فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن ۴۸ مرد...
_داستان رفاقت های جبهه 💔
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
تو اوج شلوغی ستاد بود که بهم گفتن بابک میخواد بره اعتکاف!
گفتم:
مگه میشه؟
همهی کارها رو دوش بابکه...
برادر و عموش رفتن باهاش صحبت کردن و گفتن که صلاح نیست تو این حجم کار سه روز نباشی ، سال دیگه میری...
بابکم یه نگاهی بهشون میکنه و میگه:
شما تضمین میکنید من تا سال دیگه زندهام؟
اونا هم که جواب بابک رو میشنون فقط سرشونو میندازن پایین.
انگار میدانست که سال دیگری وجود ندارد،
انگار به رفتنش مطمئن بود...
بابک میدانست عازم سفر است،
سفری که به سفر طولانیترش منجر میشود.
برای همین ، به فکر توشهاش بود...!
#شهید_بابک_نوری_هریس #داداش_بابک🤍
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
#عموشاهین📒
#خوشتیپ_آسمانی🦋
یه روز درگیری شدید شد🔥
مجبور بودیم بریم پشت خاکریز.😓
صبح تقریبا ساعت ۸ و نیم بود؛
آقای نظری گفت: کجایی؟📞
یک زحمت بکش بیا سمت ما.رفتم پیش
شهید نظری. گفت: این آقا رو ببین
(یکی از بچههای گیلان بود)
الان چند روزه پشت دوربینه🎥
احساس میکنم دیدش کافی نیست.👀✋🏻
اومدی بالا یکی از بچهها رو که سرحال
هستش با خودت بیار. من بابک رو بردم
بابک اومد نشست پشت دوربین📹
آن روز مجبور بودیم همهی نیروها از
جمله تیم شهید نظری، شهید کاید خورده
و شهید نوری که تیم موشکی ما بودند☄
را به جلو ببریم.🌱
اون لحظه شد جهنم،یعنی کسی کسی رو نمیدید😣
من هم پریدم تو ماشین کلاش رو برداشتم رفتم
طرف خاکریز. بابک جلوی درِ ماشین ایستاده بود🚖
شهید نظری هم نمازش رو خونده بود🤲🏻
و سمت ماشین بود یعنی همه دور همون
ماشین موشکی بودند.🚀
ساعت حدودا ۱۳:۳۰ تا ۱۴ به وقت دمشق بود که⏳
شهید نظری، شهید کاید خورده و شهید نوری💔
در کنار خودروی موشکی نشسته بودند🚖
و داشتند نهار میخوردند🍽
خمپاره دوم اومد، خاک وحشتناکی بلند شد.😓
گلوله خمپاره خورد کنار ماشین موشکی.💔
خمپاره که اومد پایین ما فقط یک صدای
یازهرا شنیدیم. خمپاره که صوت کشید
و من شیرجه رفتم یکی شد.
بلند شدم دیدم سر صداست🗣
یا زهرا..یا زینب..یا خدا..یا مهدی..🖐🏻
#شهیدانه🕊 #داداش_بابک 🤍
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
°●💚🌿●°
خبرنگار ژاپنی پرسید:
شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟!
شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم ، ما برای اسلام میجنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🕊
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄