وسط جبهه
بهش گفتم بچه!
الان چه وقتِ نماز خواندنه؟
گفت: از کجا معلوم دیگه وقت کنم
و شروع کرد نماز خواندن ....
السلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته را که گفت
یک خمپاره آمد و بُردش ....
#نماز_اول_وقت
#سفارش_یاران_آسمانی
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُم
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
هدایت شده از ⚘گل نرگس⚘
مرداد ۱۳۶۴ - سالروز شهادت #مسعودمنفردنیاکی_فرمانده_لشکر۹۲ زرهی ارتش
ا▫️🌱🌷▫️🌱🌷
💠 فرماندهی که در تشییع جنازه دخترش نبود‼️
خاطره ای از شهید نیاکی👇
🔹 در جریان «عملیات بیتالمقدس به شهید #نیاکی خبر میدهند که دخترش ناخوش است و بهتراست به تهران برود. اما او نمی رود. بعد از چند روز دوباره به او می گویند که دخترت به سرطان خون مبتلا شده است، اما او بازهم درجبهه می ماند تا اینکه پزشکان درمان دخترش را ناممکن می دانند و حال او وخیم می شود و پس از چند روز از دنیا میرود
همسرش با اوتماس میگیردکه حداقل درمراسم ختم وتشییع جنازه دخترشان حاضرشود اما سرلشکر شهید نیاکی درنامه ای به همسرش می نویسد که من چطور این رزمندگانی را که درجبهه می جنگند و مانند فرزندان من هستند و هرروز تعدادی از آنها شهید می شوند، تنها بگذارم. درشهر کسی هست که تابوت فرزندمان را بلند کند اما در اینجا کسی نیست که پیکرهای این شهدا را از زمین بلند کند. بعد از پایان عملیات بیت المقدس،شهید نیاکی به منزلش رفت. ازآنجایی که نیمه های شب بخانه رسیده بود به اتاق دخترش میرود و تا اذان صبح اشک میریزد💦
یادش گرامی وراهش پررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُم
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
هدایت شده از ⚘گل نرگس⚘
💠 خاطره ای از شهید
سرلشگر #مسعودمنفرد نیاکی👇
در سال 62 شهید #منفردنیاکی فرمانده لشکر 92 زرهی اهواز بود.ما به همراه یک کاروان صد نفره از ارتش جمهوری اسلامی ایران به سفر حج تمتع مشرف شدیم. در این سفر روحانی اخلاق و رفتاری که از این شهید بزرگوار دیدیم حقیقتا مثالزدنی است، به قدری خاکی و بامحبت بود که ما باورمان نمیشد ایشان فرمانده لشکر ما هستند. قبل از همه سلام میکرد، هیچ کدام از بچهها در سلام کردن و نماز خواندن نمیتوانستند از ایشان سبقت بگیرند، همیشه هقهق گریه شهید بزرگوار را در مراسم دعای توسل یا دعای کمیل میشنیدیم، در سفر حج هم گوشهای مینشست و مشغول دعا کردن میشد با بچهها خیلی خوشبرخورد بود، بهطوری که شهید بزرگوار سپهبد صیاد #شیرازی ایشان را به عنوان نماینده خود در سفر حج معرفی کردند.
(راوی: سرهنگ مظفری)
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُم
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
هدایت شده از ⚘گل نرگس⚘
💠 خاطره ای از شهید مسعود منفرد نیاکی:
یک روز به امام خمینی(ره) خبر میدهند که دیدیم سرهنگی وسط تانکها نشسته و هقهق گریهاش به گوش میرسد! به ایشان میگویند که این سرهنگ منفرد نیاکی است. امام(ره) میفرمایند که هنوز زود است که شما منفرد نیاکی و منفرد نیاکیها را بشناسید.
سال 1361 بازنشسته شد، ولی بسیار پیگیری کرد تا در ارتش بماند؛ به همین خاطر به آیتالله خامنهای که آن زمان رئیسجمهور بودند، نامهای نوشت که با ماندن ایشان موافقت نمایند.
حضرت آقا هم در جواب نامه ایشان مرقوم داشتند: شایستگی خدمت ممتد وی در جبهههای نبرد مورد توجه قرار گیرد. بدین ترتیب در ارتش ماند و سه سال بعد به شهادت رسید🕊🕊
الهی الحقنا بالشهدا والصالحین
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُم
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
هدایت شده از ⚘گل نرگس⚘
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم | توضیحات شهید مسعود منفرد نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز در جمع فرماندهان سپاه و ارتش
🎞 هنگام تشریح نقشه عملیات
▫️ در جمع حاضر محسن رضایی(فرمانده وقت سپاه)- شهید صیاد شیرازی— شهید حسن باقری و . . . حضور دارند.
🌴 دوران دفاع مقدس
📆 مرداد ۱۳۶۴ - سالروز شهادت مسعود منفرد نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی ارتش
یاد همه فرماندهان دفاع مقدس همیشه جاودان
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُم
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
🌹 کربلا اینجاست...
🌷به آنهائی که قصه ی کربلا را باور ندارند بگویید ما کربلا را دیده ایم ....ما همراه و همرزم اصحاب عاشورایی امام عشق بودیم..
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
✍ #پیام_شهدا
🌹 #شهیدمحسنحججی
یڪ طوری زندگی ڪن ڪه خداعاشقت بشه تاخوب بخرد تو رو.
🌹 #شهیدمرتضیعطایی
یاامام رضا: تو ڪه آخر گره رو وامیڪنی پس چرا امروزو فردا میڪنی.
🌹 #شهیدحسینمعزغلامی
تا میتوانید برای ظهور دعا ڪنید ڪه بهترین دعا هاست.
🌹 #شهیدمحمودرضابیضایی
شیعه به دنیا آمدیم ڪه مؤثر در تحقق ظهور باشیم.
🌹 #شهیدجوادمحمدی
در اون دنیا جلوی بی حجاب ها و آنهایی ڪه تبلیغ بی حجابی میڪنند را میگیرم.
🌹 #شهیدمحمدهادیذوالفقاری
آمدم به عراق برای جنگ تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم.
🌹 #شهیدرضاسنجرانی
نمازهایتان را اول وقت بخوانید ڪه بهترین عمل است.
🌹 #شهیدحسینمحرابی
هر جوان پسر یا دختری ڪه نمازش را اول وقت بخواند شفاعتش میڪنم.
❣ #شهیدحسنقاسمیدانا
از راه و اهداف انقلاب و سخنان امام خامنه ای دور نشوید
🌷 #یادشهداباصلوات
اللّٰھُمَّصَلِّ؏َـلےٰمُحَمَّدوَآلمُحَمَّدوَعَجِّلْ فَرَجَهُم
🥀 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
بعد از رفتنتان ،
جنگ برای شما تمام شد...!
اما...ما...
همچنان داریم می جنگیم..
خسته نیستیم ،
ولی
#یادی
#دعای
ی #نگاهی
برای قوت قلبمان کافی است ...
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی کریمی: اینجا در خارج از کشور، اپوزیسیون به من میگوید بیسواد و کسی که فهم سیاسی ندارم؛ باشه شما خوبید!
همه اشتباه میکنند؛ من هم زندگی نرمالم را از دست دادم!
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا 🌹
حکایت عبدالله دیوونه
🌹اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
*میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿♂
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔
یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت .
💔😭😭
هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین
*کپی با ذکر صلوات*
*اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم*
🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
حاجت روا باشین
🌱جهان پس از مرگ 🌱
@Rahrovanaeshohadaa
رهروان شهدا🌹