eitaa logo
رامونا 💞
119 دنبال‌کننده
398 عکس
11 ویدیو
0 فایل
سایه‌ی معشوق گرافتادبرعاشق‌چه‌شد مابه‌اومحتاج‌بودیم‌اوبه‌مامشتاق‌تر...🍂 @Ramoona3 https://eitaa.com/joinchat/820838607Cdc74c7cbd2
مشاهده در ایتا
دانلود
شب فراق که داند که تا سحر چند است؟ مگر کسی که به زندان عشق در بند است💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ کنار تو لنگر گرفت کشتی عشق ... بیا که نام تو آرامشی است طوفانی 💚
چه نزدیک است جانِ تو به جانم که هر چیزی که اندیشی، بدانم...
این دلم دارد فقط شورِ محرم می‌زند جانِ زهرا روزیِ امسال را از من نگیر...
تمام هفته گناه و غروب جمعه دعا... کمی خجالت از این انتظار هم خوب است 💚
هر کجا نام علی بود دلم خیبر شد....
- إنها في نفسي أکثر منی ‹‍ او بیشتر از من در من است : )!'🤍 ›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیریست که از رویِ دل آرای تو دوریم محتاج بیان نیست که مشتاقِ حضوریم... 💔
ما را بقیه پس زده بودند هزار بار ما را حسین بود که آدم حساب کرد! 😭
- شـعرھایم‌همگـی درد‌فراق‌است!ببخش! - صحبت،از‌کرببلایت نکنم‌!میمیرم... 💔
از فرط بی وفایی،من عهد ها شکستم ؛ دستم اگر بگیری،عهد و وفا بماند؛😔🙏
خالقم قلب مرا ... وقف شمــا کرده و من خانه وقفی خود ... از همه پس میگیرم.....😔 🙏😭
حال ويران شده را زلزله باعث شده است تو بخوان فاتحه ام را كه خرابم كردي...😭 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک سلامم را اگر پاسخ دهی لذتش رابا تمام شهر قسمت میکنم...) 💚
آن غایب حاضر که رهش راه نجات است اویوسف زهراست که در قید حیات است وصل تو بهاریست که پاییز ندارد روی تو جمالیست که مه نیزندارد 💚
🙏🏻😭 گنجینه‌ی عشق است دلِ خونِ رقیه عالم به فدای دلِ محزونِ رقیه آنقدر که در طالعِ او اشکِ غم افتاد شد وردِ لبِ ما اَنا مجنونِ رقیه 🖤
-فإذا اختنَقتُمْ، بالحُسينِ تنفّسوا. +اگر دلِتان سخت به تَنگ آمد، با ذکرِ حسین نَفَس بکشید.😔💔 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏🏻 اسباب خجلت است كریمانه كن قبول این دو ذبیح، تحـفه‌ی ناچیـزِ خواهــرند 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندارم دست و پایی تا بگردانم عروسی را حنا بندان قاسم شد قبولم کن به قربانی....🥀 🖤
دشمنانش همه درمانده و نیرنگ زدند به تلافی جمل، ضربه هماهنگ زدند   دشمنانش همه درمانده و نیرنگ زدند به تلافی جمل، ضربه هماهنگ زدند   دوره کردند، دویدند سویش با عجله دسته ای که همه جا، پای ولا لنگ زدند   جای نُقل شب دامادی او، با دلِ پُر… نوه ی فاطمه را از همه سو سنگ زدند   یوسف نجمه، نقابش به روی خاک افتاد گرگ ها بر بدن زخمی او چنگ زدند   پهلویش بوی حسن داشت، بوی فاطمه داشت نیزه بر پهلوی او قومِ نظر تنگ زدند   اسب ها جای حنا بر سر و بر صورت او تاختند آن قدر از خون، به رخش رنگ زدند   نعل ها داغ که گشتند جگرسوز شدند با صدای ترکِ سینه اش آهنگ زدند   جای یک جرعه فقط آب، هزاران ضربه… بر دهانی که شده تشنه ی از جنگ زدند نجمه ماند و دل خون… تا که پس از ساعاتی شعله بر چادر آن مادرِ دلتنگ زدند 😭😭😭😭😭 🖤