رصدنما 🚩
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ #بینایی #قسمت_شصت_چهارم دوباره حق باشماست جناب رئیس جمهور پس چهره چیست؟ همان
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
#بینایی
#قسمت_شصت_پنجم
به من اطمینان می دهید؟
بله آقای رئیس جمهور.
اگر زمانی من قول شما را از یاد ببرم آقای نخست وزیر به من متذکر خواهند شد.
دو صدا به طور همزمان پاسخ دادند بله قربان لحظاتی سکوت حکم فرما شد وبعد رئیس جمهور گفت من قصد دارم به اتاق شما بیایم و ببینم که نامه را چگونه ثبت کرده اید اجازه می دهید؟
صاحب اختیارید قربان.
خوب چه نوشته اید؟ تنها یک جمله قربان نوشتم ارسال به حضور رئیس جمهور خوب برای افرادی که آن را ببینند چه نوشته اید قربان کسی با دیدن دفترثبت نمی تواند به چیزی پی ببرد رئیس جمهور شادمان شد و تبسمی کرد و در همان حال گفت در هر صورت گاهی نیاز است به دفتر ثبت سرکشی کنید تا مبادا کسی چیزی به نوشته شما افزوده باشد منشی از اتاق خارج شد و در را بست نخست وزیر گفت اقرار می کنم که انتظار نداشتم تا بدین حد باهوش باشد رئیس جمهور گفت البته برای کسب اعتماد شما نه اعتماد من اما گمان می کنم
صحیح بیاندیشید دوست عزیز اما به آینده هم فکر کنید لزومی ندارد برای درک تفاوت های مردم آنها را به دو گروه باهوش و نادان تقسیمکنیم
باید افراد را به سه دسته قسمت کرد احمق باهوش و بسیار باهوش با احمق هرچه بخواهیم میتوانیم انجام دهیم باهوش را میتوانیم به خدمت درآوریم اما بسیار با هوش حتی اگر در کنار ما باشد خطرناک است نمیتواند دست از کنکاش خود بکشد و همواره باید مراقب او باشیم
یعنی می خواهید بگویید که بله جناب نخست وزیر مقصود من این است که منشی علیرغم نگارش تنها یک کلمه در دفتر ثبت باید همچنان زیر نظر باشد باید پلیس را برای ترساندن او بفرستیم همواره درست می گوید آقای رئیس جمهور زاویه دید شما بسیار فراتر از دیدگاه ضعیف ماست شاید درست بگویید اما با این حال خطای بزرگی هم در زندگی مرتکب شده ام اینکه روی این صندلی تکیه زدن نمیدانستم این صندلی زنجیر دارد و مرا محکم به خود می بندد
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama