••
دو چیز در مسیـر انسانیـت سریـع به مقصـد میرسـاند :
یکی #قرآن خواندن در #نیمه_شب
و دیگری #گریه بر حضرت #سیـدالـشـهـدا علیه السلام.
گریه بر امام حـسیـــن معجزه میکند.
به خدا معجزه میکند مردم.....!
دامان امام #حــسیـــــــن را رها نکنید.
هزار هزار هم ڪه عبادت کنید، باز هم به توسل به آقای شهیدمان محتاجید.
مردم بدانید انسان یک شاکله ای دارد. ما اغلب شاکله خود را نمیشناسیم.
کسی که به دنبال خیرات است، باید جنس و شاکله اش عالی باشد، امام بدانید که براۍ عالی شدن جنستان باید #برحـسیـــنگریهکنید.
| هیچ چیز مانند #اشڪ این شاکله را درست نمیکند |
#شیخمرتضیانصاری
#ماملت_شهادتیم 🌷
#من_ماسک_میزنم🌹
@shohadarahshanedamadarad🌺
12.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨حجاب
درکلام شهیدان
🌷
#حجاب
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@shohadarahshanedamadarad🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهسپاریـــــم با ولایـــــت💓💓
تا شـــــهادتــــــــ💓💓
@shohadarahshanedamadarad🌷
#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_یازدهم
می خواستم اسمش رو ببرم اما زبانم حرکت نمی کرد ... فقط میم اول اسمش توی دهنم می چرخید ...
-م ... م ...
همون طور که داشت با عجله بلند می شد گفت ...
-جان متین؟ ...
رفت سمت وسایلش ...
شرمنده باید سریع برم سر کار ... جمع کردن و شستنش عین همیشه ... دست خودت رو می بوسه... همیشه موقع رفتن بدرقه اش می کردم و کیفش رو می دادم دستش .... اما اون روز خشک شده بودم ... پاهام حرکت نمی کرد ...
در رو که بست، افتادم زمین...
تلخ ترین ماه عمرم گذشت ... من بهش اعتماد کرده بودم ... فکر می کردم مسلمانه .. چون مسلمان بود بهش اعتماد کرده بودم ... اما حالا...
بدون اینکه بفهمه زیر نظر گرفتمش ... تازه مفهوم حرف پدرم رو درک می کردم ... پدرم حق داشت...
متین پله پله و کم کم شروع کرد به نشان دادن خود حقیقیش ... من به سختی توی صورتش لبخند می زدم ... سعی می کردم همسر خوبی باشم ... و دستش رو بگیرم... ولی فایده نداشت ...
کار ما به جایی رسیده بود که من توی اتاق نماز می خوندم... و اون بی توجه به گناه بودن کارش، توی تلوزیون، فیلم های مستهجن نگاه می کرد ... و من رو هم به این کار دعوت می کرد ...
حالا دیگه زبان فارسی رو هم کاملا یاد گرفته بودم ... اون روز، زودتر از همیشه اومد خونه ... هر چند از درون می سوختم اما با لبخند رفتم دم در استقبالش...
-سلام متین جان ... خوش اومدی ... چی شده امروز زودتر اومدی خونه؟... -امروز مهمونی خونه یکی از دوست هام دعوتیم ... قبلا زبان بلد نبودی می گفتم اذیت میشی نمی بردمت ... اما حالا که کاملا بلدی...
ادامه دارد...
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@shohadarahshanedamadarad🌷