eitaa logo
روانشناسی
7.8هزار دنبال‌کننده
507 عکس
2.1هزار ویدیو
15 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
23.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹حقیقت پل صراط در قیامت 🔸استاد عالی جالبه دقیق تر بشنویم کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 بچه تا سن ۱۱ سال، تابع است مسئولیت پذیر است چشم زیاد می‌گوید باورهای دینی دارد. حجاب می‌پوشد، نماز اول وقت می‌خواند. "دکتر سعید عزیزی" کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 ۱۹ 🚥 درب خانه قدیمی خودمان را زدم 🚥 آقایی بیرون آمد . 🚥 از او خواهش کردم تا اجازه دهد 🚥 قبر مادرم را زیارت کنم . 🚥 از من پرسید : 🌷 تو آقا جواد هستی ؟!! 🌷 اینجا زندگی می کردید ؟! 🚥 گفتم : بله 🚥 خیلی نگران شدم 🚥 که نکند بخواهد بلایی سر ما بیاورد 🚥 یا به ماموران اطلاع بدهد . 🚥 اما ناگهان ، 🚥 دیدم لبخند بر لبش جاری شد 🚥 و با مهربانی ، مرا به داخل دعوت نمود . 🚥 من و محافظم ، وارد خانه شدیم . 🚥 خانه ، از بیرون ، معمولی بود . 🚥 اما از داخل ، خیلی زیبا شده بود 🚥 انگار مثل حرم امامزاده ، درست شده بود 🚥 به طرف اتاق رفتم . 🚥 برای قبر مادرم ، 🚥 ضریح زیبایی درست شده بود . 🚥 با تعجب ، به آقا نگاه کردم . 🚥 گفتم اینجا چه خبر شده ؟! 🚥 او هم با لبخند و مهربانی گفت : 🌷 بعد از اینکه شما از اینجا رفتید 🌷 دولت این خانه را آتش زد . 🌷 شیعیان ، به جمال دوست پدرت گفتند 🌷 که این خانه را ، از دولت بگیرد 🌷 حتی اگر بفروشند ، مشکلی نیست . 🌷 بنده خدا ، خیلی تلاش کرد 🌷 تا توانست اینجا را تحویل بگیرد . 🌷 خودش و خانواده اش نیز ، 🌷 در اینجا ساکن شدند . 🌷 تا چند سال ، 🌷 نگاه مردم به آن خانه ، نگاه بدی بود . 🌷 اما شیعیان ، به جمال پول می دادند 🌷 تا در آن خانه ، غذا درست کند 🌷 و بین همسایه پخش نماید 🌷 در مناسبت های مختلف ، دم در آن خانه ، 🌷 شربت و شیرینی پخش می کرد . 🌷 تا اینکه بعد از چند سال ، 🌷 همه چیز عادی شد . 🌷 شیعیان ، مخفیانه ، این خانه را درست کردند 🌷 و هر روز ، یک عده از آنان ، 🌷 برای زیارت قبر مادرت می آیند . 🌷 آنها اعتقاد دارند که مادر شما ، 🌷 نظر کرده حضرت زهراست . 🚥 از شنیدن این ماجرا ، خیلی خوشحال شدم . 🚥 کنار قبر مادرم نشستم و گریه کردم . 🚥 به یاد آن همه بلایی که دیده بودم 🚥 مثل زنان اشک می ریختم . 🚥 و خدا را شکر کردم 🚥 که مادرم دیگر تنها نیست . 🚥 همه آن روز را ، در کنار مادرم ماندم . 🚥 از شدت خستگی ، کنار قبرش خوابم برد . 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
✅چهار نون راهگشا: ‏ ‏1️⃣یک: نبین ‏۱- عیب مردم را نبین ‏۲- مسائل جزئی در زندگی خانوادگی را نبین ‏۳- کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام می دهی نبین ‏۴- گاهی باید وانمود کنی که ندیدی (اصل تغافل) 2️⃣دو: نگو ‏۱- هرچه شنیدی نگو ‏۲- به کسی که حرفت در او تاثیرندارد نگو ‏۳- سخنی که دلی بیازارد نگو ‏۴- هر سخن راستی را هرجا نگو ‏۵- هر خیری که در حق دیگران کردی نگو ‏۶- راز را نگو حتی به نزدیکترین افراد ‏3️⃣سه: نشنو ‏۱- هر سخنی ارزش شنیدن ندارد ‏۲- وقتی دو نفر آهسته سخن می گویند سعی کن نشنوی ۳- غیبت را نشنو ‏۴- گاهی وانمود کن که نشنیدی (اصل تغافل) ‏4️⃣چهار: نپرس ‏۱- آنچه را که به تو مربوط نیست نپرس ‏۲- آنچه که شخص از گفتنش شرم دارد نپرس ‏۳- آنچه باعث آزار شخص می شود نپرس ‏۴- آن پرسشی که در آن فایده ای نیست نپرس ‏۵- آنچه که موجب اختلاف و نزاع می شود نپرس کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از اینستاگرام فاصله بگیرید، همه چیز رو متلاشی می‌کنه… من در خانه‌ام اینستاگرام را حرام اعلام کرده‌ام… استاد عزیزی 🎙 کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
قسمت هفدهم که با حضور خدا شیرین می شود خونه دختر خاله ام دوبار اقای جعفری از بیمارستان اومد شستش و دوبار برادرشوهرم اومد شست ،ديدم خيلي اذيت ميشه و کاری هست که باید خودم انجام بدم و سختیش رو خودم تحمل کنم از چند جهت اذيت ميشد هم اتلاف وقتش جهت اومدن و رفتن ،چون نزديك نبود ،هم از جهت زحمت ،هم از جهت اينكه لباسش رو در نمياورد و گرمش می‌شد و خیس عرق می شد هم از جهت ديدن زخم و سوختگيها علیرضا و مهمتر از همه تحمل گريه هاي عليرضا و شكنجه او به همسرم گفتم از فردا خودم ميشورمش ، احتمالا در شستن گوشش هم مشكلي بوده چون قطعاً نمي گذاشت دست بزنند و اينكه بخواد درست بشوره و خوب عفونتها رو پاك كنه و علیرضا بی تابی می کرده و عموش اذيت مي شده و من ياد زن داداش جاريم افتادم كه بنده خدا زحمت مي كشيد و وقت مي گذاشت و من به دليل شدت درد موقع شستن ازش بدم اومده بود و تازه خجالت مي كشيدم نزارم بشوره و گرنه نمي گذاشتم فرداش علیرضا رو برديم يك دكتري در نارمك به اسم يوسفي گفته بود بشوريد و دستاش رو بكنيد تو كيسه و صورتش و پاش رو اصلا پانسمان نكنيد برديم توي راه توي ماشين افتاب تأبيده بود ، يه كم پشتش سوخته بود ،يه كم نزديك آرنج كه تو كيسه نبود نور خورد و سريع گوشت اضافه اورد و همينطور صورتش اطراف سوختگي كه به جاي سالم وصل بود گوشت اضافه اورد اينم جز صحنه هاي بدي بود كه از خاطرم نميره ،بلاخره رفتيم دكتر براش كشت ميكروب سوختگيهاش رو نوشت تا ببينه چه انتي بيوتيكي مناسبه ؟ اخه اين مدت مرتب انتي بيوتيك مصرف مي كرد و موهاي سرش داشت ميريخت مرتب بالشش از مو پر مي شد و موقع معاينه يك دفعه گوش عليرضا رو با قيچي يه چاك داد در جهت بالاي گوشش و عليرضا فرار كرد گريه مي كرد و داد ميزد صدام صدام ... و فرار کرد و من دنبالش دويدم و اومديم بيرون ،گوشي كه از شدت درد انگشت نمي شد بهش بزاري موقع شستن اجازه نمی داد بهش دست بزنند بدون بيهوشي قيچي كرد ،حدود یک چند میلیمتر خدا خيرش بده باعث شد عفونتها سوراخي براي خروج مستقيم پيدا كنند و من هر روز موقع تعويض پانسمان اين گوش رو چند دقيقه فشار مي دادم تا كم كم عفونت بيشتري خارج بشه عفونت ها رو پاک می کردم و دوباره سه بار هی فشار میدادم و يك مقداری هم عفونتها ،خودش كم كم روي پانسمان مي اومد و او غش و ضعف مي كرد و گريه مي كرد تو بغلم و اين روزها سخت ترين روزهاي عمرم بود کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
⁉️چرا خانما از شنیدن دوستت دارم سیر نمیشن و آقایون فکر میکنن این جمله قطعا باید تکراری بشه و دوست داشتن رو باید عملی نشون بدن؟ 💠 این به تفاوت اعصاب و سیستم عصبی خانما و آقایون برمیگرده! 💠 خانما مسیر عصبی از هر لحظه‌ای رو تازه نگه میدارن به شکلی که با یادآوریش انگار تازه اتفاق افتاده اما مردان اون مسیر رو تقویت نمیکنن و حتی فراموش میکنن نسبت به خانما مگه در موارد مهم که مسیر عصبی ببینه زندگی مرد به خاطرش عوض شده! 💠 اما خانما حتی کوچیکترین اتفاق غیر مهم هم براش مسیر عصبی محکم میسازن برای همین وسط خنده‌هاتون با یه خانم، اون خانم بهم میریزه چون یهو سیستم عصبی یادآوری میکنه این قبلا سر فلان شرایط منو اذیت کرد و انگار اون شرایط به همون تازگی براش تکرار میشه و آزار دهندس! 💠 تنها خط دفاعی مرد در برابر این یورش عصبی گفتن «دوست دارم» هست وگرنه هیچ قدرتی نمیتونه زن رو در اون حالت خلع سلاح کنه! حتی اگه تماما تلاش عملیتونو نشون بدید. کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
روانشناسی قلب 42.mp3
8.94M
42 🎧آنچه خواهید شنید؛ ❣️يه موقع هايي... قلب... آتیش می گیره! 🔻یکی از این موقع ها... زمان بگو مگو با دیگرانه! که آتیشش، براحتی خاموش نميشه. کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
که با حضور خدا شیرین می شود قسمت هجدهم مدتی که علیرضا بیمارستان بود دوبار به من زنگ زد يكبار گفت پروفسور رفيعي پور داره تلويزيون صحبت مي كنه همونی دوست داري صحبتهاش رو گفتم خبر بدم ببيني اخه براي دستشويي رفتن بايد مي رفتند از اتاق بيرون تو سالن بیمارستان تلويزيون هم بود پرفسور رفیعی پور رشته اش جامعه شناسی هست اون زمان چندین سال هفته ای یکبار تو تلویزیون برنامه داشت صحبتهای جالب و متفاوت و بی نظیری داشت و من پیگیر صحبتهاش بودم ایرادهای جامعه رو مطرح می کرد و راه حل می داد ایرادهایی که انحراف محسوب میشه و کسی بهش توجه نداره يكبار هم زنگ زد گفت مامان من در هيت براي خوندن زيارت عاشورا كارتي روش زيارت عاشورا نوشته بود (كارت كوچولو اندازه ي كارت عابريانك ) برداشتم خوندم اشتباهي گذاشتم توي جيبم حواست باشه حق الناسه ميخواستم رفتم هيت ببرم كه ..... وقتي بيمارستان بود وقتي اينهمه عذابش رو مي ديدم راضي به عذابش نبودم وگفتم راضيم اينم بميره انقدر درد نكشه برادرشوهرم گفت این حرف خوبی نیست عليرضا مي گفت چرا ديدن صادق نمي ريد گفتم مي ريم گفت اخه گناه داره گفتم مي ريم بيهوشه متوجه نمي شه یکی دوبار در این مورد صحبت کرد ما با لباس مشکی نمی رفتیم تا علیرضا متوجه نشه کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 ۲۰ 🚥 قبل از نماز صبح بیدار شدم . 🚥 نماز شب و قرآن خواندم . 🚥 تا اذان گفت . 🚥 نماز صبح و دعای عهد خواندم . 🚥 یادم آمد که امروز جمعه است . 🚥 ششم ذی‌الحجه سال ۱۴۰۷ 🚥 مصادف با نهم مرداد ۱۳۶۶ شمسی 🚥 قرار بود مثل هر سال ، 🚥 در مراسم برائت از مشرکین شرکت کنم 🚥 بعد از خواندن دعای ندبه کنار قبر مادرم ، 🚥 به سمت نماز جمعه رفتم . 🚥 ناگهان صحنه های مشکوکی دیدم . 🚥 متوجه شدم که پلیس عربستان سعودی ، 🚥 به‌ گونه‌ ای مشکوک ، 🚥 در خیابانهای منتهی به محل راهپیمایی ، 🚥 صف آرایی کرده اند . 🚥 دلم می خواست باور کنم 🚥 که برای تامین امنیت مردم آمده بودند 🚥 ولی امنیت و سلامتی مردم ، 🚥 برای آنان ، اصلا مهم نبود . 🚥 به خاطر همین ؛ 🚥 هیچ احساس خوبی نداشتم 🚥 از آن طرف ، بهداری های مکه از دیروز ، 🚥 بیماران ایرانی را پذیرش نمی کردند 🚥 همراهانم خیلی اصرار داشتند 🚥 که در این مراسم شرکت نکنم . 🚥 ولی من به خاطر امام خمینی رفتم 🚥 اگر قرار است ، بلایی سر مردم بیاید 🚥 پس من نباید تافته جدا بافته باشم . 🚥 راهپیمایی ساعت ۳۰ : ۱۶ شروع شد . 🚥 زائران ایرانی و خارجی ، 🚥 با پلاکاردهای مرگ بر آمریکا ، 🚥 مرگ بر انگلیس و مرگ بر اسرائیل ، 🚥 به سمت محل معین حرکت می‌کردند 🚥 و آرام شعار می‌دادند . 🚥 نماینده امام خمینی ، سخنرانی کرد 🚥 بعد از آن ، تقریبا ساعت ۴۰ : ۱۸ ، 🚥 پایان مراسم اعلام شد 🚥 و خدا را شکر کردم که هیچ اتفاقی نیفتاد 🚥 زائران ، به آرامی ، 🚥 برای مراجعه به محل استقرار خود ، 🚥 به‌ سوی سه‌ راهی شعب ابوطالب ، 🚥 در حال حرکت بودند 🚥 که ناگهان نیروهای پلیس سعودی ، 🚥 بی‌ مقدمه و وحشیانه ، 🚥 باطوم به دست ، از جلو و عقب ، 🚥 به مردم حمله کردند . 🚥 یک عده ای مسلح نیز ، 🚥 از پشت بام ، به ما شلیک می کردند . 🚥 از ساختمان‌های اطراف هم ، 🚥 سنگ و آجر و شیشه ، 🚥 به سمت ما پرتاب می‌ شد . 🚥 کمی بعد ، با گازهای سمی و خفه‌ کننده 🚥 و با شلیک رگبار ، 🚥 زائران را ، مورد هدف قرار دادند . 🚥 صحنه خیلی وحشتناکی بود 🚥 مرا یاد آن روزی انداخت 🚥 که وسط خیابان ، مادرم را آنقدر زدند 🚥 که بچه‌ی درون شکمش ، سقط شد 🚥 اما اینجا خیلی بدتر بود . 🚥 اینجا ، اوج غربت و مظلومیت بود . 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راز خوشحالی چه کسانی سلامت روان دارند؟ کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee