم مشهدی علی اکبر دو سه ماه ماند و مشغول ریاضت کشیدن و عبادت بود. تا آن که پنجم یا ششم ماه مبارک رمضان شد. دیدم می خواهد به تهران برود. او را به منزل بردم و شب را آن جا ماند. در اثنای صحبت گفت: حاجتم برآورده شد. گفتم: چطور؟ گفت: چون تو خادم مسجدی برایت نقل می کنم و حال آن که برای هیچ کس نقل نکرده ام. من با یکی از اهالی روستای جمکران قرار گذاشته بودم که روزی یک نان جو به من بدهد و وقتی جمع شد پولش را بدهم. روزی برای گرفتن نان رفتم. گفت: دیگر به تو نان نمی دهم. من این مسأله را به کسی نگفتم و تا چهار روز چیزی نداشتم که بخورم مگر آن که از علف کنار جوی می خوردم، به طوری که مبتلا به اسهال شدم. این باعث شد که من بی حال شوم و دیگر قدرت برخاستن را نداشتم، مگر برای عبادت که قدری به حال می آمدم. نصف شبی که وقت عبادتم بود فرا رسید. دیدم سمت کوه « دوبرادران » ( نام دو کوه در اطراف مسجد جمکران ) روشن است و نوری از آن جا ساطع می شود، بحدی که تمام بیابان منور شد. ناگهان کسی را پشت در اتاقم که یکی از حجرات بیرون مسجد بود دیدم، مثل این که در را می کوبید. سیدی را با جلالت و عظمت پشت در دیدم. به ایشان سلام کردم؛ اما هیبت ایشان مرا گرفت و نتوانستم حرفی بزنم. تا آن که آمده و نزد من نشستند و بنای صحبت کردن را گذاشتند، و فرمودند: « جده ام فاطمه علیها السلام نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شفاعت کرده که ایشان حاجتت را برآورند. جدم نیز به من حواله نموده اند. برو به وطن که کار تو خوب می شود. و پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرموده اند: برخیز برو که اهل و عیالت منتظر می باشند و بر آنها سخت می گذرد. » من پیش خود خیال کردم که باید این بزرگوار حضرت حجت علیه السلام باشد؛ لذا عرض کردم: سید عبدالرحیم خادم این مسجد نابینا شده است شفا شفایش بدهید. فرمودند: « صلاح او همان است که نابینا بماند. بعد فرمودند: بیا برویم و در مسجد نماز بخوانیم. » برخاستم و با حضرت بیرون آمدیم، تا به جاهی که نزدیک درب مسجد می باشد، رسیدیم. دیدم شخصی از چاه بیرون آمد و حضرت با او صحبتی کردند که من آن را نفهمیدم. بعد از آن به صحن مسجد رفتیم که دیدم، شخصی از مسجد خارج شد. ظرف آبی در دستش بود که آن را به حضرت داد. ایشان وضو گرفتند و به من هم فرمودند: با این آب وضو بگیر. من از آن آب وضو گرفتم و داخل مسجد شدیم. عرض کردم: یابن رسول الله چه وقت ظهور می کنید؟ حضرت با تندی فرمودند: تو چه کار به این سؤالها داری؟ عرض کردم: می خواهم از یاوران شما باشم. فرمودند: هستی؛ اما تو را نمی رسد که از این مطالب سؤال کنی و ناگهان از نظرم غایب شدند؛ اما صدای حضرت را از میان چاهی که پای قدمگاه در صفه ای که در و پنجره چوبی دارد و داخل مسجد است، شنیدم که فرمودند: برو به وطن که اهل و عیالت منتظر می باشند. در این جا مشهدی علی اکبر اظهار داشت که عیالم علویه (سید) می باشد. » 📌به جمع مابپیوندید 🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰 @Raahe_no
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت‌الله حق شناس: قلب خانه ملائکه است. صفات رذیله مثلِ سگ‌های پارس کننده هستند، و ملائکه در خانه‌ای که سگ باشد وارد نمی‌شوند. 📌به جمع مابپیوندید 🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰 @Raahe_no