eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
469 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
: یڪے از چشمانم را میبندم و با چشم دیگر در چهارچوب ڪوچڪ پشت دوربین عڪاسےام دقیق میشوم... هاله لبخندلبهایم را می پوشاند؛ سوژه ام را پیدا ڪردم. پسری با پیرهن شونیز سرمه ای ڪه یڪ چفیه مشڪے نیمے از بخش یقه و شانه اش راپوشانده. شلوار پارچه ای مشڪےو یڪ ڪتاب قطور و به ظاهر سنگین ڪه دردست داشت. حتم داشتم مورد مناسبـے برای صفحه اول نشریه مان با موضوع " تاثیر طلاب و دانشجویان در جامعه " خواهد بود. صدا میزنم: _ آقا یڪ لحظه... ببخشیدا عڪس العملـےنشان نمیدهےوهمان طور سربه زیربه جلوپیش میروی. می آیم ودوباره صدا میزنم با چندقدم بلندو سریع دنبالت میایم : _ ببخشیییید... ببخشید با شمام با تردید مڪث میڪنے،مےایستےو سمت من سرمیگردانی اماهنوز نگاهت به زیراست. میگویـی _ بله؟؟..بفرمایید دوربین رادر دستم تنظیم میڪنم... _ یڪ لحظه به اینجا نگاه ڪنید ) و به لنز اشاره میڪنم ) نگاهت هنوز زمین را میڪاود _ ولـے....برای چه ڪاری؟ _ برای ڪار فرهنگے، عڪس شما روی نشریه ما میاد. _ خـب چرا از جمع بچـه هـا نمینـدازیـد...؟ چرا انفرادی؟ با رندی جواب میدهم: _ بین جمع، شما، طلبه جذاب تری بودید... چشـــــمـهــای بــه زیـرتـر و چـهره ات درهم میشود. زیر لب چیزی میگویـی ڪه زمزمه است اما "لااله الا الله"را بخوبـی میشنوم سـر میگردانــــــے و به سـرعت دور میشـوی،من مات تا به خود بجنبم تو وارد سـ ـ ـ ـاختمان حوزه میشوی... باحرص شالم را مرتب و زیرلب زمزمه میڪنم: چقدر بـےادب بود... *** یڪ برخوردڪوتاه و تنها چیزیڪه درذهنم از تـو مــانــد، یــڪ چهره جدی،مو و محاسن تیره بود ... ادامه دارد..... 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• @Ravie_1370🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بِسْمِ رَبِٓـــ الشـُ❤️ـَـهـدا🌷 ჻ᭂ🏴🖤🏴჻ᭂ 🏴عاشق آنسٺ کہ فکرش همہ خدمٺ باشد هردم در عطشِ عرض ارادٺ باشد بهتر از حضرٺ ارباب ندیدم شاهے ڪه چنین باخبر از حال رعیٺ باشد🏴 ⛅ اولین ســـــلام تقـــدیم بہ ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج) ⛅ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهـِ یا اباصالحَ المَهدۍ یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے ْ الاَمان الاَمان 🍃🖤روزتون مَهدوي🖤🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°🌱 بَر گُل لب تشته و پرپر سلام برتنِ صد پاره و بی سر سلام رو به سوی ڪربݪا سمتـ حسین دم به دم بر زاده‌ی حیدرسلام✋🏻°√ 🌱°•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨💚✨💚✨💚✨💚✨ 🔰آیت‌الله قاضی (رحمة الله علیه) : 💎 را بازاری نکنید؛ اول وقت بجا بیاورید با خضوع و خشوع! و اگر نماز را حفظ کردید، همه چیزتان محفوظ می‌ماند؛ 💠 تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) و آیة الکرسی در تعقيب نماز ترک نشود، این اهم واجبات است . 🕊 شمادعوت شدید
✨محمدحسن پاسدار رسمی و کارمند دانشگاه علوم پزشکی بیمارستان «بقیه الله» تهران بود زمانی که در بیمارستان بقیه‌الله تهران پذیرفته شد قبل از گرفتن اولین شیفت کاریش، برای ثبت نام سوریه اقدام کرد به او گفته بودند لااقل بگذار یک ساعت شیفت بروی بعد سراغ سوریه را بگیر. گفته بود 《من اصلا برای این آمده‌ام اینجا که بروم سوریه》 اول رفت برای سوریه ثبت نام کرد، بعد اولین شیفت کاریش را گرفت.😊 شب قبل از شهادت محمد حسین خواب دیدم مردم اطرافم را گرفتند و به من تبریک می گویند ، صدای فریاد یا صاحب الزمان هم بلند شده بود . بیدار شدم ساعت 2 شب بود ،صدقه انداختم . تا صبح خوابم نبرد فقط گریه می کردم و می لرزیدم . فردا ظهر عکس اش را دیدم که گذاشته بودند و نوشته بودند دکتر حسن شهید شد ."💔 🌹 نخستین‌شهید ازجامعه ی‌پزشکی 💐🌸🌺
رمان_مدافع_عشق_قسمت2 : روی پله بیرون از محوطه حوزه میشـینم و افرادی ڪه اطرافم پرســه میزنندرا رصــد میڪنم؛ ســاعتی اســت ڪه ازظهر میگذرد و هوا بشدت گرم است. جلوی پایم قوطی فلزی افتاده ڪه هراز گاهےبا اشاره پا تڪانش میدهم تا سر گرم شوم تقریبا ازهمه چیزو همه ڪس عڪس گرفته ام فقط مانده... _ هنوزطلبه جذابتون رو پیدا نڪردید؟• سربرمیگردانم سمت صدای مردانه با حالت تمسخر جمله ای را پرانده بود... همان چهره جدی و پوشش ساده چفیه، ڪوله ڪه باعث میشد بقول یکی ازدوستانم . _ چطور مگه؟... مفتشـے..؟! اخم میڪنے،نگاهت را به همان قوطےفلزی مقابل من میدوزی _ نه خیر خانوم!!.. نه مفتشم نه عادت به دخالت دارم اونم تو ڪار یه نامحرم... ولـے... _ و لےچے؟.... دخالت نڪنید دیگه... و رنه یهو خدا میندازتتون توجهنما _ عجب... خواهر من حضور شما اینجا همون جهنم ناخواسته اس عصبـےبلندمیشوم... _ ببینید مثال برادر! خیلی دارید از حدتون جلومیزنید! تاڪےقصدبه بےاحترامی دارید!!! _ بےاحترامی نیست!... یڪ هفته اس مدام توی این محوطه می چرخید اینجا محیط مردونس _ نیومدم توڪه.... جلو درم _ اها! یعنی اقایون جلوی در نمیان؟... یهو به قوه الهے از ڪلاس طی االارض میڪنن به منزلشـــون؟... یا شـــایدم رفقا یاد گرفتن پرواز ڪنن و ما بـےخبریم؟ نمیدانم چرا خنده ام میگیرد و سڪوت میڪنم... نفس عمیقی میڪشےو شمرده شمرده ادامه میدهی: _ صلاح نیست اینجا باشید...! بهتره تمومش ڪنید و برید. _ نخوام برم؟؟؟؟؟ _ الله اڪبرا...ا گرنرید... صدایـی بین حرفش میپرد: _ بابا ... رفتی یه تذکر بدیا! چه خبرته داداش! نگاه میڪنم،پسری با قدمتوسط و پوششی مثل تو ساده. حتما رفیقت است. عین خودت پررو!! بی معطلےزیر لب یاعلی میگویـی و بازهم دور میشوی.. یڪ چیز دلم را تڪان میدهد.. .. 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• @Ravie_1370🏴
مدافع_عشق❤️ ۳ به دیوارتڪیه میدهم ونگاهم رابه درخت ڪهنسال مقابل درب حوزه میدوزم… چندسال است ڪه شاهدرفت وآمدهایـے؟استادشدن چندنفررا به چشم دل دیده ای؟..تو هم طلبه_هارادوست_داری؟ بـےاراده لبخند میزنم به یادچندتذڪرتو…چهارروز است ڪه پیدایت نیست. دوڪلمه اخرت ڪه به حالت تهدیددرگوشم میپیچد … اگرنرید.. خب اگر نروم چـے؟ چرادوستت مثل خروس بـےمحل بین حرفت پرید و… دستـےازپشت روی شانه ام قرارمیگیرد!ازجامیپرم وبرمیگردم… یڪ غریبه درقاب چادر. بایڪ تبسم وصدایـےارام… _ سلام گلم.ترسیدی؟ باتردیدجواب میدهم _سلام.بفرمایید..؟ _ مزاحم نیستم؟..یه عرض ڪوچولوداشتم. شانه ام راعقب میڪشم … _ ببخشیدبجانیاوردم..!! لبخندش عمیق ترمیشود.. _ من؟؟!….خواهرِ مفتشم یڪ لحظه به خودم آمدم و دیدم چندساعت است ڪه مقابلم نشسته وصحبت میڪند: _ برادرم منوفرستادتااول ازت معذرت خواهـےڪنم خانومےاگربدحرف زده….درڪل حلالش ڪنے. بعدهم دیگه نمیخواست تذڪردهنده باشه! بابت این دوباری ڪه باتوبحث ڪرده خیلےتوخودش بود. هـےراه میرفت میگفت:اخه بنده خدا به تو چه ڪه رفتـےبانامحرم دهن به دهن گذاشتـے!… این چهارپنج روزم رفته بقول خودش ادم شه!… _ ادم شه؟؟؟…ڪجارفته؟؟؟ _ اوهوم…ڪارهمیشگے! وقتـےخطایـےمیڪنه بدون اینڪه لباسےغذایـے،چیزی برداره. قران،مفاتیح و سجادش رو میزاره توی یه ساڪ دستـےڪوچیڪومیره… _ خب ڪجا میره!! _ نمیدونم! …ولـےوقتـےمیاد خیلـےلاغره…! یجورایـے توبه میڪنه باچشمانـےگرد به لبهای خواهرت خیره میشوم… _ توبه ڪنه؟؟؟؟…مگه…مگه اشتباه ازیشون بوده؟… چیزی نمیگوید. صحبت رامیڪشاند به جمله آخر…. _ فقط حلالش ڪن!…علاقه ات به طلبه هارم تحسین میڪرد!… علی_اکبر_غیرتیه… اینم بزار پای همینش سیدعلی_اکبر… همنام پسرِ اربابــے….هرروز برایم عجیب ترمیشوی… تومتفاوتـےیا…من_اینطورتورامیبینم؟ ڪارنشریه به خوبـےتمام شدودوستےمن بافاطمه سادات خواهرتوشروع آنقدرمهربان،صبوروآرام بودڪه براحتـےمیشداورا دوست داشت. حرفهایش راجب تومراهرروزڪنجڪاوترمیڪرد. همین حرفهابه رفت وآمدهایم سمت حوزه مهر پایان زد. گاهاتماس تلفنـےداشتیم وبعضـےوقتهاهم بیرون میرفتیم تابشودسوژه جدیدعڪسهای من… چادرش جلوه خاصی داشت درڪادرتصاویر. ڪم ڪم متوجه شدم خانواده نسبتاپرجمعیتـےهستید. علـےاکبر،سجاد،علـےاصغر،فاطمه وزینب بامادروپدرعزیزی ڪه درچندبرخوردڪوتاه توانسته بودم ازنزدیڪ ببینمشان. تو برادربزرگتری ومابقی طبق نامشان ازتوڪوچڪتر…. نام پدرت حسین ومادرت زهرا حتـےاین چینش اسمهابرایم عجیب بود. تورادیگرندیدم وفقط چندجمله ای بود ڪه فاطمه گاهی بین حرفهایش ازتو میگفت. دوستـےماروز به روز محڪم ترمیشدودراین فاصله خبراردوی راهیان_نورت به گوشم رسید ... 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• @Ravie_1370🏴
آیت اللّہ جوادے آملی اگر بخواهید به جایی برسید با کار حوزه و دانشگاه مشکلتان حل نمی شود ، این فقط به شما علم می دهد آن که مشکل شما را حل می کند سجادہ و است عجل لولیک الفرج🤲 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• @Ravie_1370🏴