eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
469 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
تندتر‌از‌امام‌‌و‌‌ولایت‌‌فقیه‌نروید! که‌‌پایتان‌‌خردمیشود.. از‌امام‌‌هم‌عقب‌‌نمانید، که‌‌منحرف‌‌میشوید! شھیدمحمّدرضاتورجی‌زاده 🕊✨ ╭┅──🍀🌻🌺🌼🍀─┅╮ https://eitaa.com/Ravie_1370 ╰═━⊰🍀🌻🌺🌼🍀⊱━═╯🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تازه تفحص شده مدافع حرم محمد رضا ( علی ) بیات 🍃⚘🍃 در تاریخ  ۱۳۶۵/۱۱/۷  در تهران محله فلاح در خانواده اے متدین ومذهبے  متولد شد. تنها فرزند خانواده  بود. ۳۰ ساله و مجرد 🍃⚘🍃 از آنجا ڪه پدرشان دوست داشتند اسم پسرشان  محمد باشد  نامش را محمدرضا گذاشتند ولے دوستانش ایشان را علے صدا مے زدند. ایشان  دو سال مانده به پایان جنگ به دنیا آمد . خیلے دوست داشت در مسجد فعالیت ڪند . ساله بود ڪه مڪبر مسجد شد. 🍃⚘🍃 ڪودک آرامے بود ڪه روز‌هاے ابتدایے عمرش با روز‌هاے اوج جنگ تحمیلے عراق مصادف شد ، زمانے لب به سخن گشود ڪه جنگ تموم شده بود ، اما این پایانے برایش نبود. از ڪودڪے همراه پدرش به مسجد می‌آمد و مڪبر بود. سال بیش‌تر نداشت ڪه عضو بسیج شد  در فعالیت‌ها و ایست‌هاے شبانه حضور فعالے داشت . ڪمے ڪه سنش بالاتر رفت ، مداح هیئت شد ، ادامه تحصیلات نتوانست ایشان را از هدفش دور ڪند ، و در همه زمینه‌ها مهارت ڪسب ڪرد . فعالیت‌هاے عملیاتے ، عقیدتے ، دینے و سیاسے بسیارے انجام می‌داد و در فتنه حضور فعالے داشت. (علی)بیات .....🕊🕊🌹🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
🔊صحبت‌های شهید مدافع‌حرم محمد رضا بیات در سوریه 🔸اولین چیزی که در دین ماست، نظم و ادب است که در همه‌ی آنها سرمنشأ همه چیز ادب است؛ باید اول ادب داشت، تواضع داشت. خدا را شکر فرماندهان ما هم بچه‌های خوبی هستند، هم بچه‌های اهلِ دلی هستند؛ همه‌شون از فرمانده‌ی تیم تا فرمانده‌ی محور، همه با هم راحت هستیم. 🔸خدا شاهد است که بعضی اوقات فکر می‌کنم که خدایا! واقعا من لیاقت این جمع را نداشتم که من را آوردی! دست هم را بگیریم و دنبال مُچ‌گرفتن و زیرِ پا کشیدن نباشیم! راست گفتی شهید... از کلماتت ادب و تواضع می‌بارد... گفتی دست همدیگر را بگیریم... پس بیا و دست ما زمینی‌های دنیازده را بگیر... •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
می گفت : خیلی دوست داشتم مرگم را خودم انتخاب کنم و چه مرگی بهتر و بالاتر از شهـادت و جهـاد در راہ حـرمِ حضرت زینب(س) و رقیه(س) و چه زیبا به آرزویش رسید .... 🕊🕊 🌺 💐تاریخ تولد‌ : ۲۵ شهریور ۱۳۶۴ 💐تاریخ شهادت : ۲۴ فروردین ۱۳۹۵.حلب 🥀مزار شهید : فسا •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
لحظه ای با شهدا ... ضابط قوه قضائیه بود.اتاقای زندانیا رو با دستای خودش،جارو می زد .با هاشون خیلی مهربون بود و به اب و غذاشون می رسید .اینطور نبود که حالا چون مجرم هستن باهاشون بد رفتاری کنه یا نیشو کنایه بهشون بزنه .بر عکس ،همیشه براشون از خدا و توبه و انجام کارای خوب حرف می زد .همیشه به ما می گفت :اینا مهمونای ما هستن ;همونطور که هیچ وقت با مهمون ،بد اخلاقی نمی کنیم ،باید همیشه با اینا مهربون باشیم ;بلکه با دیدن رفتار ما به فکر اصلاح خودشون بیفتن و بنده خوبی برای خدا بشن.❕ شهیده رقیه محمودی اصل تولد:1359 شهادت :1376 علت شهادت :در حین نگهبانی ،توسط زندانیان بر گرفته از :باید امشب بروم ،صفحه 10و26 💢رسول خدا (ص)فرمودند :بیشترین چیزی که مردم را به بهشت می برد ،تقوا و خوش خلقی است . 🥀🕊 🕊 ╭┅──🍀🌻🌺🌼🍀─┅╮ https://eitaa.com/Ravie_1370 ╰═━⊰🍀🌻🌺🌼🍀⊱━═╯🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🌹 🔸 . آقا مصطفی مرا در دانشگاه دیده بود و می گفت:«حجب و حیای و متانت تو با دیگران فرق می کرد و دلیل اصلی انتخابم این بود» ایشان فوق العاده صادق بودند،زمانی که پیشنهاد دادند،به من گفتند: «من نه کار دارم،نه سربازی رفتم و نه درسم تمام شده»بنده با توجه به محبت، ایمان و صداقت آقا مصطفی رضایت اولیه را دادم و این قضیه ۳ سال طول کشید.من و آقا مصطفی سال ۸۲ و سال ۸۳ کردیم.بعد از مسئله خدمت سربازی و کارشان هم حل شد. . مهریه من ۵۰۰ سکه بود اما باهم ۱۴ سکه را توافق کردیم و ایشان هم مهریه ام را دادند.مراسم ازدواجمان نیز در منزل خودمان با حضور ۹۰ مهمان برگزار شد. مجلس عروسی را که در منزل مادرم گرفتیم و ۳_۴ نوع غذا دادیم.خیلی ساده نبود ولی به هر حال با توجه به موقعیت خودمان،عروسی نه خیلی ساده و نه خیلی مجلل بود.ماشین پراید یکی از دوستان مصطفی را گل زده بودیم. نسبت به دوروبری ها مراسم ما خیلی ساده تر بود.هم خانواده ها از این وضع راضی بودند و هم خودمان.هم جشن آبرومندانه ای بود و هم خیلی خیلی ساده نبود.آقا مصطفی کارش طوری بود که اکثر اوقات در خانه نبود که بتواند کمکی بکند،ولی اگر کاری از دستش برمی آمد انجام می داد. مثلاً وقتی مهمانی سرزده می رسید کمک می کرد. . . شرط مصطفی با همسرش این بود که اگر یک روز کردیم و من خواستم به بروم و  شوم حق نداری جلوی من را بگیری. قبل از عقدمان خواب دیدم،هوا بارانی است و من سر مزاری نشسته بودم که روی سنگ مزار نوشته شده بود «» این خواب را  برایش تعریف کردم.یک لحظه هم بعد از ازدواجمان فکر نمی کردم که او به  نرسد. : 1358/6/17 . : صبح چهارشنبه 1390/10/21 بر اثر انفجار یك بمب مغناطیسی در خودروی خود در میدان كتابی ابتدای خیابان گل نبی تهران بدست عوامل استكبار. 🥀🕊 🕊 ╭┅──🍀🌻🌺🌼🍀─┅╮ https://eitaa.com/Ravie_1370 ╰═━⊰🍀🌻🌺🌼🍀⊱━═╯🦋🦋
شهید یه نکته ے زیبا در وصـ‌‌‌یتــ نامه ش میگه: من به رفقام گفتم هروقت دلتون گرفت یا دوست داشتید دور همے داشته باشید، بیاید سر مزار من، پیش من... نیاز نیست حتما قران بخونید... بیاید با من حرف بزنید... من صداتون رو می‌شنوم...😇🌷 یه خاطره ی قشنگ هم از روزهای شهادتش: شهید مهدی شب بیست و یکم ماه رمضان شهید شد.. دو شب قبل شهادتش یعنی شب نوزدهم به رفیقش میگه میای امشب باهم شهید بشیم؟ رفیقش میگه نه بهتره شب بیست و یکم شهید بشیم، قشنگ تره...🖤 شب شهادت امیر المومنین🥀، مهدی یاغی لحظه ی افطار، قبل از این‌ ڪہ روزه‌ش رو باز کنه، به دیدار خدا رفت و چشمش به جمال مولا امیرالمؤمنین و ارباب بی سر روشن شد‌...🕊✨ عند ربهم یُرزقون💔🕊 🥀🕊 🕊 ╭┅──🍀🌻🌺🌼🍀─┅╮ https://eitaa.com/Ravie_1370 ╰═━⊰🍀🌻🌺🌼🍀⊱━═╯🦋🦋