eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
470 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
خصوصیات اخلاقی شهید محمد هادی ذوالفقاری ارادت زیاد شهید ذوالفقاری به شهید ابراهیم هادی باعث شده بود در خلق و خو شبیه اوباشد؛اورا در زندگی الگوی خود قرار داد. از خصوصیات بارز هادی کمک پنهانی به نیازمندان (چه در ایران و چه در عراق)بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از شهادتش روشن شد. این شهید بزگوار همیشه دائم الوضو بودند و به مسائل مذهبی اهمیت می دادند. ایشان مداحی می کردند و اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت؛هادی انرژی‌اش را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود. اخلاص هادی زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. هنگامی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست. او جوان فعال، کاری،پرتلاش اما بدون ادعایی بود. هادی بسیار شوخ طبع و خنده رو و در عین حال زرنگ و قوی بود. ‍      🕊♥️ ‍🕊 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید_ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/Ravie_1370🦋
💞 🌱مهرتو را خدا به گِل و جانمان سرشت دنیای درکنارتو یعنی خود بهشت... 🌱باید زبانزد همه دنیا کنم تو را بایدکه مشق نام تورا تا ابد نوشت... https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
به ماه من که رساند پیام من که ز هجران ... به لب رسیده مرا جان خودی به من برساند ... 🌷 https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
💠اخلاق خوب اعتقادات مذهبی قلبی اش خیلی زیاد بود، منیتی نداشت بدون اینکه در ظاهر بخواهد به مردم نشان دهد. همش در نهانش بود نه آشکار بلکه فقط بین خودش و خدایش بود. ● بدییی اگر در خانواده و دیگران می دید زود فراموش می کرد ولی خوبیشون را حسابی به خاطر می سپرد و قدر دانشان بود... طاقت نداشت غم خانواده و یا کسی را ببیند همیشه سعی می کرد خانواده و اطرافیانش را از خود راضی نگه دارد. بله! همین خوبی هایش بود که از آن یک شهید ساخت. 🌷 کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
⚘﷽⚘ 🌷سلام بر شهیدو برفرهنگ نورانیش 🌷 سلام بر شهیدو رسالت جاودانه اش 🌷سلام بر شهید که ایستاده و با عزت پر می کشد 🌷سلام بر شهید که به ارباب بی سرش اقتدا می کند 🌷سلام بر شهید که با خونش درخت اسلام را آبیاری میکند 🌷سلام بر فریاد شهید که ریشه در فریاد "هل من ناصر" سید الشهدا دارد 🌷و سلام بر شهادت که بزرگترین نتیجه حرکت در راه خداست و تو چه مقدسی ای شهید و چه دور و دست نیافتنی برای ما و چه مظلومی تو ، که نشناختیمت و حقت را به جای نیاوردیم وحرمتت را پاس نداشتیم. •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
شبِ فراق، به شبهای گور نزدیک است شبِ قبور، به یومُ‌النّشور نزدیک است سرم به سنگِ دلم خورد، درد دل گُل کرد لحد چقدر به سنگِ صبور نزدیک است به سمت آب دویدم سراب نوشیدم همیشه فاصله‌ی نار و نور نزدیک است ملاکِ وصل، به نزدیک و دور بودن نیست اگر چه راه رسیدن؛ به دور نزدیک است برای کوچکی من مسیر طولانی‌ست وگرنه راهِ سلیمان به مور نزدیک است وصال یار، در از خود گذشتن است فقط مـرورِ فاصله‌ها با عبور نزدیک است به مُردگانِ زمستان بهار را بدمید مسیحِ رفته؛ به اهلِ قبور نزدیک است به کعبه نیز بگویید وقتِ احرام است لباس عید بپوشد، سرور نزدیک است پرید؛ ساعتم از خواب و گفت برخیزید به جانِ ثانیه‌هایم ظهور نزدیک است : میدمد صبحی که باشد صبح آغاز ظهور می‌رسد روزی به پایان انتظار اهل‌بیت سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
از راست از چپ از هر طرف بخوانید هرکه در این قاب تصویر صورتش می درخشد، شهید شده. یعنی همین حالا با نگاه به این عکس داری گوشه ای از بهشت را به چشم هایت نشان می دهی.. حاج قاسم سلیمانی مصطفی صدرزاده نادر حمید مهدی صابری ابوحامد چه خوشبختی بوده آن عکاس، آن زمین، آن روز و لحظه که شما در یک قاب کنار هم جا داده... شهیدانِ خدا ! حالا کجای آسمان دست در شانه ی همدیگر به نظاره ی ما بیچارگان زمین گیر مشغولید؟؟؟ سلام بر شما، روزی که زاده شدید سلام بر شما، در روزی که به شهادت رسیدید و سلام بر شما در روزی که دیگر بار زنده برانگیخته خواهد شد... •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
سید ابراهیم میگفت دفعه اول که به سوریه اعزام شدم در عملیات تدمر خمپاره درست خورد کنار من ولی به من نخورد.. گفتم شاید مشکل مالی دارم خدا نخواسته شهید بشم.. آمدم ایران و مباحث مالی خودم را حل کردم.. 🍃دفعه دوم که رفتم سوریه،باز خمپاره خورد کنار من و به من چیزی نشد.. گفتم شاید وابستگی به خانواده و بچه هاست که نمیذاره شهید بشم.. آمدم ایران و از بچه ها دل بریدم.. 🍃و برای بار سوم که به سوریه اعزام شدم در عملیاتی ترکش خوردم و مجروح شدم ولی شهید نشدم.. 🍃 به ایران که آمدم نزد عارفی رفتم و از او مشكلم را پرسیدم.. ایشان گفتند: "من كان لله كان الله له" تو برای خدا به جبهه نمیروی برای شهادت میروی.. نیتت را درست کن خدا تو را قبول میکند.. 🍃پدرش میگفت : این دفعه آخر مصطفی (سيدابراهيم) عجیب بال و پردرآوره بود دیگر زمینی نبود.. رفت و به آرزويش رسيد.. 🌷شهید مصطفی صدرزاده🌷     یاد شهدا با صلوات🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌..🌿🌺🌸🌺🌿 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
📌 *فرمانده شهید که سرش متلاشی شد و سینه اش شکافت* 🔷️ یکی از فرماندهان بزرگ عملیاتی در خاطره ای از *فرمانده شهید رضا نورمحمدی* تعریف می کند: ■ شب اول عملیات بدر را به خوبی پشت سر گذاشتیم. تا شب نیز پشت خاکریزی که آن سوی ساحل دجله بود مستقر بودیم. ◇ شب دوم عملیات، رضا نورمحمدی که فرمانده محور عملیاتی بود نیروها را در یک کانال به ارتفاع ۱۷۰ و عرض ۷۰ سانتی‌متر مستقر کرد و منتظر صدور فرمان حمله بودیم. ◇ هوا خیلی سرد بود و بالاپوش بچه‌ها کم. من و نورمحمدی هر دو زیر یک پتو استراحت می‌کردیم. دشمن که گویی متوجه ما شده بود به شدت کانال و اطراف آن را زیر آتش گرفته بود ◇ چند نفر از بچه‌ها شهید و مجروح می‌شدند ولی عزم ما برای ادامه عملیات جزم بود. رضا خواب بود و من هم داشتم به خواب می‌رفتم که خمپاره‌ای نزدیک سرمان منفجر شد. رضا بیدار نشد. ◇ گفتم: آن‌قدر خسته است که خمپاره نیز حریفش نیست. لحظاتی بعد فرمانده لشکر با بی‌سیم رضا را صدا زد تا دستور آغاز حمله را به او بدهد. ◇ هرچه رضا را صدا زدم بیدار نشد. نگران شدم. پتو را که کنار زدم دیدم تمام لباس‌هایش غرق خون است و ترکشی به سینه‌اش اصابت کرده. البته در آن موقع سرش را ندیدم چون مغزش نیز متلاشی شده بود. درحالی‌که دستانم از شدت ناراحتی می‌لرزید گوشی بی‌سیم را که مستمر می‌گفت: «رضا، رضا، احمد» ◇ بی سیم را برداشته با بغض گفتم: «احمد، احمد، رضا به میهمانی امام حسین علیه السلام رفت.» *■ سردار شهید رضا نور‌محمدی* کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
⚘﷽⚘ 📌شهیدانه روبروے عکست ايستاده ام و به نگاهت خیره مانده ام تو هم چشمهايت مدتهاست به من خيره شده و من مثل كودكے لجباز به هر سو ميدوم تا به خيال خودم ديگر تحت تعقيب چشمهايت نباشم... گم ميشوم ميان دلبستگےهاے روزانه ام و با چشمهايے اشك آلود ، دوباره به التماس يك نگاه ديگر بر ميگردم سمت تو دوباره نگاهت را به زندگے ام گره ميزنے راه روشن ميكنے برايم و من دوباره لجبازےهاے كودكانه ام را از سر ميگيرم و غفلت زده خودم را به جاده خاكے ميزنم... حس يك كور محروم از روشنايے رهايم نميكند نمےبينم تورا و اين درد دارد اينطور نمےشود هنوز عاشق نشده ام هنوز فاصله دارم تا مرد ميدان عشق شدن براے همين است كه معنے نگاه هايت را نميفهمم گم شده ام چون تورا گم كرده ام بايد فكرے به حال اين دل کرد كه فقط مدعے عشق است وگرنه اين دل كجا و... رسيدن به قافله‌ے عشق كجا ؟ شرط عشق "جنون" است ما که ماندیم "مجنون" نبودیـم « یاحبیب الباکین»😔 🌷 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
✨وقتی می گفت: دعا کن شهید بشوم، من همیشه یک جمله داشتم و به او می‌گفتم:              نیتت را خالص کن و او همیشه در جواب به من می‌گفت: باشه، نیتم را خالص می‌کنم ولی این دفعه یک مدل دیگر جوابم را داد و گفت: مامان به خدا نیتم خالص شده، حتی یک ناخالصی هم در آن وجود ندارد وقتی این جمله را گفت بدون هیچ مقدمه‌ای به او گفتم : پس شهید می‌شوی گفت: جان من؟ گفتم: آره محمدرضا، حتما شهید می‌شوی تا این را گفتم یک صدای قهقهه خنده از آن طرف بلند شد و بلند بلند داد می‌زد و می‌گفت: مامان راضی‌ام ازت بهش گفتم: حالا خودت را اینقدر لوس نکن بعد محمدرضا گفت: مامان یک چیز بگم دعام می‌کنی؟ دعا کن که پیکرم بدون سر برگردد وقتی این را گفت من داد زدم سرش و گفتم: اصلا اینجوری برایت دعا نمی‌کنم شهید شوی گفت: نه ... پس همان دعا کن که شهید شوم. بعد بلافاصله با دخترم صحبت کرد بعد از این تلفن آنقدر منقلب شدم که حتی با محمدرضا خداحافظی نکردم و این حرف محمدرضا من را خیلی به هم ریخت... راوی مادر شهید •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄