دیده از اشک و لب از آه و دل از داغ پرست
عشق در هر گذری رنگ دگر میریزد
#صائبتبریزی
به یک دهن چه فغان سرکنم، که سینه من
تهی ز ناله نگردد به صد دهان فریاد
#صائبتبریزی
به هر جانب که رو آرم، نظر بر چشم او دارم
که صید زخمی از صیاد خود غافل نمیگردد
#صائبتبریزی
من آن شکسته بنایم در این خراب آباد
که در خرابیِ من ناز میکند سیلاب
#صائبتبریزی
بوَد ده روزِ سالی موسم این دانه افشانی
ز غفلت مگذران بی گریه ایام محرم را
#صائبتبریزی
بر سرِ کوی تو غوغایِ قیامت میبود
گر شکستِ دلِ عشّاق صدایی میداشت
#صائبتبریزی
#شبزیارتی
گریه ام در دل گره شد، ناله ام برلب شکست
وای بر قفلی که مفتاحش درون خانه ماند!
#صائبتبريزی