eitaa logo
راض‌ِمان
2.1هزار دنبال‌کننده
397 عکس
193 ویدیو
0 فایل
خرده روایت‌های کوچک از اتفاقات بزرگ واحد خواهران مجموعه شهید چمران
مشاهده در ایتا
دانلود
50.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید / مصاحبه‌ در موکب دخترانه‌ی استاد فرج نژاد منِ خانمِ چادری ، الان در روی قله‌ی افق ایستاده‌ام ؛ و کنگره های آمریکا و دشمنان دیگر سعی می‌کنند برای چادرِ من تصمیم بگیرند . غافل از اینکه ما مسیر خود را طی می‌کنیم و آنها هستند که دنبال ما می‌دوند ! و هیچ‌گاه به گرد چادرمان هم نخواهند رسید .. ☕️ @Razee_man
دخترانِ آینده ساز ؟ نمی‌دانم دیده‌اید یا نه،در برنامه‌ی محفل دخترانی با صدای زیبا و به صورت هم‌خوانی مشغول به تلاوت اسماءالحسنی بودند. شاید نتوان ازباب تک خوانی به آن ایراد وارد کرد اما ذهنم بیشتر درگیر این است که از لحاظ تربیتی و اخلاقی کسی تضمین می‌کند این دخترانِ خوش صدایی که طعم دیده شدن را دررسانه ملی جمهوری اسلامی چشیده اند، فردا در مسیر درستِ استفاده از خوشیِ صدایشان گام بردارند ؟! وآیا در آن مسیر،دیده شدنی به این میزان بازدید در رسانه ملی وجوددارد؟! نکندسیرشان نکند؟! ومن به جای همه مسئولان فرهنگی نگرانشان هستم !! ☕️ @Razee_man
29.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دولت ِکوچک ِجهانی؟! 🧐 چه چیزی در آن سرزمین است که بیش از ۷۵ سال دارند می کُشند و می جنگند و با چنگ و دندان مایه می گذارند که مالکیت آن را بدست آورند؟ با اسرائیل چکار می خواهند بکنند؟ اسرائیل تشکیل شد، بعدش که چه؟ هدف تنها همین است که یک دولت کوچک در آنجا تشکیل شود؟ دولتی که برای تشکیلش جهان را به هم ریخته اند با جهان چکار می‌خواهد بکند؟... پاسخ می دهد ☕️ @Razee_man
35.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا وَ دَعَوْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِیبَ لَنَا و حال آنکه امیدواریم گناه را بر ما بپوشانی، و تو را خواندیم و امیدواریم که بر ما اجابت کنی... ☕️ @Razee_man
سلاحِ‌ فردا قلمش را که برداشت؛ نگاهی انداخت‌ و گفت: از اتفاقات برایم بگو. هاج و واج سرم را تکان دادم که نمی‌دانم. گفت: موبایلت را روشن کن و یک خبر برایم بخوان. گفتم: فلانجا نوشت که ماه رمضان امسال، در غزه صدای اذان مسجد هابه گوش نمی‌رسد. در ذهنش هر آنچه باید را نوشت و متنش را بدستم رساند. انگار که متوجه نشدیم چه چیز در حال رخ دادن بود. ذهن‌مان خالی از فکرهای واجب است و در کمان توان همدردی‌اش را به روایت‌های باطل باخته. زمانش می‌رسد که‌ روایتی روند فردا را به تحول بکشاند. گفتم: آن اتفاق عادی ساخته شده در وجود من چطور تکرار نشدنی شد؟ در گذشت از روزها، پاسخم‌ را در قلم‌ها دیدم. همان که در دست گرفته شد و نوشته شد آنچه که باید روایت می‌شد. همان روایت را اگر در خیابان رها کنم؛ دست آتش حریص او را می‌سوزاند. اما کافی است کاغذم را مچاله کنم؛ به سمت سدشان نشانه بگیرم تا شود آنچه که باید بشود. نوشته‌ها که به سمت‌شان نشانه گرفته شد؛ زوزه‌ی ناله هاشان‌ بالا گرفت و انگار در کاخ پوشالی‌شان دیگر برده‌ای نبود که فرار نکرده باشد. شاید در گوشه‌ی خالی تاریخ، کنار آتش و خمپاره و دوده‌ی سیاه، بدک نیست از کلماتی بگوییم که فرداها را مسخر می‌کنند. ☕️ @Razee_man
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در شب‌نشینی‌های شهر خدا رمزهای راز و نیاز گشوده می‌شود، و سحرگاهان که قفل دل‌های بسته باز شده است، ابواب نورانی لبخند خدا، آفتاب مغفرت را بر لب بام خانه‌ها می‌تاباند. آنجا شب‌ها از روز روشن‌تر است و روزها از شب آرام‌تر. @Razee_man
امسال گذشت و همه‌ی نام و دم گذشت آن کس که ماند، حسرت دیدار روی توست من عهد بسته بودم و این غم ز انتظار حس می کنم برای دلِ بی قرارِ توست ما را ز خواب و بی خبری، غفلت عمیق بس ادعای منتظرت، کوله بارِ توست دل گر چه در مشقت و دل گرچه ناتوان اما به روی ماهِ تو، در انتظار توست ☕️@Razee_man
هیچ یا پوچ یک جاهایی و در یک سنی، به یک جایی میرسی که دیگه نمی‌تونی و خودت هم نمی‌فهمی که نمی‌تونی و به پوچ‌گرایی می‌رسی؛ گاهی اوقات از فاعلیت فاعل و یا از قابلیت قابله، گاهی اوقات حرف طرف رو نمی‌فهمی.. پوچی انسان رو تبدیلِ به یک آدم ادایی می‌کنه، که از چیزهای دیگر برای خودش می‌خواهد هویت بسازد؛ انسان های پوچ هستند که به دنبال شهرت میرند. بعضی انسان ها هیچ اند و بعضی پوچ. هیچی خودش یک مقام هست. صفرِ میان یک مطلق! اما پوچی صفر هم نیست نه تعلقی دارد و نه مسیری اگر به پوچی برسی میخواهی خودت رو وصلِ به هستی کنی.. ☕️ @Razee_man
4.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انسان نمی‌تواند غم‌هایش را کم کند پس باید خودش را زیاد کند و همین است که رنج‌ها می‌شوند زمینه ساز...! |عین.صاد| پ.ن: و رنجِ رفتن تو، زمینه ساز حرکتِ ما شد. ☕️ @Razee_man
ارمغانِ نسیان گذر زمان؛ فراموشی می‌آورد و همه نگرانی من این است که درس‌های گرفته مان، خنده‌های استادمان، خستگی چشم بچه های‌مان در موکب را به دست ِگذر سالی که گذشت، بسپاریم که همه را می سپارد به فراموشی! اگر گذر کردن ارمغان نسیان دارد، خریدارش را بهتر است در کوچه بالایی ما پیدا کند، مطمئنا میان ما خریداری نخواهد بود. اگر قرار باشد از خنده‌ها بگذریم، همان بهتر که عیدی نباشد تا قدر خنده ها را بهتر بدانیم. عیدِ ما همان فردایی ست که انسِ گرفته را به دست باد نسپاریم. عید، بهارِ امید ماست که نسخه پرتوانش در کوچه آینده بدست می‌آید و همت‌مان را با یاد استاد چند برابر می‌کند. آینده سازی را از عیدِ نگاهِ او شروع کرده ایم و پایان‌ش را به دست نفس آخر سپردیم. در گذر از عیدها، ما همان بودیم و همان خاطرات را در قاب عکس کلاس‌مان حک کردیم. بچه ها نگاه‌شان را به افقِ نگاهِ استاد دوختند و دنباله‌ی نخ نگاه را گرفته‌اند و میروند تا سالیان را بگذرانند و عیدها را با خط نگاه استاد آتیه سازی کنند. ☕️ @Razee_man
14.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیکِ یا ام المومنین 🖤 ☕️ @Razee_man
با تلاش زیاد خودش را به کتابخانه رسانده بود اما حالا بعد از رسیدن به مکان مورد علاقه‌اش حس غربت می‌کرد.به اطرافش نگاهی انداخت، هرکس خودش را شبیهِ کسی کرده بود؛ یکی شبیه به پوشش یکی از بازیگران مشهورسینما، یکی شبیه به خواننده‌ی مشهور فلان کنسرت و... . کسی را شبیه خود پیدا نکرد، سرش را پایین انداخت و چادر مشکی‌اش را محکم تر گرفت؛ او عهد بسته بود که تا لحظه آخر خود را از چادرش و چادرش را از خودش جدا نکند اما دلش گرفته بود، در این مسیر او هم الگویی می‌خواست برای ثابت قدم بودن، برای ایستادگی، برای فداکاری، او هم اسوه‌ای می‌خواست از جنس خودش. بی خیال شد در خانه هم می‌توانست فکر کند، فعلا پیدا کردن یک کتاب اولویت بود. قفسه‌های کتاب خانه را یکی یکی رد کرد، دنبال یک چیز جدید بود، یک چیز خاص، یک چیزی که... در همان حالی که داشت رد میشد، کتابی چشمش را گرفت، جلدی سفید و زرد و آبی، چه ترکیبِ رنگِ بجایی! اسم کتاب راچند بار خواند ..."یوما"... به دل نشست! گوشه ای از کتابخانه، روی میز خالیِ چهار نفره نشست و شروع به خواندن کرد... "شخصیت اصلی کتاب، بانویی مقتدر، عاشق و فداکار بود که با وجود تمام سختی و مشقت های راه ِزندگی اش، تمام قد پای عقیده اش ایستاده بود، عقیده ای که اولین معتقد آن، خودِ او بود..." انگاراین کتاب، همان چیزی بود که قرار بود خلا مسیر زندگی او را پر کند، او الگویش را پیدا کرده بود، همانی که اولین زنی بود که به اسلام ایمان آورد، همان که مادری ِ"اسوه ی زنان عالم، فاطمه زهرا(س)" را کرده بود، همان که همسری "رسول الله، اسوه حسنه" را کرده بود، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) ☕️ @Razee_man