بخوانیم داستانی کوتاه و آشنا:
به #عمر_ابن_سعد لعنت الله علیه وعده ی #مُلک_ری دادند، مشروط به قتل #حسین_بن_علی ع!
یعنی با او #توافق کردند که تو امام خود را به قتل برسان،
ما هم در ازایش به تو مُلک ری می دهیم؛
⛔️داده: قتلِ حسین ع؛
⛔️ستانده: #وعده مُلک ری؛
عمر سعد هم آنقدر #غرق_مادیات بود که #عدم_توازن داده و ستانده به چشمش #تقریبا_هیچ آمد و حتی یک #ضمانت_اجرا هم از طرف مقابلش نگرفت!
در #مذاکرات متعددی که با حسین بن علی ع داشت، امامش به او هشدار داد که این #توافق برای تو #خسارت_محض است؛
امام به او گفت ای ابن سعد، من به این توافق #بد_بین هستم؛ هیچ نفعی برایت ندارد؛ به مُلک ری نخواهی رسید؛
اما #ابن_سعد میگفت من به این توافق #خوش_بین هستم؛ و به ملک ری می رسم؛
عصر روز #عاشورا، #روز_اجرای_توافق بود؛ فرزند پیغمبر را به قتل رساندند؛ به تعهدش عمل کرد؛
حالا نوبت طرف مقابل است که مُلک ری را تسلیم کند؛
اما طرف مقابل #بدعهدی کرد؛ و از تسلیم ملک ری سر باز زد؛
و در انتها، یک #ابن_سعد مانده با تعهدی که انجام شده و هرگز #بازگشت_پذیر نیست؛
و اینگونه بود که سالهای سال، مردم فهیم و عاقل، از عاشورا درس #مذاکره و #تعامل گرفتند!
@Rayat_Al_Abbas