#شهیدامیداکبری یکی از شروط ازدواجش همراهی کردن با هیئت و شرکت منظم در برنامه روضه بود.
بهش میگن:امیدجان میشه کمتر بری هیئت؟
اشاره میکنه به پسرش و میگه :اگه علی رو یه نفر ازتون بگیره چه حالی میشین؟
میگن :خب معلومه طاقت نمیاریم.
میگه:امام حسین وهیئت رو ازمن نگیرید چون طاقت نمیارم.
#شهید_امید_اکبری
@shohadatarigh
شهید سید مرتضی آوینی:
ما هرچه جلوتر برویم کار ما سخت تر میشود. راه نجات ما در تبعیت از ولایت فقیه است تا ان شاء الله خداوند امر خودش را برای ما برساند.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@shohadarahshanedamadarad🌸
🌸 🌷
در آستانۀ ظهور (نقشه های جرثومه های جهانی فتنه و فساد، برای نابودی بشر)
در آستانۀ (ظهور) قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) مرگی سرخ است، و مرگی سپید؛..
@shohadarahshanedamadarad🌸
#شهید_سید_علے_حسینے🌷
بر سـر پیڪر شهــــدا
و شاید در حسـرتــــــ پیوستݧ بہ یاراݧ..
شاید با خود زمزمہ مےڪرده:
همہ رفتند و
تنها مانده ام
#عکسبازشود
🌹| @shohadarahshanedamadarad🌸
💝 امام خمینی(ره) :
✅ حفظ نظام ، از
اوجب واجبات
🇮🇷 و تضعیف نظام ،
حرام شرعی است.
@shohadarahshanedamadarad🌸
🕋
🇮🇷🕋
🕌🇮🇷🕋
🇮🇷🕌🇮🇷🕋
🕋🇮🇷🕌🇮🇷🕋
ضامن:
#_شهید
شهدا رفتن و همه پرپر شدن
برا اربابشون علی اکبر شدن
خاکی بودن ولی آسمونی شدن
به فدایِ حسین تو جوونی شدن
یه بغضی راهِ سینه مو میبنده
دلم اسیرِ غربت اَرونده
تموم دلخوشیِ من این روزا
همین پلاک و چفیه و سربنده
آرزوم اینه که آقام ، یه روزی کربلایی شم
مثل تموم شهدا، برا حسین فدایی شم
«بابی اَنت و اُمی یاحسین
به فدایِ لب عطشانِ حسین»
سهمم از عاشقی غربت و دوریه
آرزومه بشم راهیِ سوریه
بغضی تو سینه مِ ، غمی توی دلم
بیبی جان نذرِ تو جونِ ناقابلم
من از دیار عاشقا جاموندم
نشسته بغضی تو دلِ واموندهم
گناه دوباره دست و پامو بسته
اسیرم و تو دام دنیا موندم
دلم میخواد پر بزنم ، تو آسمون حرمت
بشم فدایی تو و مدافعانِ حرمت
«بابی اَنت و اُمی یاحسین
به فدایِ لب عطشانِ حسین»
تکیهگاهِ دلم علم زینبِ
من بهشتم فقط حرم زینبِ
روزیم از سفرۀ کرم زینبِ
اشکم از روضه و علم زینبِ
دل به تمنایِ توئه ، یازینب
واله و شیدایِ توئه ، یازینب
رزق شهادت همه این روزا
بسته به امضایِ توئه یازینب
چشمایِ بارونی من
خیسِ همیشه از غمت
کاش بشه قِسمَتم یه روز
سینهزنی تو حرمت
«بابی اَنت و اُمی یاحسین
به فدایِ لب عطشانِ حسین
@shohadarahshanedamadarad
#سن.عاشقی.پایین.اومده!!
خاطرات یک سرباز عراقی
یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم.
آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود.
بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟
سرش را تکان داد. گفتم: « تو که هنوز هجده سالت نشده! »
بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ »
جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن فیلسوفانه ای گفت:
« سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕
@shohadarahshanedamadarad🌸