👌وهابی اشکال کرده است که امامان شیعه علیهم السلام بر خداوند ، تعیین تکلیف می کردند ، پاسخش را در سه قسمت در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3786
#هشام_بن_حکم_و_عقیده_به_جسمانیت_خداوند
🤔#پرسش
❔آنگاه که مهمترین شیعیان امامها، دروغ شاخدار به امام میبندند...
٢٧٨. أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ [عَلَيْهِ السَّلَامُ] سَمِعْتُ هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ يَرْوِي عَنْكُمْ أَنَّ اللَّهَ جِسْمٌ صَمَدِيٌّ نُورِيٌّ، مَعْرِفَتُهُ ضَرُورَةٌ يَمُنُّ بِهَا عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ خَلْقِهِ. فَقَالَ [عَلَيْهِ السَّلَامُ] سُبْحَانَ مَنْ لَا يَعْلَمُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَ إِلاَّ هُوَ {لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ} لَا يُحَدُّ وَلَا يُحَسُّ وَلَا يُجَسُّ وَ {لاٰ تُدْرِكُهُ الْأَبْصٰارُ} وَلَا الْحَوَاسُّ وَلَا يُحِيطُ بِهِ شَيْءٌ وَلَا جِسْمٌ وَلَا صُورَةٌ وَلَا تَخْطِيطٌ وَلَا تَحْدِيدٌ.
على بن أبى حمزه مىگويد : به امام صادق گفتم : من از هشام بن حكم شنيدم كه از شما روايت میکرد که : خدا جسم است، توپُر و نورانى. و شناختن او ضرورى است و به هركدام از بندگانش كه بخواهد منت مىنهد. امام فرمود : منزه باد خدایی كه کسی جز خود او، نداند که او چگونه است.. خداوند جسم و صورت نیست و هیچ چیز مانند او نیست و حس نمی شود و محدود نمی شود »
📚 اصول کافی 104/1
🔆 هشام بن حکم صدها روایت در فرقه تشیع دارد ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌هشام بن حکم از بزرگان اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بوده است و از بزرگان متکلمین شیعه امامیه محسوب می شود ؛
📚مستدرکات رجال الحدیث ، ج 8 ص 151
👌امام صادق ع در وصف او فرمود ؛
« او یاری کننده ما است ، با قلب و زبان و دستش » « هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و يده »
📚معالم العلماء ص 128
👌در نقل دیگری ، امام ع ، تبعیت از هشام را تبعیت از خود می دانست و مخالفت با او را مخالفت با خود می دانست ؛
« من تبعه و تبع أثره تبعنا و من خالفه و ألحد فيه فقد عادانا و ألحد فينا »
📚معجم رجال الحدیث ، ج 20 ص 300
❕ابو هاشم جعفرى خدمت حضرت جواد عليه السّلام عرضه مى كند كه: چه مى فرماييد در هشام بن حكم؟
👌فرمود ؛ « رحمت كند خدا او را ، چه بسيار اهتمام مى نمود در رفع شبهات مخالفان از اين ناحيه يعنى فرقه ناجيه » « ما كان اذبّه عن هذه النّاحية »
📚بحار الأنوار، ج 48، ص 197.
❕ابن نديم در مورد هشام مىگويد ؛
« او از متكلمان شيعه و آگاه از اسرار و عقايد آنهاست، و او كسى است كه امام صادق عليه السلام در حق او دعا فرموده و همان جمله را گفته كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در مورد حسان بن ثابت گفته است، و آن جمله اين است: «لا تزال مؤيّداً بروح القدس ما نصرتنا بلسانك» ، «روح القدس تو را كمك كند تا زمانى كه با زبانت ما را يارى مىكنى». او نخستين كسى است كه مسألۀ امامت را در علم كلام شكافت و راه استدلال را آسان ساخت. و فردى حاذق و حاضر جواب در علم كلام بود. »
📚فهرست ابن ندیم ، ص 257
👌شهرستانى از علمای اهلسنت مىگويد ؛
« هشام بن حكم در اصول عقايد بسيار دقيق و ماهر بود و نبايد از مناظرات و الزامات او بر ضد معتزله غفلت كرد. »
📚الملل و النحل ، ج 1 ص 185
👌نجاشى مىگويد ؛
« او در اواخر، از كوفه به بغداد منتقل شد و در سال 199 ه درگذشت و اسامى كتابهاى او را كه فزون از سى كتاب است يادآور مىشود كه بيشتر آنها در علم كلام است. »
📚رجال نجاشی ، شماره 1165
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕هشام بن حكم در آغاز جوانى، از ابوشاكر ديصانى كه داراى انديشههاى نادرست در معارف بود پيروى مىكرد، آنگاه از او بريد و به جهم بن صفوان جبرى پيوست. او هم در سال 128 ه در «ترمذ» كشته شد. آنگاه دست تقدير او را به سوى امام صادق عليه السلام هدايت كرد و به آيين اماميه گرويد و مكتب حق را از حضرتش آموخت ، او با راهنمایی امام صادق ع ، مذاهب باطلی را که پیروی می کرد را ترک گفت ؛
📚اختيار معرفة الرجال، ج 2، ص 527؛ بحار الأنوار، ج 48، ص 193، ح 2؛
👌اگر آراى نادرستى در مورد جسمانی بودن خداوند و ... از هشام بن حكم نقل مىشود، مربوط به دوران جوانى اوست كه با ابوشاكر و يا صفوان گذرانده است، امّا پس از آن كه به امام صادق عليه السلام پيوست، فكر و انديشۀ او دگرگون گشت و به صورت يكى از مدافعان عقايد اماميه درآمد.
📚فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی ، سبحانی ، ج 6 ص 548
❕از سوی دیگر ، دشمنان و مخالفین هشام بن حکم ، و همینطور مثلا کسانی که هشام در گذشته هم مذهب آنها بود ، یا مثلا افرادی که به ظاهر از اصحاب هشام تلقی می شدند ، پس از هدایت هشام بن حکم و جایگاه والایی که در نزد امام صادق ع پیدا کرد ، به او حسادت می کردند و روایاتی را جعل کرده و به او در مورد جسمانیت خداوند نسبت می دادند ، چنان که امام رضا ع متذکر این نکته شدند .
👌راوی از امام رضا ع در مورد هشام بن حکم سوال کرد ، امام ع فرمود ؛
« خداوند او را رحمت کند ، بنده خیرخواه خداوند بود ، اما از ناحیه اصحابش مورد اذیت واقع شد ، به خاطر حسادتی که نسبت به او داشتند » « فَقَالَ لِي: رَحِمَهُ اللَّهُ كَانَ عَبْداً نَاصِحاً أُوذِيَ مِنْ قِبَلِ أَصْحَابِهِ حَسَداً مِنْهُمْ لَهُ. »
📚رجال کشی ، ص 270 _ عوالم العلوم ، ج 21 ص 405
❕روایتی هم که وهابی در مورد هشام نقل کرد که جسمانی بودن خداوند را به امام صادق ع نسبت می داده است ، توسط جاعلین حدیث و بر پایه حسدی که به هشام داشتند ، جعل شده است ، و هیچگاه هشام چنین سخنانی را به ائمه ع ، نسبت نمی داد ، شاهد روشن این قضیه آن است که راوی نقل مورد استناد وهابی ؛ « علی بن ابی حمزه » است که از ارکان واقفیه و دشمنان امام رضا ع بوده است و متهم به جعل حدیث بوده است و علمای رجالی او را لعن کرده اند و نقل حتی یک روایت از او را صحیح نشمرده اند ؛
« هو أحد عمد الواقفة ... علي بن أبي حمزة كذاب واقفي متهم ملعون ... أني لا أستحل أن أروي عنه حديثا واحدا ... قال ابن الغضائري علي بن أبي حمزة لعنه الله أصل الوقف و أشد الخلق عداوة للوالي من بعد أبي إبراهيم عليه السلام »
📚رجال علامه حلی ، ص 232
👌بنابراین نتیجه گرفته می شود که ابن ابی حمزه به دروغ مدعی شده بود که هشام بن حکم سخن مذکور را گفته است ، بر همین اساس ، مولی صالح مازندرانی تصریح می کند که قول ابن ابی حمزه هیچ خللی به مقام هشام بن حکم وارد نمی کند ، زیرا قولش ضعیف است ؛
« فقوله ضعيف لا يقدح في جلالة قدر هشام بن الحكم »
📚شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج 3، ص: 288
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
👌عبدالفتاح خدمتی مدیر جاهل شبکه وهابی کلمه ، مدعی شده است که هر کس قائل به تحریف قرآن باشد ، کافر است در حالی که مطابق روایات خودشان ، عمر بن خطاب و عایشه معتقد بودند که آیاتی از قرآن حذف شده است ، یعنی معتقد به تحریف قرآن بودند ❗️❗️
❕در نمایه ذیل ، در ذیل پاسخی ، اسناد کافی را ارائه داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2736
#توضیحی_در_مورد_مشارق_و_مغارب_و_اثبات_بیسوادی_نو_اخباریون
🤔#پرسش
❔تفسیر به رأی جناب رائفی پور
🔹ایشان در تفسیر آیات:
﴿ رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْن ﴾ الرحمن: آیه ۱۷
﴿ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ ﴾ المعارج: آیه ۴۰
❗️👈میگوید کره زمین گِردِ ، پس همه جای کره زمین مغربه! به همین راحتی
🌷اما تفسیر اهل بیت علیهم السلام درباره آیات بالا:
🔹امام صادق علیه السلام در مورد آیه اول فرمودند:
👈منظور از «المشرقین» رسول خدا و امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم اجمعین هستند ، و منظور از «المغربین» حسنین علیهما السلام هستند.
🔸قالَ الْمَشْرِقَیْنِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ الْمَغْرِبَیْنِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیها السلام.
📗تفسیر القمی، ج۲، ص۳۴۴
🔹و امام در مورد آیه دوم فرمود:
👈و منظور از «المشارق» پیامبران و «المغارب» اوصیاء علیهم السلام هستند.
🔸المَشَارِقُ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْمَغَارِبُ الْأَوْصِیَاءُ (علیهم السلام).
📗تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۳، ص۴۴۶
#تفسیر_به_رأی ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌ما کاری به تفسیر جناب رائفی پور نداریم ، اما به صورت کلی ، نکاتی را در پاسخ عرض می کنیم ؛
1⃣نو اخباریون فضای مجازی ، مدعی اند که نمی توان به هیچ آیه ای از قرآن استناد کرد ، جز آنکه تفسیرش از معصومین علیهم السلام رسیده باشد ، یعنی ما توان درک و فهم هیچ آیه ای از قرآن را نداریم ، مگر آنکه تفسیر اهل بیت ع را داشته باشم .
👌این سخن در نهایت ضعف و سستی است . همگان متوجه مفهوم ابتدایی و بدوی و ظاهری آیات قرآن می شوند ، مثلا همگان درک می کنند که مفهوم آیه « اقیموا الصلاه _ آتوا الزکاه _ الله الصمد _ بالوالدین احسانا و ... » چیست .
❕اگر قرار باشد که هیچ کس متوجه هیچ آیه ای از قرآن نشود ، جز با تفسیر اهل بیت ع ، پس چگونه خداوند کفار را دعوت به تدبر در قرآن و آوردن مانند قرآن می کند در حالی که آنان به سخن و تفسیر اهل بیت ع کاری ندارند ❗️آیا معقول است که کفار متوجه مفهوم قرآن نشوند ، آنگاه مامور به مبارزه با قرآن شوند ❗️
👌خداوند می فرماید ؛
« وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ _ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ » « اگر در باره آنچه بر بنده خود (پيامبر) نازل كرده ايم شك و ترديد داريد (لا اقل) يك سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را غير از خدا بر اين كار دعوت كنيد اگر راست مى گوئيد _ اگر اين كار نكرديد- و هرگز نخواهيد كرد- از آتشى بترسيد كه هيزم آن بدنهاى مردم (گنهكار) و سنگهاى است كه براى كافران مهيا شده است. » ( بقره 24 )
❕یا قرآن در آيه 82 سوره نساء مى فرمايد ؛
« افَلا يَتَدَبَّرونَ الْقُرآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِندِ غَيْر اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً » «آيا درباره قرآن نمى انديشند در حالى كه اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى يافتند».
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕نصوص تاریخی نیز به روشنی شهادت می دهد که مشرکین مکه متوجه آیات قرآن می شدند و در برابر عظمت قرآن اظهار عجز و ناتوانی می کردند .
👌نقل می کنند : « هنگامى كه آيات سوره غافر نازل شد؛ پيامبر اسلام در مسجد الحرام به نماز ايستاده بود، وليد بن مغيره مخزومى- مرد معروف و سرشناس مكه كه سران قريش به عقل و درايت او اعتقاد داشتند و در مسائل مهم با او به شور مى پرداختند- نزديك حضرت بود و تلاوت آيات را گوش مى داد. هنگامى كه پيامبر متوجه اين معنا شد، آيات را تكرار كرد، اين آيات سخت وليد بن مغيره را تكان داد و هنگامى كه به مجلس قومش (طايفه بنى مخزوم) بازگشت؛ گفت: «به خدا قسم! هم اكنون كلامى از محمد شنيدم كه نه شباهت به سخن انسانها دارد؛ و نه به سخنان پريان»، «گفتار او شيرينى و زيبايى و طراوت فوق العاده اى دارد؛ شاخه هايش پر ميوه و ريشه هايش پر مايه؛ و سخنى است كه از هر سخن ديگر بالاتر مى رود و هيچ سخنى بر آن برترى نمى يابد. اين را گفت و به منزلش بازگشت »
📚مجمع البیان ج 6 ص 587 _ مفاتیح الغیب ج 20 ص 259
❕در سيره ابن هشام مى خوانيم كه سه نفر از سران قريش (ابوسفيان و ابوجهل و اخنس بن شريق) شبى از شبها براى شنيدن آيات قرآن به صورت مخفيانه نزد خانه پيامبر آمدند در حالى كه حضرت نماز مى خواند و آيات قرآن را تلاوت مى كرد هر كدام در گوشه اى پنهان شدند، بى آنكه ديگرى با خبر شود و تا صبح گوش به تلاوت قرآن سپردند و هنگام طلوع فجر متفرق شدند؛ ولى به زودى در جاده، يكديگر را ديدند و هر كدام به نحوى، ديگرى را سرزنش كرد ديگر اين كار را تكرار نكنيد كه اگر بعضى از سفيهان شما اين منظره را ببينند؛ افكارى براى آنها پيدا مى شود»! شب ديگر همين كار را تكرار كردند و صبح هنگامى كه يكديگر را مشاهده كردند همان سخنان شب قبل و همان سرزنشها و قرارداد عدم تكرار چنين كارى را مطرح كردند، و به خانه هاى خود رفتند؛ اتفاقاً شب سوم نيز همين مسأله دقيقاً تكرار شد، و صبح هنگامى كه يكديگر را بار ديگر ملاقات كردند، بعضى گفتند: «ما از اينجا تكان نمى خوريم تا عهد و پيمان ببنديم و براى هميشه اين كار را ترك كنيم»، سرانجام پيمان بستند و متفرق شدند »
📚سيره ابن هشام، ج 1 ص 337.
❕ما برای فهم عمیق آیات قرآن و نیز فهم بطون آیات و نیز فهم « آیات الاحکام » و آیاتی که « مبانی نظری و استدلالی » را بیان می کند ، نیازمند تفسیر و راهنمایی های اهل بیت ع هستیم ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3675
اما چنین نیست که بگوییم اگر تفسیر اهل بیت نباشد ، ما متوجه هیچ آیه ای از قرآن نمی شویم، در ذیل بخوانید:
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1315
2⃣در آيات قرآن مجيد گاهى تعبير « مشرق » و « مغرب » شده است یعنی این واژه به صورت مفرد آمده است ، مانند آيه 115 بقره « و لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ » « مشرق و مغرب از آن خدا است » و گاه به صورت « تثنيه » آمده است، مانند آيه 17 سوره رحمن رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ « پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب » و گاه به صورت جمع « المشارق و المغارب » ( معارج 40 )
👌این آیات یک تفسیر ظاهری دارد که همه متوجه آن می توانند بشوند و اهل بیت ع هم آیات مذکور را تفسیر ظاهری کرده اند و یک تفسیر باطنی دارد که تنها با راهنمایی اهل بیت ع می توانیم به آن برسیم و آن بزرگواران پرده از این مطلب نیز برداشته اند .
👌بعضى كوته نظران اين تعبيرات را متضاد پنداشته اند، در حالى كه همگى هماهنگ، و هر يك اشاره به نكته اى است ، توضيح اينكه ؛
❕خورشيد هر روز از نقطه تازه اى طلوع، و در نقطه تازه اى غروب مى كند، بنا بر اين به تعداد روزهاى سال مشرق و مغرب داريم، و از سوى ديگر در ميان اينهمه مشرق و مغرب دو مشرق و دو مغرب در ميان آنها ممتاز است كه يكى در آغاز تابستان، يعنى حد اكثر اوج خورشيد در مدار شمالى، و يكى در آغاز زمستان يعنى حد اقل پائين آمدن خورشيد در مدار جنوبى است (كه از يكى تعبير به مدار رأس السرطان و از ديگرى تعبير به مدار رأس الجدى مى كنند) و چون اين دو كاملا مشخص است روى آن مخصوصا تكيه شده است .
👌اما آنجا كه به صورت « مفرد » ذكر شده معنى جنس را دارد كه توجه تنها روى اصل مشرق و مغرب است بى آنكه نظر به افراد داشته باشد ، ( یعنی منظور از مشرق و مغرب در آيه مذکور ، اشاره به دو سمت خاص نيست بلكه اين تعبير كنايه از تمام جهات است، همانگونه كه مثلا مى گوئيم: دشمنان على به خاطر عداوت و دوستانش از ترس، فضائل او را پوشاندند، اما با اين حال فضائلش شرق و غرب عالم را گرفت (يعنى همه دنيا) »
👌و به اين ترتيب تعبيرات مختلف بالا هر يك نكته اى دارد و انسان را متوجه تغييرات مختلف طلوع و غروب آفتاب و تغيير منظم مدارات شمس مى كند.
📚تفسیر نمونه ج 1 ص 414 _ ج 25 ص 45
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕امیر مومنان ع نیز متذکر این تفسیر ظاهری از آیات شریفه شدند ، آنجایی که ابن الکواء خطاب به ایشان عرضه داشت ؛
« اى امير مؤمنان! در كتاب خدا، چيزهايى پيدا كردم كه همديگر را نقض مى كنند. امام ع فرمود: « ... كتاب خدا، بخشىهايى از آن، بخشهاى ديگر را تأييد مى كنند، و همديگر را نقض نمى كنند. هر چه مى خواهى، بپرس».
👌گفت: اى امير مؤمنان! شنيده ام كه قرآن مى گويد: «سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها» و در آيه ديگرى مى گويد: «پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب» و در آيه ديگر گفته است: «پروردگار مشرق و مغرب».
❕امام ع فرمود: « .... اى ابن كوّا ، اين، مشرق و اين، مغرب است. ( یعنی اصل مشرق و مغرب که مجموعه جهان هستی منظور است ، مراد آیه است ، آنجایی که مشرق و مغرب مفرد آمده است ) .
👌امّا اين سخن خداوند: «پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب» چون مشرق زمستان، جدا و مشرق تابستان، جداست. آيا اين را از دور و نزديك شدن خورشيد نمى فهمى؟
❕امّا اين سخن خداوند: «پروردگار مشرقها و مغربها»، چون خورشيد، سيصد و شصت برج دارد كه خورشيد هر روز، از يك برج طلوع مى كند و در برج ديگرى غروب مى كند، و ديگر به آن بر نمى گردد، مگر در آينده در همان روز».
« ... هذَا المَشرِقُ وهذَا المَغرِبُ، وأمّا قَولُهُ: رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ فَإِنَّ مَشرِقَ الشِّتاءِ عَلى حِدَةٍ، ومَشرِقَ الصَّيفِ عَلى حِدَةٍ، أما تَعرِفُ ذلِكَ مِن قُربِ الشَّمسِ وبُعدِها. وأمّا قَولُهُ: رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَإِنَّ لَها ثَلاثَمِئَةٍ وسِتّينَ بُرجاً تَطلُعُ كُلُّ يَومٍ مِن بُرجٍ وتَغيبُ في آخَرَ، ولا تَعودُ إلَيهِ إلّا مِن قابِلٍ في ذلِكَ اليَومِ .... »
📚الاحتجاج ، ج 1 ص 259 _ بحار الانوار ج 10 ص 122
👌از آنجایی که آیات قرآن ، دارای بطون گسترده ای است ( که در نمایه فوق الذکر توضیح داده ایم ) ، اهل بیت ع ، پرده از بطون آیات فوق نیز برداشته اند ، و فرموده اند که مقصود از مشارق ، انبیاء ع هستند و مقصود از مغارب ، اوصیاء ع هستند ، یا مقصود از دو مشرق ، پیامبر گرامی ص و علی ع هستند و مقصود از دو مشرق ، امام حسن ع و امام حسین ع ؛
📚تاویل الایات ، ص 700 _ تفسیر قمی ، ج 2 ص 344
❕علامه مجلسی این روایات را به زیبایی شرح می دهد که اگر از انبياء به مشارق تعبير شده است ، زيرا پرتو هدايت آنها بر اهل دنيا ميدرخشد و اگر از اوصياء به مغارب تشبيه گرديده اند از این جهت است که بعد از وفات انبياء ، دانش آنها در دل اوصياء غروب مى كند، از دل آنها مردم استفاده ميبرند ، به اندازه قابليت و استعداد خودشان ؛
« عبر عن الأنبياء بالمشارق لأن أنوار هدايتهم تشرق على أهل الدنيا و عن الأوصياء بالمغارب لأن بعد وفاة الأنبياء تغرب أسرار علومهم في صدور الأوصياء ثم تفيض عنهم على الخلق بحسب قابلياتهم و استعدادهم »
📚بحار الانوار ، ج 24 ص 77
❕همین سخن در مورد مشرق بودن پیامبر گرامی ص و علی ع و مغرب بودن امام حسن و امام حسین ع که دو وصی پیامبر و علی علیهم السلام بودند ، صدق می کند .
👌علی ع از این جنبه که وارث علوم انبیاء است ، و علوم انبیاء در قلب او غروب کرده است مصداق « مغرب » است و از این جنبه که علوم انبیاء از شعاع وجودی او به عالم سرازیر می شود ، مصداق « مشرق » است .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
👌در رابطه با این که چرا اهل سنت به شیعیان می گویند « رافضی » و دیدگاه اهل بیت علیهم السلام در این رابطه چه بوده است ، در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1082
#اعتقاد_به_خدای_جوان_و_بی_ریش_نزد_اهلسنت
🤔#پرسش
❔متقدّمین شیعه، نخستین «شابأمرد» پرستان!
خزاز و محمد بن حسين میگويند : خدمت امام رضا رسیدیم و براى آنحضرت بیان كرديم كه : پیغمبرﷺ پروردگارش را به صورت جوان آراسته سىساله ديده؛ و گفتيم : هشام بن سالم و صاحب طاق و ميثمى [از بزرگان شیعه] میگويند : خدا تا ناف ميان خالى بود و باقى تنش تو پُر!
حضرت براى خدا به سجده افتاد وگفت : منزّهى تو! تو را نشناختند و يگانهات ندانستند! [سپس حقيقت ماجرا را برای آنان شرح داد]
📚 اصول کافی 100/1
👳🏽♂ چنانکه شیخ صدوق، با #سند_صحیح نقل میکند که يعقوب سرّاج گفت : به امام صادق عرض كردم : بعضى از یاران ما [شیعیان] ، گمان مىكنند كه صورت خداوند مانند صورت انسان است و بعضی دیگر مىگويند : صورت او مانند صورت جوانی است كه داراى موهاى پيچ در پيچ وكوتاه است!
امام به سجده افتاد وگفت : منزّه است خدایی که چیزی مانند او نیست.
📚 التوحید شیخ صدوق 103/1
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
حدیث مذکور، از همان ابتدا مورد انکار جمهور اهلسنت وجماعت بوده است.
نخستین منبع حدیثی اهلسنت که «شابأمرد» در آن ذکر شده، در جهت انکار آن بود ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌اعتقاد اهلسنت از ابتدای امر بر آن بوده است که خداوند جوانی بی ریش و پر مو یا موفرفری بوده است و در این رابطه روایات متعددی نقل کرده اند و بزرگان آنان این روایات را تصحیح کرده اند .
❕از ابن عباس نقل می کنند که گفت ؛
« پیامبر ص ، پروردگارش را در شمائل جوانی با صورتی بی مو و با پوششی از لولو و با قدمها و پاهای سبزه و گندمگون مشاهده کرد » « رای ربه فی صوره شاب امرد ... »
📚میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج 2 ص 363
❕سیوطی سه روایت به این مضمون نقل می کند که پیامبر فرمود ؛
« پروردگارم را در قالب جوانی با موهای پر پشت تا سر شانه دیدم » « ... فی صوره شاب له وفره »
❕یا فرمود ؛
« با موهای پر پشت تا سر شانه دیدم » « فی صوره شاب موفر فی الخضر »
📚جامع الاحادیث ، ج 4 ص 396
❕سیوطی تصریح می کند که این احادیث صحیح هستند ؛ « هو حدیث صحیح ... و کلتا الحدیث السابق کالاتی »
📚همان منبع
❕ذهبی نیز تصریح می کند این احادیث صحیح هستند و رجالش افراد عادل و معروف اند ؛ « قلت بلا ریب فقد حدث به ابن وهب و شیخه و ابن ابی هلال و هم معروفون عدول »
📚سیر اعلام النبلاء ج 10 ص 602
❕آلبانی ، بخاری زمان اهلسنت هم ، این حدیث را صحیح دانسته و در پاورقی بر کتاب « السنه » ابن ابی عاصم ، شماره 471 می نویسد ؛
« ام طفیل شنید که پیامبر خدا فرمود : خدا را در خواب دیدم بسیار زیبا ، جوانی بود دارای موهای بلند ، در سبزه زاری ایستاده ، نعلینی از طلا به پا و توری از طلا به صورت داشت » « ... فی احسن صوره ، شابا موفرا ، رجلاه فی خضره ، علیه نعلان من ذهب ، علی وجهه فراش من ذهب »
❕ابن تیمیه ، به زیبایی ، اعتقاد اهلسنت به خدای جسمانی را به تصویر می کشد و می گوید ؛
« در جایی از کتاب خدا و سنت رسول خدا و سخنان امت سلف ، و پیشوایان دینی ، نیامده است که خداوند جسم نبوده و از جسمانیت و عرض بودن ، منزه است ، از این رو ، انکار معنایی که شرع و عقل آن را نفی نکرده ، نوعی نادانی و گمراهی است » « لیس فی کتاب الله و لا سنه رسوله .... انه لیس بجسم ... »
📚التاسیس فی رد اسس التقدیس ، ج 1 ص 101
👌بر همین اساس ، ابو یعلی ، استاد ابن تیمیه می گوید ؛
« از قول من نقل کنید که من به جز ریش و عورت ، هر عضوی را برای خداوند قائل می شوم » « الزمونی ما شئتم فانی التزمه الا اللحیه و العوره »
📚العواصم من القواصم ، ج 2 ص 283 ( الطبعه الحدیثه )
❕بنابراین ، جمهور اهلسنت ، اعتقاد به جسمانیت خداوند داشته اند و این که خداوند جوانی بی ریش و مو بلند است .
❕در ذیل بیشتر در مورد اعتقاد اهلسنت به خداوندی که جسم است و صفات بشری را دارا است ، توضیح داده ایم و روایات آنان را نقل کرده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3346
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
👌 اهلسنت برای توجیه اعتقاد خودشان در مورد خداوند ، به بزرگان اصحاب امامان چون هشام بن سالم یا مومن الطاق یا میثمی ، تهمت می زدند ، که اینان نیز اعتقاد به خدایی دارند که جسم است ( مانند روایتی که وهابی از کافی شریف به آن استناد کرد ) ، تا عقیده باطل خود را در مورد خداوند توجیه کنند که اصحاب ائمه نیز این اعتقاد را داشته اند که با برخورد و روشنگری امامان ع رو به رو می شدند و دسیسه آنان به نتیجه نمی رسید .
❕روایت اول مورد استناد وهابی از افراد مجهول و ضعیفی چون « بکر بن صالح _ ابراهیم بن محمد الخزاز _ محمد بن الحسین » نقل شده است که متهم به جعل و کذب هستند ، لذا علامه مجلسی ، روایت منقول آنان را ضعیف می شمارد ؛
📚مراه العقول ، ج 1 ص 347 « الحدیث الثالث ، ضعیف »
❕این افراد ضعیف و مجهول الحال ، از روی عناد و دشمنی ، به دروغ به بزرگان شیعه نسبت می دادند که عقیده به خداوند جسمانی دارند به مانند اعتقاد اهلسنت ، « لعل المخالفین نسبوا الیهما هذین القولین معانده »
📚مراه العقول ج 2 ص 3
👌و سید مرتضی نیز تصریح می کند که افراد مجهول الهویه و ضعیف از اهلسنت بودند که این نسبت ها را به بزرگان شیعه می دادند تا جایگاه آنان را خراب کنند و عقیده باطل خود را توجیه کنند : « انما اتهمهما العامه »
📚الفصول المهمه ، حر عاملی ، ج 1 ص 187
❕در روایت دیگری هم که وهابی از کتاب توحید شیخ صدوق نقل کرد ، راوی تنها می گوید که برخی از شیعیان می گویند که مثلا خداوند جوانی موفرفری است که امام صادق ع شدیدا با این سخن مخالفت کردند و سخن حق را بیان کردند .
👌این برخی از شیعیان که از عوام شیعه بودند ، تحت تاثیر اهلسنت قرار گرفته بودند و اعتقاد آنان در مورد خداوند را در صدد تقلید و اتخاذ بودند که با روشنگری های امام صادق ع ، دسیسه اهلسنت که قصد گمراه کردن شیعیان ناآگاه و عامی را داشتند ، نقش بر آب شد و آن عده قلیل از شیعیان عوام ، متوجه شدند که این سخنان باطل ، شایسته مقام خداوندی نمی باشد .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
🤔پرسش :
آخوند: اگه کرونا در حرم امام رضا هم شیوع داشته باشه، پس فرق حرم امام رضا با مکانهای دیگه چیه؟
نتیجه گیری آخوند: کرونا به حرم امام رضا وارد نمیشه. اینه که میگم: "دین" عقل رو تعطیل میکنه!
💠پاسخ را در ذیل بخوانید 💠
https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3800
#شیوع_کرونا_در_حرم_امام_رضا_علیه_السلام
🤔#پرسش
❔ آخوند: اگه کرونا در حرم امام رضا هم شیوع داشته باشه، پس فرق حرم امام رضا با مکانهای دیگه چیه؟
🗣 نتیجه گیری آخوند: کرونا به حرم امام رضا وارد نمیشه.
💎✍️ اینه که میگم: "دین" عقل رو تعطیل میکنه ❗️❗️
💠#پاسخ💠
❕در این که امامان گرامی ما دارای قدرت خارق العاده در عالم هستند و می توانند چه در حال حیات و چه بعد از ممات ، در عالم تکوین تصرفاتی بکنند ، شکی در آن نیست .
👌قرآن از آصف بن برخیا ع وزیر حضرت سلیمان نبی ع یاد می کند که تنها دارای بخشی از علم الکتاب و اسم اعظم الهی بود ، اما چنان قدرتی داشت که توانست تخت ملکه سباء را از فاصله دور، در یک چشم برهم زدن نزد سلیمان نبی ع حاضر کند ؛ « قال الذی عنده علم من الکتاب انا اتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک ، فلما راه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی » ( نمل 40 )
👌امام باقر علیه السلام ، فرمود ؛
« اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است در نزد آصف يك حرف از آنها بود به همان يك حرف زبان گشود فاصله بين او و تخت بلقيس فرو رفت بعد با دست خود تخت بلقيس را گرفت ، بعد زمين به حال اول برگشت به سرعت يك چشم به هم زدن ، ولى در نزد ما هفتاد و دو حرف است و يك حرف اختصاص به خدا داردح كه در نزد خود او است جزء اسرار غيبى است و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم »
📚بحار الانوار : ج 27 ص 25
👌امام صادق ع فرمود ؛
« نسبت کسی که تنها اندکی از علم الکتاب را دارا بود ( یعنی آصف بن برخیا ) ، با کسی که تمام علم الکتاب را دارا است ( یعنی ائمه ع ) همانند آن مقدار آبی است که یک پشه با بالهای خود از دریا بر می دارد » « ... ما یاخذ بعوضه من ماء البحر »
📚بحار الانوار ج 35 ص 429
❕راوی از امام سجاد علیه السلام سوال کرد ؛
«آیا ائمه عليهم السّلام مرده زنده ميكنند و آيا كور و پيس را شفا ميدهند و بر روى آب راه ميروند؟
🔹امام علیه السلام فرمود :
« بله هر چه خدا به هر پيغمبرى داده به حضرت محمّد نيز داده ولى به پيامبر اكرم چيزهائى داده كه به آنها نداده است . راوی سوال کرد هر چه به پيامبر اكرم داده به امير المؤمنين عليه السّلام نيز داده فرمود آرى بعد امام حسن و امام حسين عليهما السّلام سپس به هر امامى پس از ديگرى، تا روز قيامت »
« قُلْتُ الْأَئِمَّةُ يُحْيُونَ الْمَوْتَى وَ يُبْرِءُونَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ يَمْشُونَ عَلَى الْمَاءِ قَالَ مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً شَيْئاً قَطُّ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً ص وَ أَعْطَاهُ مَا لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ قُلْتُ وَ كُلُّ مَا كَانَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدْ أَعْطَاهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ نَعَمْ ثُمَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع ثُمَّ مِنْ بَعْدُ كُلَّ إِمَامٍ إِمَاماً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَعَ الزِّيَادَةِ الَّتِي تَحْدُثُ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ فِي كُلِّ شَهْرٍ ثُمَّ قَالَ إِي وَ اللَّهِ فِي كُلِّ سَاعَةٍ »
📚بصائر الدرجات : ج 1 ص 269
❔اما آیا می توان گفت که چون ائمه ع قدرت تکوینی دارند و می توانند بیماری ها را شفاء دهند ، پس شیعیان مجاز هستند که خودشان را در ورطه بیماری و هلاکت بیندازند به این امید که ائمه ع پشتیبان آنها هستند ❗️
👌این تصور اشتباه است ، بهره گیری ائمه ع از قدرت غیبی ، منوط و مشروط به اذن الهی است و مطلق نیست ، چنان که امام کاظم ع فرمود ؛
« خداوند قلوب امامان را محل اراده و خواست خودش قرار داده است . هر زمان خداوند چیزی را بخواهد آنان هم می خواهند و بدون اذن خداوند کاری نمی کنند» « ان الله جعل قلوب الائمه ، موردا لارادته ، فاذا شاء الله شیئا ، شاءوه ...»
📚بحار الانوار ج 5 ص 114
❕اراده خداوند نیز بر این تعلق گرفته است که اسباب طبیعی در عالم کارایی خود را داشته باشند و ائمه ع ، اجازه نداشتند که به صورت مطلق ، با قدرت غیبی خود ، خرق عادت کنند و اسباب طبیعی را بی اثر کنند ، چنان که امام صادق ع فرمود ؛
« خدا خواسته است که همه کارها از طریق اسباب آن جاری باشد» « أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ سَبَباً »
📚الکافی : ج 1ص 183
🔸ادامه 👇