eitaa logo
🕊راز پرواز افلاکیان 🕊
138 دنبال‌کننده
2هزار عکس
674 ویدیو
14 فایل
♥️🌷💫این شهدا حجت، نشانه و ستاره هستند در بین الطلوعین ظهور. 💫♥️🌷 #حاج_حسین_یکتا 🌸🍃گوش شنوا جهت😉 (انتقاد،پیشنهاد،تبادل،ارتباط با خادم) @gomnam_59 🌸🍃شروع فعالیت کانال :🌸🕊۹۹/۶/۱۴ 🕊🌸☺ شرایط کپی 🌸🍃صلواتی جهت تعجیل در امر ظهور💫😍
مشاهده در ایتا
دانلود
این کتاب روایتی است از خاطرات یکی از مدافعان حرم که در جریان عمل جراحی برای لحظاتی از دنیا می رود و سپس با شوک در اتاق عمل، دوباره به زندگی برمی گردد؛ اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی سخت است. به امید خدا قسمت هایی از این کتاب داخل کانال قرار میگیره ان شاء الله که مفید باشه برای همه 🙏🌹 @Besabkeshohada313
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🌹سه دقیقه در قیامت ( ) ضمن عرض سلام و ادب خدمت شما بزرگواران... 🌕 خدا را شکر بعد از مدت ها توفیق شد تا با یک داستان و دنباله دار از در خدمت شما خوبان باشیم. ☘کتاب داستان زندگی یک مدافع و جانباز حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد . 🔴اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است... 🔰البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه ✨و طبق گفته بسیاری از دوستانش بعد از عمل جراحی اخلاق و رفتار فوق العاده خوبی پیدا کرده. ✨در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم: 👇👇👇👇👇👇 ✨پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم. ☘در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. ♻️سال‌های آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود. ✨ با اصرار و التماس و دعا و ناله به جبهه اعزام شدم. من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.. 🌹اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و می‌دانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند ✨ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد می‌رفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. ✨یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم... در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتی‌ها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...! ✨ادامه دارد... @Besabkeshohada313
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🌹 ! ( ) 💥قبل از اینکه بریم سراغ قسمت دوم دوتا نکته رو عرض کنم: ☘ اول اینکه حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید. واقعا رزق معنویتونه و فوق العاده تاثیر گذار و زیباست. ☘ نکته دوم اینکه پیام های خیلی زیادی که به ما داده شده در مورد اینکه آیا نویسنده کتاب راضی هست که این داستان پخش بشه: باید بگم که من مدت ها توی فکر نوشتن این کتاب بودم برای گذاشتن داخل کانال ✨ اما تا مطمئن نشدم و از انتشارات خود این کتاب اجازه نگرفتم این کتاب را قسمت قسمت ننوشتم، پس خیالتون راحت باشه. 🔴اما ادامه قسمت دوم: 🔰البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای مردنم دعا می‌کنم. ✨ نمی‌دانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین ادعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند. خسته بودم و سریع خوابم برد.. ✨نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم. ✨ بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم و با ادب سلام کردم. ✨ایشان فرمود: با من چه کار داری؟چرا انقدر طلب مرگ می کنی !هنوز نوبت شما نرسیده. فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است ترسیده بودم. ✨ اما با خودم گفتم: اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او می‌ترسند؟ ☘می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم من را ببرند. التماسهای من بی فایده بود. ✔️با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جای و گویی محکم به زمین خوردم.. ☘ در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم،راس ساعت ۱۲ ظهر بود! هوا هم روشن بود، موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت.. 🔵در همان لحظات از خواب پریدم؛ نیمه شب بود.می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد! 🔺روز بعد روز بعد دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوس‌ها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفتند. ✅ سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. ✨ در مسیر برگشت در یک چهارراه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد ... ✨از سمت چپ با من برخورد کرد! آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و روی زمین افتادم. 🔴 راننده پیاده شد و می لرزید‌. 🌾 با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل بالاخره به سراغم آمد! 🔵به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود و نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد...! ✨ادامه دارد... @Besabkeshohada313
خلاقیت داشتن زمانی که خلاقیت مُد نبود 😃😁 به سبک رزمنده ایی😍 @Besabkeshohada313
🕊🍀 هرموقع یا هر طوری که خبر شهادت من به دستت رسید 😔 این جمله را با خودت تکرار کن ▪︎«لا یوم کیومک یا اباعبدالله»▪︎ بدون شک مصیبت سیدالشهدا علیه‌السلام بزرگ‌ترین مصیبت در عالم است به مادرشون ⚘⚘⚘ ~~~~~~~~•••••••●●● @Besabkeshohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با تو میشه دو عالمو باهم داشت دوست داشتمو دارمو خواهم داشت 🌹حسین🌹 🌷 @Besabkeshohada313
نام:مریم فرهانیان تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۱۰/۲۴ وضعیت تاهل:مجرد تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۵/۱۳ 🕊🍂 محل شهادت : گلستان شهداء آبادان نحوه شهادت: در اثر اصابت خمپاره دشمن محل مزار : گلزار شهدای آبادان کتاب های مربوط به شهیده:دختری کنار شط😍 ⚘⚘⚘ ~~~~~~•••••●●● @Besabkeshohada313
شهیده مریم فرهانیان🌷🌷🌷 این شهیده بزرگوار با اوج‌گیری مبارزات مردم در جریان انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپیمایی‌های مردمی علیه حکومت شاهنشاهی شرکت کرد و با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران به جمع این خیل عاشق پیوست و دوره‌های آموزشی را با موفقیت به پایان رساند.و با آغاز جنگ تحمیلی درشهر آبادان را ترک نکرد و دوشادوش برادران رزمنده به دفاع ازخاک کشورش پرداخت . @Besabkeshohada313
شهیده مریم فرهانیان🌷🌷🌷 درسن ۱۷ سالگی در بیمارستان امام خمینی (ره) آبادان مشغول امداد‌گری شد و به مدت سه سال به کار امدادگری و پرستاری از مجروحین جنگ در بیمارستان های مختلف آبادان ادامه داد که در این مدت یک بار به شدت زخمی شد و به اجبار در بیمارستان بستری شد . @Besabkeshohada313
شهیده مریم فرهانیان🌷🌷🌷 بسيار تقيد داشت كه پدر و مادرش از او راضي باشند همچنين خيلي به خواندن نماز اول وقت تقيد داشت. بسيار اهل مطالعه بود، كم مي‌خوابيد و بيشتر به خودسازي مي‌پرداخت. مريم استثنايي نبود اما خيلي خودساخته بود، نفرت از غيبت، محبت خالصانه‌اش به ديگران، هيچ چيز را براي خود نخواستن از شاخصه‌هاي اخلاقي او بود. شهيده مريم فرهانيان همواره مي‌گفت برخي سكوت‌ها و حرف‌هاي نابه‌جا، گناهان كوچكي هستند كه تكرار مي‌كنيم و برايمان عادت مي‌شود، گناهان بزرگ را اگر انسان خيلي آلوده نشده باشد متوجه مي‌شود، اين گناهان كوچك هستند كه متوجه نمي‌شويم. @Besabkeshohada313
شهیده مریم فرهانیان🌷🌷🌷 این شهیده بزرگوار در غروب سیزدهم مرداد ماه سال ۱۳۶۳ در حالی که همراه با دو تن از خواهران همکار خود بر مزار شهیدی که بنا به وصیت مادر شهید که از آنان قول گرفته بود هر سال به جای او بر سر مزار پسر شهیدش حاضر شوند، در حالی که راهی گلستان شهداي آبادان شده بودند مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی قرار گرفتند و دو خواهر همراه او زخمی شدند و مريم فرهانيان نماد رشادت و مجاهدت زن‌ ايراني به فیض شهادت نایل شد . @Besabkeshohada313