eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
219 ویدیو
52 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
❕پاسخ وهابی را که مدعی است علی ع دشمنان خود را به کفر و شرک نسبت نمی داد ، بلکه آنان را برادر خود می خواند ، حال چگونه شیعه می گوید امثال معاویه که با امام معصوم ع جنگیدند ، کافر و مشرک هستند را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3302
❕پاسخ شبهه افکن را که مدعی است در روایات شیعه آمده است که نگاه کردن به عورت غیر مسلمان اشکالی ندارد را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3303
🤔 ❔میخواستم از شمادر مورد سرنوشت شمر ملعون بپرسم که آیاطبق اون چیزی که در سریال مختارنامه دیدیم توسط کیان ایرانی کشته شد یا به دستور مختار اعدام شد ❗️❗️ 💠💠 👌جنايات شمر به حدّى بود كه امام حسين عليه السلام، او را نفرين نمود ، چنان که سید بن طاووس نقل می کند ؛ « شمر بن ذى الجوشن كه خدا لعنتش كند به خيمه امام حسين عليه السلام يورش برد و با نيزه به آن كوبيد و آن گاه گفت: آتش بياوريد تا خيمه را با ساكنانش آتش بزنم! امام حسين عليه السلام به او فرمود: «اى پسر ذى الجوشن! تو آتش مى‏ خواهى تا خانواده مرا بسوزانى؟! خدا به آتش بسوزاندت!». 📚الملهوف ، ص 173، بحار الأنوار ، ج 45 ص 54. ❕او در جريان قيام مختار، مجبور به فرار شد؛ امّا در ميان راه و در صحراى سوزان ميان كوفه و بصره، گرفتار شد و در زد و خوردى كوتاه، زخمى گرديد و بر طبق گزارش‏هايى، در همان جا به قتل رسيد. گزارش ديگرى هم مى‏ گويد ، او را اسير كردند و به سوى مختار فرستادند. مختار هم او را گردن زد و جنازه او را در روغن جوشان انداخت. 🔸طبری به نقل از مسلم بن عبد اللّه ضِبابى می نویسد ؛ « وقتى شمر بن ذى الجوشن بيرون آمد، من هم با او بودم، در آن هنگامى كه مختار، ما را شكست داد و يمنى‏ ها را در جَبّانةُ السَّبيع كشت و غلامش زِربى را در پى شمر فرستاد و شمر چنان كه اتّفاق افتاد، او را كشت.شمر رفت تا به ساتيدَما رسيد. از آن جا هم گذشت تا به روستاى كَلتانيّه كه در ساحل رودخانه و در كنار تپّه‏اى است رسيد. آن گاه [كسى را] به كَلتانيّه فرستاد و مردى عِلج ( تنومند کافر غیر عرب ) را از آن جا گرفت و او را زد و به او گفت: راه رهايى ‏ات، اين است كه نامه مرا به مُصعَب بن زبير برسانى. و در بالاى نامه نوشت: به امير مُصعَب بن زبير، از شمر بن ذى الجوشن. مرد عِلج، رفت و وارد روستايى شد كه خانه ‏هايى داشت و خانه ابو عَمره هم در ميان آنها بود. مختار، ابو عَمره را در آن ايّام به آن روستا فرستاده بود تا آن جا مركز اسلحه [و كمينگاه‏] ميان تداركات وى و بصريان باشد. آن مرد عِلج، عِلج ديگرى را از آن روستا ديد و به او از آزارهاى شمر، شِكوه كرد. آن دو ايستاده بودند و حرف مى‏ زدند كه يكى از دوستان ابو عَمره از كنار آنها گذشت و در دست آن عِلْج، نامه‏ اى را ديد كه شمر، خطاب به مصعب نوشته بود. از مرد علجى در باره محلّ اقامت شمر پرسيدند. او جواب داد و معلوم شد كه فاصله ميان آنها با شمر، تنها سه فرسخ است. پس به سمت او حركت كردند.... آنها از بالاى تپّه بر ما مُشرِف شده بودند و تكبير گفتند و خانه‏ هاى ما را محاصره نمودند. ما از خانه ‏ها در آمديم و اسب‏هايمان را رها كرديم و با پاى پياده مى ‏دويديم. من از كنار شمر مى‏ گذشتم و او بُردِ محكم ‏بافت سپيدى به تن داشت. او پيسى داشت و من از روى بُردش، سفيدى پهلويش را مى ‏ديدم. او آنها را با نيزه مى ‏زد. آنها او را واداشتند كه با شتاب، سلاح و لباس‏هايش را بپوشد. ما گذشتيم و او را رها كرديم. ساعتى نگذشت كه شنيدم كسى مى‏ گويد: اللّهُ أكبر! خدا آن پليد را كشت ... ❕مِشرَقى از ابو كَنود عبد الرحمن بن عُبَيد، نقل كرد كه به خدا سوگند، من بودم كه آن نامه را با عِلج ديدم و او را پيش ابو عَمره آوردم و من بودم كه شمر را كشتم....» 📚تاريخ طبري ، ج 6 ص 52، تاريخ دمشق: ج 23 ص 190 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « احمر بن سَليط، با سپاه، حركت كرد تا به مَذار رسيد. شمر بن ذى الجوشن هم به خاطر سرزنش بصريان، به جاى فرار به بصره، به سمت مَذار آمد. احمر بن سَليط، به جايى كه شمر، در آن سنگر گرفته بود، پنجاه سوار فرستاد و پيشاپيشِ آنها نيز مردى نبطى بود كه بلدچى آنها بود و اين، در شبى مهتابى بود. شمر، همين كه فهميد آنهايند، اسبش را خواست و سوار شد و هر كس هم كه همراهش بود، سوار شد تا بگريزند. سپاهيان احمر به آنها رسيدند و با آنان جنگيدند و شمر و همراهانش را كشتند و سرهايشان را جدا كردند و پيش احمر بن سليط بُردند. او نيز سرها را براى مختار فرستاد و مختار، سر شمر را به مدينه براى محمّد بن حنفيّه فرستاد. » 📚الأخبار الطوال ، ص 305. ❕شیخ طوسى نیز به نقل از مدائنى می آورد ؛ « مختار، شمر بن ذى الجوشن را خواست. شمر به بيابان گريخت. خبر فرار او را به ابو عَمره رساندند. ابو عَمره با تعدادى از يارانش در پى شمر روان شد و او با آنها جنگ سختى كرد و زخمى شد و همين باعث ناتوانى او گرديد، تا اين كه ابو عَمره او را دستگير كرد و براى مختار فرستاد. مختار، گردن او را زد و روغنى را در ديگى به جوش آورد و شمر را در آن انداخت و بدنش آش و لاش شد و از هم وا رفت. یكى از وابستگان خاندان حارثة بن مُضَرِّب، سر و صورت او را زير پا انداخت و لگد كرد. » 📚أمالي ، طوسي: ص 244 _ بحار الأنوار ، ج 45 ص 338 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔ما ميگوییم علماى شيعه گفته اند : شيخ كلينى و طوسى دچار توهم و اشتباهات زياد بودند از راويان منحرف و مشهور به دروغگويى روايت ميكردند اكثر روايات كافى طبق نظر علماى شيعه ضعيف است ، علماى شيعه نواصب را توثيق ميكردند و حديث ميگرفتند از راويان ضعيف روايت گرفتن و میگویند موافق روايات سايرين منحرفين است ❗️❗️ 💠💠 ❕به راستی باید از این وهابیون تعجب کرد که گمان کرده اند روایاتی که در نزد خودشان است ، همه صحیح و بی نقص است و اشکال و نقص تنها بر علمای شیعه و روایات شیعه می باشد . ❕مطابق نصوص خودتان ، ابوبکر و عمر ، نقل روایت و نوشتن حدیث از پیامبر گرامی را ممنوع کردند و احادیث پیامبر را آتش زدند و این ممنوعیت تا سالها ادامه داشت که موجب شد ، شما روایتی از پیامبر در دست نداشته باشید و هر چه نقل منسوب به پیامبر دارید تماما مشکوک و ضعیف باشد ، در ذیل بخوانید ؛ ?https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3304 ❕یحیی بن معین که از او به عنوان پدر رجال اهلسنت یاد می شود ، می گوید ؛ « کدام محدثی است که هزار حدیث از دروغ پردازان ، ننوشته باشد » 📚تاریخ بغداد ج 1 ص 43 ❕ذهبی ، استوانه رجالی اهلسنت از شعبه نقل می کند ؛ « تصور نمی کنم کسی مانند من ، احادیث را بررسی کرده باشد ، من به این نتیجه رسیدم که سه چهارم احادیث موجود ، دروغ است » 📚سیر اعلام النبلاء ، ج 7 ص 226 ❕دار قطنی می گوید ؛ « احادیث صحیح ، میان احادیث دروغ ، به اندازه موی سفید در پوست گاو سیاه است » 📚الاضواء علی السنه المحمدیه ، ص 193 _ کتاب الاسلام الصحیح ص 215 ❕احمد بن حنبل می گفت ؛ « تمام احادیثی که معارف دینی بر آن استوار است ، بیش از 2200 روایت نیست » 📚التقریر و التحبیر ، ج 3 ص 389 _ البحر المحیط فی اصول الفقه ، زرکشی ، ج 4 ص 491 _ ارشاد الفحول ص 251 ❕ابن خلدون به نقل از مالک ، امام مالکی ها می نویسد ؛ « او تنها سیصد روایت از رسول خدا را صحیح می دانست » 📚مقدمه ابن خلدون ج 1 ص 444 ❕و در مورد ابوحنیفه می نویسد ؛ « تمام روایات مورد قبول ابوحنیفه ، حدود هفده روایت بیش نبود » 📚همان منبع ❕شافعی نیز تمام روایات قابل استناد اهلسنت را حدود هزار روایت می داند ؛ « از پیامبر بیش از پانصد روایت ، در اصول ، احکام و پانصد روایت در سنت نرسیده است » 📚مناقب الشافعی ، ج 1 ص 419 _ الوحی المحمدی ، محمد رشید رضا ، ص 243 ❕یا خطیب بغدادی می نویسد ؛ « همه احادیثی که ابوحنیفه روایت کرده است ، 150 مورد می باشد ، که در نیمی از آنها اشتباه کرده یا به خطا رفته است » 📚تاریخ بغداد ، ج 13 ص 446 _ المنتظم فی تاریخ ج 8 ص 135 ❕به راستی شما حدیث صحیحی دارید که به آن استناد کنید ❗️وقتی بزرگانتان تصریح کرده اند که روایات صحیح ما انگشت شمار هستند ❕ 👌در گذشته یاد آور شدیم که ناقلین احادیث شما و ائمه اربعه ، یکدیگر را تکفیر می کردند ❕همان اندک روایتی نیز که اینان نقل کرده اند چگونه قابل پذیرش است ❗️در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2668 👌و بخاری و مسلم ، صاحب دو کتاب صحیح ، نزد بزرگان شما ، انسانهای منحرفی بودند و آنان و سایر صاحبان صحاح سته ، تماما از افراد فاسد ، نقل روایت کرده اند ، که در ذیل توضیحاتی در این رابطه دادیم ؛ ?https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2728 ❕ابن تیمیه در مورد سنن ترمذی که از صحاح سته است می گوید ؛ «در كتاب ترمذى احاديث ضعيف و موضوعه فراوان است» 📚منهاج السنة ج 5 ص 356، ج 7 ص 378، ج 8 ص 184. 👌محمّد ناصر ألبانى، احاديث ضعيف اين كتاب را در مجموعه‏اى به نام ضعيف سنن الترمذى منتشر كرده است. ❕یا در مورد سنن نسائی ، یکی دیگر از صحاح سته ، ابن قيّم در كتاب زاد المعاد فى هدى خير العباد به نقل احاديثى از كتاب نسائى پرداخته كه بزرگان اهل حديث در سند، دلالت و يا به هر دو جهت در آن‏ها خدشه وارد كرده‏ اند. 📚زاد المعاد ج 1 ص 168 ❕شيخ ناصر الدين ألباني نيز در كتاب صحيح وضعيف سنن نسائى بيش از هشتاد حديث را ضعيف الاسناد دانسته و بيش از سيصد حديث را ضعيف شمرده است. 👌همینطور در مورد سنن ابوداود ، گفتنی است که بسيارى از احاديثى كه در كتاب ابى داوود نقل شده است از سوى ديگر عالمان سنّى مورد قدح و جرح قرار گرفته است. به اعتراف برخى از بزرگان اهل سنّت احاديث ضعيف بلكه جعلى در سنن ابوداوود بسيار فراوان است. حافظ ابن جوزى بخشى از اين احاديث را در كتاب الموضوعات ذكر كرده است . 📚الموضوعات: 1 ص 99 و 274- 275 و ج 2 ص 143 و 303 و ج 3 ص 55 و 212. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌❕محمّد ناصرالدين البانى كتابى به نام ضعيف سنن ابى داوود تأليف كرده است و در آن به شناسايى احاديث ضعيف كتاب ابوداوود پرداخته است. وى بيش از هشتصد حديث را ضعيف مى‏ داند، از نظر وى حدود پنجاه حديثِ منكر و پنجاه حديثِ شاذ در سنن ابى داوود وجود دارد. 👌همینطور در مورد سنن ابن ماجه ، به اعتقاد بسيارى از عالمان سنّى ، كتاب ابن ماجه مشحون از احاديث موضوعه و ضعيف است. 📚الوافى بالوفيات ج 5 ص 144، ميزان الاعتدال: ج 2 ص 20. ❕ شيخ البانى احاديث ضعيف اين كتاب را در كتابى به نام ضعيف سنن ابن ماجه جمع كرده است. 👌به اعتقاد حافظ سندى نويسنده حاشية سنن ابن ماجه در كتاب ابن ماجه حدود چهارصد حديثِ ضعيف الاسناد وجود دارد.روايات ضعيف و موضوعه به قدرى در كتاب ابن ماجه فراوان است كه برخى از بزرگان اهل سنّت اين كتاب را از جرگه صحاح سته خارج دانسته‏ اند و معتقدند سنن ابن ماجه لياقت آن را ندارد كه از صحاح به شمار آيد. لذا كسانى كه سنن ابن ماجه را از دايره صحاح خارج ساخته ‏اند، كتاب موطأ مالك را به عنوان كتاب ششم معرفى مى ‏كنند . 📚جامع الاصول ج 1 ص 179 ❕ وضعیت ، موطا مالک نیز بدتر از سایر صحاح است .در سير اعلام النبلاء به رتبه بندى كتب معتبر نزد اهل سنّت پرداخته و كتاب مالك را در رتبه سى ‏ام قرار داده است. 📚سیر اعلام النبلاء ج 18 ص 203 ❕حافظ ابن حزم در مورد كتاب مالك مى ‏نويسد ؛ « پس پانصد و اندى مسند و سيصد حديثِ مرسل و بيش از هفتاد حديث را يافتم كه خود مالك عمل به آن را ترك كرده است و نيز احاديث ضعيف در آن وجود دارد. » 📚تدریب الراوی ، ج 1 ص 111 ❕ناصرالدين آلبانى در مورد اين سخن مى‏ گويد ؛ « من نيز به اين سخن معقتدم و اين سخن درستى است كه همه آگاهان به آن شهادت مى‏ دهند. » 📚دفاع عن الحدیث النبوی ، ج 1 ص 6 ❕بنابراین ، این شما هستید که روایت صحیحی ندارید و تماما روایاتتان ، ضعیف و جعلی و به واسطه علماء و راویان فاسد روایت شده است و کتبی که پر از روایات جعلی است را به عنوان کتب « صحاح » معرفی کرده و عوامتان را گول می زنید ❗️ 👌در مورد روایات کتب اربعه و سایر روایات موجود در کتب معتبر شیعه ، ما معتقدیم که آنها ، موثوق الصدور هستند ، یعنی مثلا شیخ کلینی اگر چه ممکن است از یک راوی ضعیف نقل روایت کرده است ، اما قرینه داشته است که آن راوی در خبری که می دهد راستگو است ، لذا ایشان و سایرین تصریح به اعتبار روایات کافی شریف و سایر روایاتی که نقل می کنند ، کرده اند و تصریح و تایید آنان ، از تصریح و تایید علمای رجالی بالاتر نباشد ، پایین تر نیست و از این گذشته ، قرائن متعدد دیگری نیز در صحت نقل آنان داریم که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2845 ❕لذا می بینیم که علامه مجلسی ، با این که در دو کتاب « ملاذ الاخیار » و « مراه العقول » روایات تهذیب و کافی رابررسی سندی کرده و برخی را سندا ضعیف دانسته است ، اما معتقد است که روایات موجود در آنها ، معتبر و موثوق الصدور است ، اگر چه یک راوی ضعیف نیز در سند روایت باشد . ❕علامه در مراه العقول می گوید ؛ « وجود خبر در این اصول معتبره ( کتب اربعه که کافی و تهذیب ، جزء آن است ) موجب جواز عمل به آن خبر می شود ، ولیکن رجوع به اسناد روایت هم نیاز است تا در هنگام تعارض اخبار ، برخی از روایات بر برخی دیگر مقدم شود ( روایاتی که اسناد قوی تری دارند ) چرا که این که تمام روایات اصول معتبره (کتب اربعه و الکافی ) معتبر است منافاتی ندارد که برخی از آنها قوی تر باشد ...با توجه به آنکه کافی در زمان غیبت صغری قائم علیه السلام نوشته شده است ، و قائم در آن مدت آن را انکار نکرده است ، موجب ظن همطراز علم است که اهل بیت ( و قائم ) علیهم السلام راضی به آن بوده اند که همین مجوز عمل به روایات آن می باشد » 📚مراه العقول ج 1 ص 22 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔آشنایی با معاویه رضی الله عنهم و فضایل او 1ـ معاویه رضی الله عنه یکی از کاتبان وحی بوده است . 📚 صحيح مسلم (2604). ــ شیخ الاسلام رحمە اللە میفرماید :《 استَكْتَبَه النبي ﷺ لخِبْرَتِه وأمانته 》. 📚 منهاج السنة (4/439) یعنی: "رسول الله ﷺ او را از کاتبان وحی قرار داد به خاطر خبره و امانتداری اش ". 2ـ دعای رسول الله ﷺ برای معاویه کە فرمود : ( اللهمَّ علِّمْ معاوية الكتاب والحساب،وقِهِ العذاب). 📚 السلسلة الصحيحة (3227). واتە: (ای الله متعال معاویە را علم قرآن و حساب بیاموز،و از عذاب دور نگه دار).و فرمودند: (اللهمَّ اجعلْهُ هادياً مهدياً واهْدِهِ واهْدِ به). 📚 السلسلة الصحيحة (1969) یعنی‌: 👈(یا الله راهنمای اش کن و او را هدایتگر قرار ده و به وسیله او دیگران را هدایت کن ). 💠💠 👌وهابیون فضای مجازی به دنبال فضیلت سازی و اسطوره سازی از معاویه ملعون ، هستند ، در حالی که بزرگان اهلسنت ، تصریح کرده اند که هیچ روایت صحیحی در فضیلت معاویه وجود ندارد . ❕بدر الدین عینی ، شارح مشهور صحیح بخاری می نویسد ؛ « هیچ فضیلتی برای معاویه وجود ندارد ، اگر کسی بگوید که در فضیلت معاویه ، روایات فراوانی وجود دارد در پاسخ می گوییم ، بله ، روایات فراوانی وارد شده است ، اما در هیچ یک از آنها ، حتی یک روایت ، با سند صحیح وجود ندارد ، اسحاق بن راهویه ، نسائی و دیگران بر این مطلب تصریح نموده اند » 📚عمده القاری ج 16 ص 249 ❕یا خود ابن تیمیه که وهابی به سخن او استناد کرد ، می گوید ؛ « در فضائل معاویه احادیث فراوان و کتابهای مستقل نوشته شده است که اهل حدیث ، هیچ یک از آنها را صحیح نمی دانند » 📚منهاج السنه ج 7 ص 371 ❕شوکانی نیز می گوید ؛ « در فضیلت معاویه ، هیچ حدیث صحیحی وجود ندارد » 📚الفوائد المجموعه ج 1 ص 407 ❕سیوطی نیز می گوید ؛ « در فضیلت معاویه هیچ حدیث صحیحی وجود ندارد » 📚اللالی المصنوعه ج 1 ص 388 ❕معاویه در ماههای پایانی عمر پیامبر گرامی ، مسلمان شد و هیچ گاه کاتب وحی نبود ، تنها چند نامه ای از طرف پیامبر ، به سران قبائل نوشت ، چنان که ابن حجر عسقلانی به نقل از مدائنی می آورد ؛ « زید بن ثابت کاتب وحی بود و معاویه ، چند نامه بین پیامبر و بین عرب می نوشت » 📚الاصابه ج 3 ص 434 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕از سوی دیگر ، روایات متعددی در مذمت معاویه و لعن و نفرین او ، توسط پیامبر گرامی ، در مجامع روایی اهلسنت موجود است . 👌عبد اللّه بن عمر، نقل مى ‏كند كه ؛ «پيامبر خدا از راهى پست بالا آمد و ابو سفيان را كه سواره بود و معاويه و برادرش همراه او بودند يكى دهانه كش بود، و ديگرى ستورران، ديد و چون به آنها نظر افكند فرمود: خدايا ، دهانه ‏كش و ستورران و سوار را لعنت كن». از عبد اللّه بن عمر پرسيديم: تو خودت از پيامبر خدا شنيدى؟ گفت: «آرى، اگر دروغ بگويم گوشم كر باد چنانكه ديدگانم كور.» 📚وقعه الصفین ص 220 ❕طبرى در تاريخش چنين مى‏ نويسد ؛ « پيامبر ابو سفيان را كه بر خرى سوار بود و معاويه دهانه آن را مى‏ كشيد و پسرش يزيد، آن را مى ‏راند، ديد و فرمود ؛ « خدا دهانه ‏كش و سوار و ستورران را لعنت كند » 📚تاریخ طبری ج 10 ص 58 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « ابو سفيان همراه معاويه آمد. رسول خدا فرمود: خدايا! آن جلوئى و دنباله روش را لعنت كن. خدايا! آن چموشك را بگير. پسر براء از پدرش (كه اين حديث را نقل مى‏كرده) مى‏ پرسد: چموشك كيست؟ جواب مى‏ دهد: معاويه‏ » 📚وقعه الصفین ص 217 ❕و فرمود ؛ «از اين راه مردى از امتم در مى‏ رسد كه در رستاخيز در حالى كه دينى جز آئينم دارد برانگيخته مى‏ شود.» و معاويه در رسيد » 📚تاریخ طبری ج 10 ص 58 ❕و فرمود ؛ «معاويه در تابوتى از آتش در پائين ‏ترين طبقه دوزخ است و از آنجا داد مى‏ زند: اى خداى پر مهر! اى خداى نعمت بخش! اينك بدادم برس كه قبلا سرپيچى نمودم و از تبهكاران بودم». 📚تاریخ طبری ج 10 ص 58 _ لسان المیزان ج 1 ص 202 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « پيامبر خدا، صداى دو مرد را شنيد كه آواز مى ‏خوانند و مى‏ گويند: یاورى كه همواره استخوان‏هايش آشكار بود فتنه جنگ و مرگ را از او دور نگاه داشت. پيامبر خدا پرسيد: «آن دو نفر كيستند؟». گفته شد: معاويه و عمرو بن عاص. پس فرمود: «بار خدايا! آن دو را در فتنه، فرو غلتان و در آتش، رهايشان ساز». 📚المعجم الكبير ، ج 11 ص 32 _ مسند أبي يعلى ، ج 13 ص 429 _ لسان العرب ، ج 6 ص 100. ❕در نقل دیگر از ابن عباس آمده است ؛ « من در ميان كودكان، بازى مى‏ كردم كه پيامبر خدا آمد. من پشت درى پنهان شدم. آن گاه پيامبر خدا آمد و دست برشانه من گذاشت و فرمود: «برو و معاويه را نزد من فرا خوان». من آمدم و گفتم: او غذا مى‏ خورد. باز به من فرمود: «برو و معاويه را نزد من فرا خوان». من [دوباره‏] آمدم و گفتم: او غذا مى ‏خورد. آن گاه فرمود: «خداوند، شكمش را سير نگرداند!» 📚صحيح مسلم: ج 4 ص 2010 _ اسد الغابة: ج 5 ص 202 _ مسند الطيالسي: ص 359 _ دلائل النبوّة ، بيهقي: ج 6 ص 243 _ تاريخ طبري: ج 10 ص 58، فتوح البلدان: ص 663 ❕ابن کثیر می نویسد ؛ « معاويه پس از آن [نفرين‏]، سير نمى‏ شد و اين حالت، در دوران حكومتش با وى همراه بود و گفته مى‏ شد كه او روزانه، هفت بار غذاى گوشتى مى‏ خورد و مى‏ گفت: به خدا سوگند، سير نمى‏ شوم؛ ولى خسته مى‏ شوم‏ » 📚 البداية والنهاية: ج 6 ص 169 ❕و فرمود ؛ « هرگاه معاويه را بر منبر من ديديد، او را بكُشيد _ هرگاه معاويه را ديديد كه بر منبرم خطبه مى‏ خوانَد، او را بكشيد _ هرگاه معاوية بن ابى سفيان را ديديد كه بر منبر من سخن مى ‏رانَد، گردنش را بزنيد. » 📚تهذيب التهذيب: ج 1 ص 637 الرقم 1708 _ و ج 3 ص 71 الرقم 366 و ج 4 ص 346 الرقم 5956 _ تاريخ دمشق: ج 59 ص 157 _ سير أعلام النبلاء: ج 3 ص 149 و ج 6 ص 105؛ ❕بلاذری به نقل از ابو سعيد خُدْرى می نویسد ؛ « مردى از انصار مى‏ خواست معاويه را بكُشد. به وى گفتيم: در حكومت عمر، شمشير مكش تا براى او نامه ‏اى بنويسيم. [مرد] گفت: من خود از پيامبر خدا شنيدم كه مى‏ فرمود: «هرگاه معاويه را ديديد كه بر اين چوب‏ها (مِنبر) خطبه مى‏ خوانَد، او را بكشيد». گفتند: ما هم شنيده ‏ايم؛ ولى چنين كارى نمى‏ كنيم تا براى عمر بنويسيم. آن گاه براى عمر، نامه نوشتند و او جواب نامه ايشان را نداد تا مُرد. » 📚انساب الاشراف ج 5 ص 136 ❕آنچه گفتیم ، تنها اندکی از مطاعن و مذمت های معاویه بود که مورد نقل علمای اهلسنت قرار گرفته است و الا مطاعن آن ملعون فراتر از آن است که در یک یا چند پاسخ بخواهیم به آن بپردازیم . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕پاسخ شبهه پراکنی ها در مورد ازدواج دختران بنی هاشم با مخالفین و دشمنانشان را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/572
👌پاسخ توهین وهابی به علامه عزیز ، مجلسی « رحمه الله علیه » را در ذیل بخوانید 👇👇
🤔 ❔علامه مجلسی-یکی از ستون های مذهب شرکی شیعه- به طور مفرط «قلیان» می کشیده.👈🏻 از شماره {۳} بخوانید. تالیفات آقای مجلسی حشیشی ......❗️❗️ 💠💠 👌یکی از اختلافات ، در به دست آوردن حکم شرعی که میان علمای شیعه وجود دارد ، این است که مثلا اگر در موردى، به جهت نبودن نصّ و دليل، شك در تكليف داشته باشيم و ندانيم كه چيزى از وجوب و يا حرمت به آن تعلق گرفته يا نه، آيا در صورتى كه آن شى‏ء مشكوك مخالفت شود آیا مجازات دارد يا ندارد ؟ ❕بين اصولیون و اخباريان از علمای شیعه ، اختلاف در گرفته است. مشهور از فقها و مجتهدان، بعد از فحص، احتياط را لازم نمى‏ دانند و قائل به برائت شده ‏اند و به اخباريان نسبت داده شده كه آنان قائل به توقّف و احتياط شده ‏اند ؛ 📚اخباری گری ، تاریخ و عقاید ، ص 406 ❕علامه مجلسی نه اخباری صرف بود و نه اصولی صرف و محض و مسلک آن بزرگمرد ، حد وسط بود ، چنان که شاگردش شيخ ‏يوسف بحرانى، تصریح کرد که مسلک علامه مجلسی «حدّ وسط بين قول اخباريان و مجتهدان» بوده است ؛ 📚الحدایق الناضره ج 1 ص 14 _ الدرر النجفیه ج 2 ص 323 ❕گواهى روشن بر اعتدال علامه‏ مجلسى، مطلبى است كه محمّد معصوم شيرازى از وى نقل مى‏ كند كه گفته است ؛ « مسلك حقير در اين باب، وسط است. افراط و تفريط، در جميع امور، مذموم است‏ » 📚طرائق الحقائق ج 1 ص 281 👌بر این اساس ، علامه مجلسی در مواردی که نص و روایتی بر حرمت چیزی نیست ، قائل به برائت بود ، چنان که امام صادق عليه السلام فرموده بود ؛ « همه چيز، تا زمانى كه امرى و نهيى درباره آن به تو نرسيده آزاد است. هر چيزى كه حلال و حرام دارد، همواره براى تو حلال است، تا آنگاه كه به حرام آن يقين پيدا كنى و آن را واگذارى » 📚بحار الانوار ج 2 ص 274 ❕در رابطه با استعمال دخانیات نیز ، علامه مجلسی معتقد به برائت و حلیت آن بود ، زیرا نص و روایتی بر حرمت آن به عینه نبود و از سوی دیگر در آن زمان ، ضررهای مصرف آن نیز روشن نشده بود تا از جهت ادله و روایات نفی ضرر ، حرام محسوب شود ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/2632 ❕علامه در مواردی که نص وارد نشده بود ، برخلاف اخباريان، قائل به اصل برائت بود و بر همين اساس، مصرف توتون را حرام نمى‏ دانست و خود نيز مصرف مى ‏كرد و حتى نقل شده است كه روى منبر هم قليان مى‏ كشيد. 📚روضات الجنان ج 3 ص 271 ❕شايان توجه است كه اين كار علامه مجلسى، تلاشى اجتماعى براى جلوگيرى از تندروى‏هاى اخباريانِ افراطى بوده است‏ . در آن زمان، بازار بگومگو ميان اخباريان و اصوليان داغ بود و به دليل اصرار و تأكيد فراوان اخباريان بر نهى از دخانيات، استفاده از آن به نمادى براى مخالفت با اين اخباريان تبديل شده بود. از اين‏رو، علامه مجلسى كه خود زعامت حوزه اصفهان و رياست عام در امور مذهبى داشت، با استفاده از موقعيت خويش مى ‏كوشيد تا عملًا با افراط در اخباريگرى بستيزد؛ هرچند خود او نيز اخبارگرا بود و مرام فكرى ‏اش فاصله دورى با اخباريگرى نداشت. ❕ملاخليل قزوينى، یکی از اخباریون افراطی بود که در مساله مورد بحث ، قائل به احتیاط و حرمت بود . چنان که نقل می کنند ، اوچون استعمال دخانيات را حرام مى‏ شمارْد، رساله ‏اى در اين‏ باره تأليف كرد و نسخه ‏اى از آن را با جلدى ظريف و لطيف، در پارچه‏ اى نفيس گذاشت و براى علامه مجلسى به اصفهان فرستاد تا شايد با مطالعه آن، از كشيدن قليان منصرف گردد؛ زيرا او زياد قليان مى ‏كشيد؛ حتى روى منبر و كرسىِ درس . علامه‏ مجلسى هم بعد از مطالعه كتاب، تنباكوى مرغوبى را در آن پارچه نفيس گذاشت و همراه با نامه ‏اى براى وى‏ فرستاد و در آن نامه نوشته بود: «ما آن رساله را مطالعه كرده، چيز قابل ارزشى نبود؛ مگر اين كه ظرف آن براى تنباكو گذاشتن، بسيار خوب و شايسته بود. لذا آن را پُر از تنباكو كرده و به خدمت شما فرستادم تا پاداش زحماتى باشد كه در تنقيح اين مرام، متحمّل شده‏ ايد». 📚روضات الجنان ج 3 ص 271 👌چنان که گفتیم ، اين كار علامه مجلسى (رحمه الله)، تلاشى اجتماعى براى جلوگيرى از تندروى ‏هاى اخباريانِ افراطى بوده است‏ . ❔حال از وهابی چند سوال می پرسیم ؛ 1⃣شما چگونه به خاطر عملکرد علامه مجلسی که مطابق با وظیفه دینی اش بود ، اشکال می کنید ، در حالی که علمای خودتان ، محرمات روشن خداوند را انجام ی دادند که یکی از آنها ، لواط کردن می باشد ، چنان که ابن کثیر می نویسد ؛ « بیشتر پادشاهان ، امیران ، تاجران ، توده مردم ، کاتبان ، فقیهان و قاضیان ، گرفتار عمل قوم لوط هستند» 📚البدایه و النهایه ج 9 ص 162 ❕درباره خطیب بغدادی از علمای بزرگ شما نوشته اند ؛ « او بدین سبب از دمشق هجرت کرد که پسر بچه خوشرویی به خانه او رفت و آمد داشت و همین باعث شد که مردم درباره او حرف هایی بزنند...» 📚سیر اعلام النبلاء ج 18 ص281 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕یا در مورد یحیی بن اکثم که ابن کثیر در مورد او می گوید ؛ « از امامان و علمای بزرگ اهل سنت و از بزرگان فقه و حدیث و صاحب اثر بود » 📚البدایه و النهایه ج 10 ص 316 👌در مورد او تصریح کرده اند که اهل لواط بوده است ؛ 📚تاریخ بغداد ج 14 ص 196 _ تاریخ مدینه دمشق ج 64 ص 81 _ ثمار القلوب ج 1 ص 156 _ سیر اعلام النبلاء ج 12 ص 10 2⃣علمای شما و آنانی که از آنها ، کسب علم و حدیث می کنید ، شراب خوار نیز بوده اند ، چنان که در مورد وکیع بن جراح که از بزرگان شما و مشهورترین راویان صحاح سته بوده است ؛ 📚تهذیب الکمال ج 30 ص 484 ❕تصریح کرده اید که او از شراب خواران بوده است و جریان شرابخواری او را مفصل نقل کرده اید . 📚تاریخ بغداد ج 13 ص 502 ❕ یا عمر بن عبدالله بن یعلی بن مره الثقفی که از علماء شما و راویان ابوداود و ابن ماجه بوده است ؛ 📚سنن ابی داود ج 2 ص 146 _ سنن ابن ماجه ج 2 ص 555 👌در مورد او نیز گفته شد است که شرابخوار بوده است ؛ 📚التاریخ الکبیر ج 6 ص 170 _ تهذیب الکمال ج 21 ص 417 3⃣عمر بن خطاب که شما دین خود را از او می گیرید ، او نیز شرابخوار بوده است . 👌ابن عمر از قول پدرش نقل می کند که عمر می گفت ؛ «به درستیکه من شراب خوار ترین مردم بودم در جاهلیت » 📚سنن کبری،ج10 ص214 _ سیره عمر،ابن جوزی، ص68 _کنزالعمال،ج3 ص107 ❕علمای اهل سنت نقل می کنند ؛ « عمر علاقه شديد به نوشيدن شراب داشت ، دعا مى‏ كرد، و مى ‏گفت خدايا بيان روشنى در مورد خمر براى ما بفرما، هنگامى كه آيه سوره بقره (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ ...) (بقره- 219) نازل شد پيامبر آيه را براى او قرائت كرد ولى او باز به دعاى خود ادامه مى ‏داد، و مى‏ گفت خدايا بيان روشنترى در اين زمينه بفرما، تا اينكه آيه سوره نساء (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏) (نساء 43) نازل شد، پيامبر ص آن را نيز بر او خواند، باز به دعاى خود ادامه مى‏ داد!، تا اينكه سوره مائده كه صراحت فوق العاده ‏اى در اين موضوع دارد، نازل گرديد، هنگامى كه پيامبر آيه را بر او خواند، گفت: انتهينا انتهينا!" از نوشيدن شراب خوددارى مى‏ کنيم، مى‏ كنيم » 📚المستدرک علی الصحیحین ، ج 4 ص 159_ سنن ترمذی ج 5 ص 236 _ مسند احمد ج 1 ص 53 🔸عمر بر خلاف ادعایش ،هیچ گاه از شراب خوردن ، دست نکشید و تا آخر عمر شراب می خورد . ❕صنعانی استاد بخاری روایت می کند ؛ « عمر بن خطاب در سفر همراه مردی روزه دار بود. موقع افطار مرد از «مشک » عمر که در آن شراب بود نوشید و مست شد. عمر بر او حد شرب خمر جاری کرد. آن مرد به اعتراض گفت من از مشک تو نوشیدم. عمر در پاسخ گفت :تورا به خاطر نوشیدن شراب حد نزدم به خاطر مست شدن حد زدم » 📚المصنف، ج 5 ص 502 ❕احمد در مسند از فرزند عمر ، آنجا که آخرین لحظات زندگی عمر را شرح میدهد نقل می کند ؛ « پدرم عمر بن الخطاب فرستاد تا دکتر را حاضر کرده تا به جراحتش نگاهی بیندازد. طبیب شراب به عمر داد و او خورد و از آن جراحتی که زیر نافش ایجاد شده بود خون همراه شراب خارج شد » 📚مسند احمد،ج 1 ص 42 4⃣جایگاه علامه مجلسی در نزد ما ، هر چقدر هم باشد ، به جایگاه صحابه در نزد شما نمی رسد ، چنان که قرطبی در مورد صحابه می گوید ؛ « همه صحابه ، عادل و از اولیاء الهی ، برگزیدگان خداوند و برترین مردم ، پس از انبیاء و رسولان الهی هستند ، این نظر تمامی اهل سنت و فرقه های مختلف آن است » 📚الجامع لاحکام القرآن ج 16 ص 299 ❕ذهبی نیز می گوید ؛ « کسی که کوچکترین طعنی به صحابه وارد کند یا آنها را مورد توهین و دشنام قرار دهد از دین و ملت اسلام خارج شده است » 📚الکبائر ج 1 ص 237 👌اما می بینیم که همین صحابه که شما آنان را فرشته و آسمانی می دانید و دین خود را از آنان می گیرید ، مطابق نقل های خودتان ، شرابخوار بوده اند ، چنان که صاحبان صحاح سته از شرابخواری گروهی از صحابه یاد می کنند که ساقی آنان نیز انس بن مالک بوده و در بین آنان ابوطلحه و ابوعبیده جراح و ابی بن کعب و ابودجانه و سماک بن خرشه و سهل بن بیضاء و معاذ بن جبل و ابو ایوب و گروهی دیگر از صحابه بوده اند که چون خبر به پیامبر رسید ، از عملکرد آنان خشمگین شد ؛ 📚صحیح بخاری ج 6 ص 67 _ صحیح مسلم ج 3 ص 72 _ سنن ابی داود ج 3 ص 325 _ سنن نسائی ج 8 ص 300 ❕یا می بینیم که در مورد سمره بن جندب که از صحابه پیامبر بود ، نقل می کنید که شراب را خرید و فروش می کرد ؛ 📚صحیح مسلم ج 5 ص 41 _ صحیح بخاری ج 3 ص 40 ❕یا در مورد « قدامه بن مظعون » که صحابی بود و در جنگ بدر نیز حاضر بود ، و در مورد ابوجندل نیز ، نقل کرده اید که شراب می خوردند و حد نیز بر آنان جاری شد ؛ 📚الاستیعاب ج 3 ص 1276 _ ج 4 ص 1623 _ مصنف بن عبدالرزاق ج 9 ص 240 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕پیوند ملحدین با وهابیت برای هجمه به عقاید شیعه ؛ 💠شبکه وهابی کلمه مدعی شده است که قبر فردی در مصر که مورد زیارت مردم بوده است و مردم از او شفاء می گرفته اند ، را شکافته اند و کله گوساله مرده از آن در آورده اند ❗️آنگاه مدعی شده اند که قبور امام علی ، امام حسین ، امام رضا ، حضرت زینب و امامزادگان ( علیهم السلام ) نیز ، چنین هستند و قبور واقعی آن بزرگواران نمی باشد ❗️ 1⃣خود وهابی تصریح می کند که قبر مذکور متعلق به فردی بوده است به نام « مولانا ابوسریع » که ظاهرا مورد توجه صوفیه سنی مسلک در مصر بوده است و فرد مذکور هیچ ارتباطی با تشیع نداشته است . ❕این که سنیان مصری از آن قبر حاجتی گرفته اند یا خیر ، این مساله ای ثابت نیست ، به فرض که چنین چیزی نیز اتفاق افتاده است ، در گذشته توضیحاتی در این رابطه داده ایم ، و بر اساس آنچه گفته ایم فرقی نمی کند که برای حاجت روا شدن سنیان گمراه مصری ، استخوانهای ابوسریع در قبر باشد یا استخوانهای گوساله ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3305 2⃣وهابی و ملحد ، مدعی شده اند که قبر علی ع نیز در نجف نیست ، در گذشته پاسخ این اشکال را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3173 3⃣مدعی شده اند که قبر امام حسین ع نیز در کربلا نیست ، در حالی که طبق نصوص مسلم ، بدن شریف امام حسین ع در کربلا توسط امام سجاد ع و دیگران دفن شد ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3199 👌و سر مبارک امام حسین ع نیز در روز اربعین ، توسط امام سجاد ع ، به بدن شریف در کربلا ملحق شد ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1741 👌و اگر چه قبر امام حسین ع توسط خلفای عباسی و متوکل ملعون تخریب شد ، اما دوستداران امام حسین ع هیچگاه نگذاشتند که آنان به مقصود خود برسد و قبر امام حسین ع و زیارت ایشان فراموش شود ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3223 4⃣مطابق نصوص قطعی ، قبر امام رضا ع نیز در طوس و جایگاه کنونی خود می باشد ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3306 5⃣قول صحیح تر و مشهور تر ، به همراه مستندات تاریخی نیز گواه بر آن است که مدفن حضرت زینب س در شام و جایگاه کنونی اش در سوریه می باشد ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1034 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/973 6⃣در مورد چرایی حضور امامزادگان در ایران نیز در گذشته بحث مفصلی داشتیم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2801 ❕و در مورد مستندات قرآنی و روایی توسل به امامزادگان نیز پاسخ گذشته ما را بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2826 👌چنانکه مسوولین اوقاف اعلام کرده اند ، امامزادگان مدفون در ایران ، شناسنامه دارند و این که قبری جعلی به عنوان قبر امامزاده معرفی شده باشد ، مورد تایید مسوولین نبوده و خلاف واقع است ؛ 🌐https://b2n.ir/473230 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔با امدن پیامبران اتمام حجت شده است 🔘حضرت علی کرم الله وجهه میفرماید بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ مُتَحَمِّلِي وَدَائِعِ رِسَالاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً، حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله)‏ حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ. 🔹بلكه به زبان 👈🏿پيامبرانش، حجتها و دليلها فرستاد و از ايشان پيمان گرفت. پيامبران قرنى پس از قرنى بيامدند و ودايع رسالت او را به مردم رسانيدند. تا به وجود پيامبر ما محمد (صلى اللّه عليه و آله) حجتش را كرد و ديگر، 👉🏾جاى عذرى براى كسى باقى نگذاشت و هر هشدار و بيم كه بود، بر همگان بداد.👉🏿  🗓نهج البلاغه خطبه91 📝📝نکته های این خطبه: ◾️حجت های الهی هستند نه امام ها ◾️با وفات پیامبرص حجت ها شدند اما متاسفانه امروزه مردم عقیده دارند که بعد از پیامبرها حجت تمام نشده وامام ها حجت اند! وباز هم منتظر امدن حجت اند! درصورتی که حجت تمام شده ❗️❗️ 💠💠 👌«حجت» در اصل از مادّه «حَجَّ» به معناى قصد مى‏ باشد و به جاده و راه كه مقصود و منظور انسان است، «مَحَجَّه» گفته مى ‏شود؛ و به دليل و برهان نيز «حجت»، اطلاق مى‏ گردد؛ زيرا گوينده قصد دارد به وسيله آن مطلب خود را براى ديگران ثابت كند. 📚لغات در تفسیر نمونه ، ص 179 ❕خداوند دارای حجت و دلیل و برهان رسا و قاطع است ، چنان که می فرماید ؛ « بگو حجّت قاطع ويژه خداست. اگر مى‏ خواست همه شما را هدايت مى‏ كرد». ( انعام 149 ) 👌یعنی خداوند دلائل قاطع و برهان استوار خود را به مردم رسانده است و آنان هیچ عذری در عدم عمل کردن به دستورات خداوند ، ندارند ، چنان که در نقلی از امام صادق عليه السلام در توضيح آيه «بگو حجّت قاطع ويژه خداست» می خوانیم ؛ « خداوند متعال در روز قيامت به بنده فرمايد: بنده من! آيا مى‏ دانستى؟ اگر پاسخ دهد: آرى، خداوند به او فرمايد: آيا به آنچه مى‏ دانستى عمل كردى؟ و اگر پاسخ دهد: نمى‏ دانستم. بدو فرمايد: چرا نياموختى تا [بدانى و] عمل كنى. پس، او مجاب و محكوم شود. اين است آن حجّت قاطع » 📚امالی مفید ، ص 228 ❕معمولًا گروهى از مردم لجوج و خودخواه كه قبول دعوت انبياء را مخالف منافع خويش مى ‏بينند، از پذيرش آن سرباز مى‏ زنند، و با اين‏كه بعد از بعثت آنان موضع مخالفى دارند چنانچه بعثتى صورت نگيرد، ممكن است هزارگونه ادعا كنند كه اگر پيامبران الهى آمده بودند ما با آغوش باز از آنها استقبال مى‏ كرديم و چنين و چنان بوديم. ❕به همين دليل يكى از اهداف بعثت پيامبران اتمام حجت بر اين گروه و بر همه مخالفان است؛ اين اتمام حجت ؛ 🔸اوّلًا عدل الهى را روشن مى‏ سازد . 🔸 و ثانياً زبان دورغگويان پر مدعا را قطع مى‏ كند . 👌 يا به تعبير علمى ‏تر مسأله استحقاق مجازات را براى اين گروه از استعداد به فعليت مى ‏رساند. ❕لذا خداوند مى ‏فرمايد ؛ «پيامبرانى (فرستاديم) كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند، تا براى مردم بعد از آنها بر خدا حجتى باقى نماند» (و نسبت به همه اتمام حجت شود) » ( نساء 165 ) ❕شبيه همين معنا در دو آيه ديگر از قرآن، ديده مى‏ شود كه مضمون هر دو يكى است، و مى‏ فرمايد ؛ «اگر ما آنها را قبل از نزول قرآن با عذابى هلاك مى ‏كرديم (در قيامت) مى ‏گفتند: پروردگارا! چرا براى ما پيامبر نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم، پيش از آن‏كه ذليل و رسوا شويم؟!» ( طه 134 ) و نيز همين معنا با تفاوتى در آيه 47 سوره قصص آمده است. 📚پیام قرآن ج 7 ص 30 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌بنابراین خداوند با ارسال پیامبران ، حجت و برهان خود را بر همگان تمام می کند ، لذا علی ع فرمود ؛ « بعد از مرگ آدم، بندگان را از حجّت بر ربوبيّتش خالى نگذاشت و ميان فرزندان آدم و معرفت خويش پيوندى برقرار ساخت و قرن به قرن، حجّت‏ها و دليل‏ها را بر زبان پيامبران برگزيده و حاملان ودايع رسالت خويش براى آنها اقامه نمود، تا اينكه‏ به وسيله پيامبر ما محمّد صلّى اللّه عليه و آله حجّتش تمام شد (و سلسله پيامبران ختم گرديد) و بيان احكام و انذار (و بشارت) به آخر رسيد» 📚نهج البلاغه ، خطبه 91 ❕چنان که علی ع فرمود به وسیله پیامبر اسلام ص ، حجت و برهان الهی بر همگان تمام شده است و همه مامور به تبعیت از ایشان هستند و دستورات پیامبر اسلام برای ما حجت و برهان خداوند محسوب می شود که اگر با آن مخالفت کنیم در پیشگاه خداوند ، عذری نداریم ، چنان که خداوند می فرماید ؛ « آنچه را رسول خدا براى شما آورده (و به شما دستور داده) بگيريد (و عمل كنيد) و آنچه را نهى كرده خوددارى نماييد». ( حشر 7) 👌و فرمود ؛ «هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشند، و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند گرفتار گمراهى آشكارى شده است». ( احزاب 36) ❕بر این اساس ، دستورات پیامبر اسلام و قرآنی که او برای هدایت ما آورده است ، حجت و برهان الهی بر ما هستند و خداوند روز قیامت ما را به خاطر مخالفت با قرآن یا دستورات پیامبر ، مجازات می کند ، چنان که علمای اهلسنت نقل می کنند که پیامبر گرامی خطاب به افراد می فرمود ؛ « قرآن حجت بر تو است » 📚صحیح مسلم ج 1 ص 203 _ مسند احمد ج 37 ص 542 _ سنن ابن ماجه ج 1 ص 255 ❕همینطور پیامبر گرامی ، بر پای دلائل متقنی که در ذیل مفصل به آن پرداخته ایم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6492 👌جانشینانی برای خود تعیین کرده است و همگان را مامور به تبعیت از آنان کرده است و مطابق نصوص اهلسنت ، آنان دوازده تن هستند که تنها راه سعادت و رستگاری ، پیروی از آنان معرفی شده است ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/4800 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5088 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/11595 👌بنابراین ، جانشینان پیامبر نیز به تبع پیامبر ، حجت و دلیل و برهان خداوند محسوب می شوند که اگر با آنان مخالفت شود ، انسان عذری در برابر خداوند ندارد . ❕لذا می بینیم در نقلهای اهلسنت ، علی علیه السلام به عنوان حجت الهی معرفی شده است ، چنان که پیامبر گرامی فرمود ؛ « من و علی ، حجت خداوند بر بندگان می باشیم » 📚کنوز الحقائق ، مناوی ، ص 43 ❕انس می گوید ؛ « نزد پیامبر بودم که ایشان علی علیه السلام را دید که به نزدشان می آمد ، ایشان فرمود ؛ « من و این مرد ، حجت بر امتم در روز قیامت هستیم » 📚تاریخ بغداد ج 2 ص 88 _ الریاض النضره ج 2 ص 193 _ کنزالعمال ج 11 ص 620 _ ینابیع الموده ج 2 ص 249 _ سبل الهدی ج 11 ص 292 _ تاریخ مدینه دمشق ، ج 42 ص 309 ❕مطابق کلام علی ع ، حجت الهی بر مردمان با بعثت پیامبر گرامی تمام شده است و همگان مامور به تبعیت از تعالیم و دستورات پیامبر اسلام هستند ، و دستورات پیامبر ، به تبع خود پیامبر ، حجت و دلیل هستند ، پیامبر اسلام نیز دستور به تبعیت از امامان ع داده است و امامان نیز به تبع پیامبر و حجت بودن دستور و امر پیامبر ، حجت و برهان هستند ، زیرا امر و دستور پیامبر بر لزوم پیروی از امامان می باشد . ❕وهابی گمان کرده است که حجت بودن امامان با حجت بودن پیامبر در برابر و مقابل هم هستند و با هم در تضاد هستند ، در حالی که حجت بودن امامان در طول و سایه و به تبع حجت بودن پیامبر اسلام و دستورات او است و هیچ تضادی میان این دو نیست ، زیرا حجت بودن امامان از شاخه های حجت بودن پیامبر اسلام و حجت بودن دستورات او می باشد . 👌بعد از پیامبر اسلام ، حجت دیگری نیست ، یعنی پیامبری که در برابر پیامبر اسلام باشد و دستورات پیامبر اسلام را نسخ کند ، ارسال نمی شود ، چرا که امر و نهی پیامبر برای تمام زمان ها حجت هستند و امامان نیز از مصادیق حجت بودن امر و نهی پیامبرند و به تبع حجت بودن پیامبر اسلام و دستوراتش ، حجت هستند . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕وهابی سوال کرده است که اگر امامان علم غیب می دانند ، پس چرا از سمی که به آنان دادند ، خورده اند ❗️آیا این خودکشی نیست ❕در ذیل پاسخش را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3307
❕وهابی به سخنان عبدالکریم سروش استناد کرده است که شیعه در حق امامان ، دچار غلو شده است ، در ذیل در مورد غلو در شان امامان ع توضیحات کافی را داده ایم و مصادیق غلو را روشن کرده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2930 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2122
👌پاسخ وهابی را که مدعی است امامان ع نام فرزندان خود را عایشه می گذاشتند را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2034
🤔 ❔شیعه با سند صحیح روایت کرده اند که امیر المومنین علی رضی الله عنه از کسانی بود که حلال خدا را بر خود حرام کرد.پس پیامبر بر منبر تشریف بردند و اعلان نمودند که این کار از سنت من نیست و کسی که از سنت های من روگرادنی کند در گروه من شامل نیست. سوال:مگر نه این است که علی معصوم بوده اند؟؟ پس چرا لغزشی چنین واضح مبتلا شدند که خداوند در تردید آن آیه ای نازل فرمود؟ آیا حلال خدا را حرام کردن منافی عصمت نیست ❗️❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد چيزهاى پاكيزه را كه خداوند براى شما حلال كرده بر خود حرام نكنيد، و از حد تجاوز ننمائيد، زيرا خداوند متجاوزان را دوست نمى‏ دارد._ و از نعمتهاى حلال و پاكيزه ‏اى كه خداوند به شما روزى داده بخوريد و از (مخالفت) خداوندى كه به او ايمان داريد بپرهيزيد.... » ( مائده 87 _ 88) ❕در رابطه با شان نزول این آیه ، نقلی در کتاب تفسیر قمی روایت شده است و وهابی هم به آن استناد کرده است . در شان نزول مذکور آمده است ؛ « روزى پيامبر درباره رستاخيز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهى بياناتى فرمود، اين بيانات مردم را تكان داد و جمعى گريستند به دنبال آن جمعى از ياران پيامبر ص تصميم گرفتند، پاره ‏اى از لذائذ و راحتي ها را بر خود تحريم كرده و به جاى آن به عبادت پردازند، امير مؤمنان على ع سوگند ياد كرد كه شبها كمتر بخوابد و مشغول عبادت باشد، بلال سوگند ياد كرد كه همه روز روزه باشد، عثمان بن مظعون قسم ياد كرد كه آميزش جنسى را با همسر خويش ترك گويد و به عبادت پردازد. روزى همسر عثمان بن مظعون نزد عايشه آمد، او زن جوان و صاحب جمالى بود، عايشه از وضع او متعجب شد و گفت: چرا به خودت نمى‏ رسى، و زينت نمى‏ كنى؟! در پاسخ گفت: براى چه كسى زينت كنم؟ همسرم مدتى است كه مرا ترك گفته و رهبانيت پيش گرفته است، اين سخن به گوش پيامبر ص رسيد، فرمان داد همه مسلمانان به مسجد آيند، هنگامى كه مردم در مسجد اجتماع كردند، بالاى منبر قرار گرفت، پس از حمد و ثناى پروردگار گفت: چرا بعضى از شما چيزهاى پاكيزه را بر خود حرام كرده ‏ايد؟ من سنت خود را براى شما بازگو مى‏ كنم هر كس از آن روى گرداند از من نيست، من قسمتى از شب را مى‏ خوابم و با همسرانم آميزش دارم و همه روزها را روزه نمى ‏گيرم. آگاه باشيد من هرگز به شما دستور نمى‏ دهم كه مانند كشيشان مسيحى و رهبانها ترك دنيا گوئيد زيرا اين گونه مسائل و همچنين ديرنشينى در آئين من نيست، رهبانيت امت من در جهاد است . بر خود سخت نگيريد زيرا جمعى از پيشينيان شما بر اثر سخت گرفتن بر خود هلاك شدند. آنها كه سوگند ياد كرده بودند اين امور را ترك كنند، برخاستند و گفتند: اى پيامبر! ما در اين راه سوگند ياد كرده ‏ايم وظيفه ما در برابر سوگندمان چيست؟ آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت‏ ...» 📚تفسیر قمی ج 1 ص 179 ❔وهابی می گوید چرا علی علیه السلام سوگند یاد کرد که شبها کمتر بخوابد و حلال الهی را بر خود حرام کرد ، تا جایی که خداوند آیات مذکور را نازل کرد ❗️آیا این جریان با عصمت علی ع منافات ندارد ❗️ 👌ما در سه محور ، به اشکال وهابی پاسخ می دهیم ؛ 1⃣اگر شان نزول مذکور را قبول کنیم ، روشن است که جریان مذکور هیچ منافاتی با عصمت علی ع نداریم و نهایتا ترک اولایی است که از ایشان صادر شده است ، اما گناه و معصیت نبوده است ، چنان که مانند آن از پیامبر گرامی نیز مطابق آیات ابتدایی سوره تحریم صادر شده است و ایشان نیز حلالهایی را بر خود حرام کردند که در ذیل پیرامون آن توضیح دادیم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/3622 👌در تفسیر نمونه نیز در پاسخ به اشکال مورد اشاره می خوانیم ؛ « لازم به تذكر است كه بعضى سوگندهاى فوق مانند سوگندى كه از عثمان بن مظعون نقل شده چون منافات با حق همسرش داشته است مشروع نبوده، ولى در مورد سوگند على ع درباره بيدار ماندن شب و اشتغال به عبادت، امر مباح و مجازى بوده است اگر چه از آيات استفاده مى‏ شود كه اولى و بهتر اين بود كه چنين كارى به طور مستمر ادامه پيدا نكند و اين موضوع هيچگونه منافاتى با مقام عصمت على ع ندارد چنان كه نظير آن را در باره پيامبر ص نيز در سوره تحريم آيه يك مى ‏خوانيم ؛ « يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ » « اى پيغمبر! چرا پاره ‏اى از امورى كه بر تو حلال است به خاطر رضايت همسرانت بر خود حرام مى‏ كنى » 📚تفسیر نمونه ج 5 ص 61 2⃣اساسا نقلی که از تفسیر قمی ، معاند به آن استناد کرد ، سندا ضعیف است . در سند روایت آمده است « عن بعض رجاله » که معلوم نیست راویان این جریان چه کسی هستند . جهل به راویان ، روایت را مجهول کرده و از اعتبار می اندازد . 🔸 👇