•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :715
مورخ:12/دی/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
بعدازقاتل شدن برادرم🔥
مجبور شدم تن ب ازدواجی بدم ک همه منو ب چشم یک عروس خون بس میدیدن😭
زندگیم سیاه شده بود انگار ک تو تقدیرم چیزی ب اسم خوشبختی ننوشته بودن😔
نمیدونستم با بچه تو شکمم باید چیکار میکردم،حالا جواب خانواده ام و آبروی ۵۰ساله پدرم رو چجوری میدادم😔
همه این بلاها از روزی شروع شد که پسر خالم دست به بی آبروی من بست...
😱❤️🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715
سرگذشت دختری که بخاطر برادرش با تقاص پس بده😔❤️🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :716
مورخ:14/دی/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
5 سالی بود که ازدواج کرده بودم
شوهرم مرد خوبی بود تا توی تصادف فوت کرد من موندم با ترانه 10 ساله
مادرشوهرم مارو از خونش بیرون کرد و هرچی این درو اون در زدم برا اجاره خونه جایی پیدا نکردم
تا اینکه خواهرم گفت بیاین خونه ما طبقه بالامون بشینین اجازه هم ماهی ده تومن بده
از ناچاری رفتم اونجا و دوشیفت کار میکردم تا هم کرایه خونه رو بدم هم یچیزی پس انداز کنم🥺
یشب که از سر کار خسته و کوفته برمیگشتم دیدم شوهر خواهرم هوشنگ آروم از در خونم اومد بیرون، دست و پام شروع کرد به لرزیدن و بدو رفتم تو خونه ، با دیدن دخترم که ...😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/1681130232C7de61dbbae
بخاطر نداری با بچم بی آبرو شدیم😭😭
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :717
مورخ:14/دی/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از این که برادرم پسر خان کشت منوخونبس کردن،به زور وکتک بلا هایی که خانوادم سرم آوردن؛منو به عقد پسربزرگ خان در آوردن ،افتادم زیر دست مرد مسن و زشت که از دیدنش عق میزدم اینا به کنار هر روز باید از هووم کتک میخوردم،مادر شوهرم که بیشتر از همه اذیت میکرد.
از حق نگذریم منم دختر تیز وزرنگ بودم
یه روز که منو فرستاده بودن انباری رو تمیز کنم یه صندوقچه زیر وسایل ها پیدا کردم تصمیم گرفتم سر از کار مادر شوهره در بیارم شبونه به اتاقش رفتم که کلید صندوقچه را پیدا کنم
ولی از شانش من مادر شوهرم وارد اتاق شد که من قایم شدم که یکدفعه بعد مادر شوهرم با کسی وارد اتاقش شد که ای خدا باورم نمیشه...😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/2238644862C21d298c044
خدایا مگه میشه کسی با جگر گوشه خودش این کارو بکنه👆👆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :718
مورخ:15/دی/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
شب جمعه بود با شوهرم رفتیم دریاچه چیتگر(تهران) که براش تولد بگیرم و چند تا از دوستامم دعوت کردم،شب واقعا خوبی شد و خیلی بهمون خوش گذشت.اونشب واقعا به خودم رسیده بودم و حسابی برا آقایی خوشکل کرده بودم.دوست شوهرم رضا که مجرد بود و شوهرم خیلی بهش اعتماد داشت از اول تا آخر نگاش به من بود نگاهش خیلی اذیتم میکرد.مراسم که تموم شد هر چی ماشینو استارت زدیم روشن نشد و شوهرم گفت آقا رضا اگه زحمتی نیست شما خانومم و شایان(پسرم)رو ببرید خونه تا ماشین درست بشه خیلی دیر میشه.تا میخواستم بگم نه منم همینجا هستم که دیدم رضا ماشینشو روشن کرده و گفت: ستاره خانوم بفرماید...چند دقیقه ای که توو مسیر بودیم یه مرتبه رضا نگه داشت و اومد در عقب و باز کرد و گفت خب حالا...😱❤️🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35
❌شاید برای شمام اتفاق بیوفتد😭💔
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :719
مورخ:16/دی/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
اسمم ترانه هست
من یه دختر ۱۰ ساله بودم سحر خواهرم ۶سالش بود که یه روز دیدیم بابام مامانم دارن باهم دعوا میکنن سر پول 😞
بابام همیشه دو شیفت کار میکرد تا پول اجاره خونه رو در بیاره مامانم هم توی یه شرکت بزرگ کار میکرد هر روز مامانم تیپ های خوشگلی میزد میرفت
یه شب بابام شیفت شب رفته بود من سحرم خوابیده بودیم یه دفعه ای با صدای مامانم بیدار شدم دیدم مامانم با صابکارش.....😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/1681130232C7de61dbbae
تو اون وضع بابام اومد خونه و مامانم تو اون وضع دید 🙄
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :720
مورخ:17/دی/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
هدایت شده از مسابقه اصفهان من
🔹سلام دوست عزیز؛
شما از طرف من به کانال «اصفهان من» دعوت شدید که با عضویت در این کانال هم از محتوای فرهنگی و اجتماعی، اخبار و اتفاقات شهر اصفهان آشنا و با خبر میشوید ، هم با به اشتراک گذاشتن این محتوا به برنده شدن من در این هفته کمک میکنید.
🔻🔻 مسابقه هفتگی « اصفهان من» هر هفته ۵ میلیون تومان است که شما با عضویت در کانال « اصفهان من » به آدرس زیر در این مسابقه شرکت کنید:
https://eitaa.com/joinchat/1657405947Ccb9365d5b3
(کد شما در مسابقه :۹۹۹)