eitaa logo
گسترده تبلیغاتی رادین
146 دنبال‌کننده
629 عکس
153 ویدیو
0 فایل
❤️بسم الله الرحمان الرحیم❤️ 👇🏾👇🏿رزرو تبلیغات 👇🏻👇🏻 @EJRA_RADIN 🤩گسترده رادین با بیش از ۲ سال سابقه در حوزه تبلیغات در فضای مجازی 🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :718 مورخ:15/دی/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
شب جمعه بود با شوهرم رفتیم دریاچه چیتگر(تهران) که براش تولد بگیرم و چند تا از دوستامم دعوت کردم،شب واقعا خوبی شد و خیلی بهمون خوش گذشت.اونشب واقعا به خودم رسیده بودم و حسابی برا آقایی خوشکل کرده بودم.دوست شوهرم رضا که مجرد بود و شوهرم خیلی بهش اعتماد داشت از اول تا آخر نگاش به من بود نگاهش خیلی اذیتم میکرد.مراسم که تموم شد هر چی ماشینو استارت زدیم روشن نشد و شوهرم گفت آقا رضا اگه زحمتی نیست شما خانومم و شایان(پسرم)رو ببرید خونه تا ماشین درست بشه خیلی دیر میشه.تا میخواستم بگم نه منم همینجا هستم که دیدم رضا ماشینشو روشن کرده و گفت: ستاره خانوم بفرماید...چند دقیقه ای که توو مسیر بودیم یه مرتبه رضا نگه داشت و اومد در عقب و باز کرد و گفت خب حالا...😱❤️‍🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35شاید برای شمام اتفاق بیوفتد😭💔
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :719 مورخ:16/دی/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
اسمم ترانه هست من یه دختر ۱۰ ساله بودم سحر خواهرم ۶سالش بود که یه روز دیدیم بابام مامانم دارن باهم دعوا میکنن سر پول 😞 بابام همیشه دو شیفت کار میکرد تا پول اجاره خونه رو در بیاره مامانم هم توی یه شرکت بزرگ کار میکرد هر روز مامانم تیپ های خوشگلی میزد میرفت یه شب بابام شیفت شب رفته بود من سحرم خوابیده بودیم یه دفعه ای با صدای مامانم بیدار شدم دیدم مامانم با صابکارش.....😱🔥🔥 https://eitaa.com/joinchat/1681130232C7de61dbbae تو اون وضع بابام اومد خونه و مامانم تو اون وضع دید 🙄
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :720 مورخ:17/دی/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
هدایت شده از مسابقه اصفهان من
🔹سلام دوست عزیز؛ شما از طرف من به کانال «اصفهان من» دعوت شدید که با عضویت در این کانال هم از محتوای فرهنگی و اجتماعی، اخبار و اتفاقات شهر اصفهان آشنا و با خبر میشوید ، هم با به اشتراک گذاشتن این محتوا به برنده شدن من در این هفته کمک می‌کنید. 🔻🔻 مسابقه هفتگی « اصفهان من» هر هفته ۵ میلیون تومان است که شما با عضویت در کانال « اصفهان من » به آدرس زیر در این مسابقه شرکت کنید: https://eitaa.com/joinchat/1657405947Ccb9365d5b3 (کد شما در مسابقه :۹۹۹)
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :721 مورخ:18/دی/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
❤️‍🔥🌱 پسرش تو بغل یه دختر دیگه خوابیده بود اما مادر از خدا بی خبرش به من انگ بی آبرویی زده بود داشت دستی دستی آبروی منو میبرد🥺 هر کاری میکردن از در خونه بیرون نميرفت يهو جلوی همه بلند داد زد حالا بزار ببینم کی جراتشو داره دست خورده ی پسرمو بگیره... خودم میگیرمش... .... با صدای مردونه ی محکمی تمام همهمه ها قطع شد رو که برگردوندم برادر شوهر بزرگترم بود همونی که به خاطر غرور زیادش باج به کسی نمیداد و هیچ دختری رو آدم حساب نمیکرد. همون پسری که هیچ کس نمیدونست با وجود سینه چاکای زیادی که داره چرا تا به این سن ازدواج نکرده..... https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :722 مورخ:18/دی/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من پریچهره دختر ۱۴ ساله هستم.. بعد از این که برادرم پسر خان و کشت منو خون بس کردن ؛ دادن به مرد مسن بد قیافه که ازدیدنش عق میزدم،مادر شوهرم وهووم بلاهایی سرم آوردن که نگو،هروز باید از دستشون عذاب میکشیدم یه روز بخاطر گناه نکردم ،شوهرمومادرشوهرم منو به قصد کشت زدن ،بعد منو انداختن بیرون از عمارت 🥶 من از بی کسی خودمو کشون، کشون به خونه پدرم رسوندم،ولی اونجا بدتر بود. پدر،مادرم وبرادرام خیلی بد تر منو زدن ،طوری که بچه مو سقط کردم ،وقتی منو اونا تو اون شب سرد سوزناک با اون همه خونریزی بیرون انداختن .دیگه گفتم من میمیرم. ولی زهی خیال باطل ،بعد از این که منو بیرون انداختن جایی به غیر از عمارت نداشتم که با اون حالم خودمو به سمت عمارت کشوندم که احساس کردم کسی سمت من اومد، اون برادر شوهر مجردم بود یکدفعه تو حالت بی هوشی خسرو برادر شوهرم منو بغل کردوبرد خونه...😱🔥 https://eitaa.com/joinchat/2238644862C21d298c044 وای خدای من مگه میشه تو این دنیا فرشته ای مثل اینا هم باشه👆👆
‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :723 مورخ:18/دی/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
من لیلام یه دختر نوجوون با چشمای عسلی و موهای طلایی که همه میگن شبیه اروپایی هام مادرم که منو تو 15 سالگیش دنیا آورده بود خوشگل و جوون بود،دلبسته یه جوون آهنگساز شد و به عشق خوانندگی منو بابامو ول کرد و طلاق گرفت و رفت ترکیه،! از غصه افسردگی بابام پناه بردم به اشکان داداش دوستم ، غافل ازینکه خبر نداشتم سر من با دوستاش شرط بسته😫🤦🏻‍♀ یروز باهام تلفنی قرار گذاشت و منه احمقم بلند شدم رفتم به همون آدرس که یهو..👇🔥😱 https://eitaa.com/joinchat/3447193688C2571e4be0f داستان زندگی کاملا واقعی بچه طلاق ♨️🔞