22.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ائمه به مجالس ما اشراف دارند، دکان داری نکنید...
☕ @Razee_man
♦نوشتهاند یک مردی رفت خدمت مرحوم صاحب مقامع و گفت: من دیشب خواب وحشتناکی دیدم. گفت: چه خواب دیدی؟ گفت: خواب دیدم که با این دندان های خودم گوشت های بدن امام حسین علیهالسلام را دارم میکنم. این مرد عالم لرزید، سرش را پایین انداخت، یک مدتی فکر کرد، گفت: شاید تو مرثیهخوان هستی. گفت: بله آقا.
▪گفت: دیگر بعد از این یا اساسا مرثیهخوانی را ترک کن یا از کتابهای معتبر نقل کن. تو با این دروغهایت داری گوشت بدن امام حسین را با این دندانهای خودت میکنی. این لطف خدا بوده که لااقل در این رؤیا به تو نشان بدهد.
#پارا_کتاب
📚حماسه حسینی_شهید مطهری
☕ @Razee_man
نرو، بمان؛
اما خورشید نازش بیشتر از این حرفها بود،با من راه نمیآمد. گریان غرورم را شکستم و از تهدل ناله سر دادم: خواهش میکنم من از غروب میترسم، میدانم فردا قرار است برسد اما نرو، لااقل دیرتر برو و کمی به دل من آرامش خاطر بده.
اما نه این خیالی باطل بود. خورشیدِ موذی خمیازه کشان، آرام آرام در حال رفتن بود. تسلیم شدم
میدانستم فردا چه در انتظار ماست...
جگرم میسوخت. صدای گریهی نوزاد در خیمه آتشم میزد خواستم بگویم تشنهام ،اما نشد.
راهم را کج کردم باید اندک آبی در گنجه نگه میداشتم تا زمانی که مشکها خالی میشد، مرهمی بر دردی باشم.
صدای ناله از گوشه و کنار این صحرا به گوش میرسید به دور دست نگاه کردم.
با خود غریب بودم، این من را نمیشناختم. خودم را کوهی استوار میدیدم اما حالا در حال فروپاشی.. تفأل زدم که تکیه کنم بر این و آن، اما جواب آمد حسبی الله و نعم الوکیل..
چشمانم را بستم وزیرلب زمزمه کردم:
" مکن ای صبح طلوع مکن ای صبح طلوع"
☕ @Razee_man
ازآدمهای شعاری بَدمان آمده بود، آدمهایی که با ظاهر شدن روی دیگرشان، دنیایی از بهت را در چشمانمان میساختند...؛ شعار اما همیشه بد نیست وقتی با عمل همراه باشد نشاندهنده شعور یک فرد است، گاهی برای دشمنی که ادعا دارد باید شعار داد،باید رجزخواند.
۱۱ساله بود، میخواست در میدان جنگی که لحظاتی قبل پدرش در آن آسمانی شده بود، رجزی بخواند به اطرافش نگاهی کرد حسین(علیه السلام) برای اومثل عبدالله بن حسن نبودتا اوراعموصدابزند یا مثل علی اکبر تا ...
دلش درآستانه شکستن بود اما مگر میشد باامام نسبتی نداشته باشد؟! به میدان رفت و با همان قدکوچکش با همان دلنازک وحساسش حسین را امیرِخود خواند بهترین امیردنیا(امیری حسین ونعم الامیر) وجنگید .
وقتی به زمین افتاد خود را در آغوشِ امام دید، رابطه حقیقی خود را با امام فهمیده بود؛ امام مهربانتر ازهر پدر و عمویی او را در آغوش گرفته بود همچون همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر، مادر دلسوز به کودک و پناهی محکم
گاهی لازم است به رابطه خودمان باامام زمانمان فکرکنیم ،کنارگریه و شنیدنِروضه تامل کردن را واجب بدانیم واجب
#عمرو_بن_جناده
#یار_نوجوانِ_امام
☕ @Razee_man
روایت یک راه
قرار است چندروزی را شاگرد نقشهی راهی باشیم که نقطه آغازش به دست او رقم خورد .این راه، راهی برای یادگیریست و اینجا نقطهی آغاز است...
✍روایت یک راه ادامه دارد/یک اردو برای یادگیری
☕ @Razee_man
نشستن دیگر کافی بود خسته از روزمرگیها، وابستگیها و همه آنچه که حالمان را راکدکرده بود، ایستادیم و به دنیایی سلام کردیم که رشدمان را در آن فضا از تو خواسته بودیم؛
این بار نگاهمان به اتفاقات را تغییر دادیم
کمبودها را عامل رشدمان دانستیم
وشعر سهراب را بانگاه دیگری خواندیم
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید ...
✍روایت یک راه
☕ @Razee_man