eitaa logo
گسترده تبلیغاتی رادین
151 دنبال‌کننده
606 عکس
148 ویدیو
0 فایل
❤️بسم الله الرحمان الرحیم❤️ 👇🏾👇🏿رزرو تبلیغات 👇🏻👇🏻 @EJRA_RADIN 🤩گسترده رادین با بیش از ۲ سال سابقه در حوزه تبلیغات در فضای مجازی 🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 مرد تهرانی خودش و زنش را در خیابان آتش زد😱😱 مرد تهرانی بعدا از کتک کاری وحشتناک ....😱 برای دیدن فیلم کامل به روی لینک زیر بزن👇 https://eitaa.com/joinchat/683474953Cd141688fae ناراحتی قلبی داری لطفا نگاه نکن🙏😭
💥تنها خواستگارم قصاب محله بود، اما چون قیافه خشنی داشت جواب رد بهش دادم و همش پدر مادرم دعوام میکردن بخاطر تو خواهر کوچیک‌ ترت هم داره بدبخت میشه ،! یه روز آنقدر روم فشار آوردن که یه مشت قرص ژلوفن خوردم و با گریه از خونه زدم بیرون چون قبلاً که تهدید کردم خودم و میکشم بابام گفت هر وقت خواستی این کارو بکنی تو خونه من نکنی، داشتم با گریه تو پس کوچه های پایین شهر که اون ساعت از روز حسابی خلوت بود با گریه میدوییدم که یهو چیزی دید که مغز سرم سوت کشید، یهو قصاب محله اومد سمت منو .. 👇😱😰🔥 https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e # زندگی_نامه_واقعی👆🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارسال درست کردم توش گوجه زدم جاریم قه قه بهم خندید 😐 ولی اونقدر خوشمزه بود و یه کاسه خوردو جیکشم درنیومد 😐😂 حالا امسال زنگ زده آبجی آبجی تورو خدا دستور ترشی فلفل پارسالتو بده فرشاد دیوونم کرده میگه درست کن!😕 الکی میگه ها خودش دلش میخواد فرشاد بهونس منم یه الکی دادم بهش 🤣😏🌶🍅 https://eitaa.com/joinchat/3587900109Cc9878381b0 ولی به شما میگم قایمکی بیاد اینجا👆🏻 .
مادرم یه پسرعمویی داشت بنام سعید، موقعی که کوچیک بودم منو توو بغلش می‌گرفت و نازم میکرد و می‌گفت ماشاءالله چه دختر خوشگلی😏 چند سالی گذشت و حالا پایه نهم بودم تا یه روز از مدرسه داشتم برمیگشتم یه مرتبه آقا سعید با ماشینش اومد گفت سارا سوار شو برسونمت. منم که کاملا بهش اعتماد داشتم سوار ماشین شدم که یه مرتبه دیدم رفت سمت خونه خودشون! گفتم عمو کجا داریم میریم؟ گفت سارا جان مامان بابات امروز ناهار اومدن خونه ما،اما تا وارد خونه شدم یه مرتبه سعید..😭😱🔥 https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35 سرگذشت دردناکمو نوشتم بیا بخون🥺👆
چند سالی بود با شوهرم یه رستوران محلی راه انداخته بودیم و خدارو شکر کار و بارمون بد نبود،تا اینکه مجبور شدیم یه کارگر خانوم برا آشپزخونه بگیریم تا کمک دست شوهرم باشه. خریدهای رستوران با من بود اونروز هم مثل همیشه رفتم برا خرید اما موقعی که برگشتم دیدم کرکره رستوران پایینه و در قفله😳،هرچیم به شوهرم زنگ میزدم در دسترس نبود. برا اینکه گوشت ها و وسایل دیگه خراب نشه از در پشتی رستوران رفتم تو که یهو دیدم شوهرم.....😭💔 ادامه داستان👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2805924589C5429167b83 با یه اشتباه کل زندگیم خراب شد🥀
:) فریبا زجه زد و گفت: -آخه کجای دنیا داماد بعد از سه روز میفته گوشه بیمارستان؟ 😭 نگفتم این دختره نحسی داره ؟ مادرشم سر زای همین ورپریده از دنیا رفت ، آخ بمیرم برای پسرم بمیرم برای هامون سوما بغ کرده و روی صندلی های بیمارستان می‌نشیند،خان همه چیز را از چشم او می‌دید‌‌‌.😓 ❌سه روز بعد از عروسیشون،شوهرش به طرز مشکوکی فوت میشه و برادرشوهرش واسه انتقام ....😨👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715