#روایت_عاشقی
در این سرما ، خادمان و زائرانت حرف هایی بیشتر از عاشقی ، برای گفتن داشتند ، حرف هایی که خیلی ها نه میخواهند بشنوند و نه طاقت شنیدن آن را دارند .
دخترانت ، تا نیمهای از شب بدون توجه به سرما و خستگی مشغول به خدمت بودند و به خاطر تو ، به دخترانِ آینده ساز ، امید میدادند .
از زنانِ قهرمانی که به اشتباه ، قهرمان محسوب شدند و در رسانه بزرگ !
از فتنهای که ما را درگیر خودش کرد گفتند و از نقشِ رسانه و قهرمان هایی پلاستیکی !!
از انقلابِ عزیز و دستاورد هایش ؛ از نقشِ دختران و پسران ، جوانانی که آستین های همت برای کشور بالا زدند ؛ بذر امید کاشته شد . برای تو آقای ِمن !
ما دختران آتیه ساز پای ِکار این انقلاب هستیم
☕️ @Razee_man
#روایت_عاشقی
نمیدانم از کجا ، اما آمده بودند .
موکبِ کناری مان رو میگویم
عرب های کشورهای همسایه ؛ به گمانم از عربستان ، سوریه و لبنان .
عرب زبان ها که میآمدند داغ دلِ مان تازه میشد ،
به یاد مردمِ همیشه مظلوم غزه !
با دیدن آب و غذایی که بدون هیچ منت و آسیبی در حال پخش بود بغض گلویمان را چنگ میزد ؛
به یادِ دخترک لرزانِ فلسطینی به دنبالِ قرصی نان !
نمیشود گوشهی خرابه نرفت ، چرا بوی تنور میدهی بابا ((((:
پ.ن : حال هر بار ما بعد از دیدن نظر خواهر عرب زبان مان ،در دفترِ ثبت خاطرات موکب شهیده فایزه رحیمی 😭
☕️ @Razee_man
#روایت_عاشقی
سرم گرمِ کارِ خودم بود . چشم میچرخاندم و سرم را این ور و آن ور می جنباندم . برق موکب ها مرا میگرفت و جانم را میان جمعیت رها میکرد .
سعی کردم خودم را محو تماشا بکنم تا در خاطرم تک تک ثانیه ها بماند و جا خوش کند . چه شور و شوقی که نمیدیدم ! کوچک تر ها میان دود اسپند قایم باشک بازی میکردند و دستانِ کوچکشان از شکلات و ظرف نذری مملو .
گاهی هم دلشان تنگ میشد و دست مادر را در آن جمعیت میفشردن و سرشان را در چادرش قایم میکردند . مادر دست کوچکش را گرفت . از دور برقِ چشمان دختر با دلم بازی کرد . قدم هایش کوچکتر از قدم های مادر بود .آهسته به جلو قدم برداشتند ، لطافت نگاه دختر را احساس کردم که با کنجکاوی سربند یا صاحب الزمان دورِ مچ دستم را نگاه میکرد .
مادر پرسید : موضوع غرفهتون چیه ؟ و من نگاهی انداختم به عکس آن شهیده . دیگر حرف های مادر را ندیدم و نگاهم به نگاه دختر بود . با قد کوچک و کاپشن صورتی حسرت نگاهش را به چشمان شهیده دوخت . دستان کوچکش ، عکس شهیده را در آغوش گرفت و تا مادر از غرفه بیرون بیاید ، تجدیدِ دلی کرد که توان آن را فقط دل های کوچک اما بزرگ دارند .
چه دیداری کرد آن دختر ! در میان غوغای مردم و سکوتِ راهِ جمکران ، فقط او بود و دختر و عکس شهیده و منی که آن سوی جمعیت حسرت نگاهم بار اضافه ای روی دوششان بود .
☕️ @Razee_man
در آن سوزِ استخوان سوز ، چای برای عشاقت دم کرده ام .
تا جسم خستهشان ، جان مشتاقشان را همراهی کند و در میان غوغا ها ،
کفش های گِلیشان کاری نکند که در راه زمین گیر شوند و بندِ ظریفِ عاشقیشان در زمانه رها شود !
☕️ @Razee_man
بیخود نیست که غول های سینمای غرب ، جهانی را زیر سلطه گرفتهاند . هر فیلم سینمای غرب ، پر از تخریب عمیق اسلام و اعتقادات مسلمانان زیر پردهی سرگرمی و داستان سازی است ، تخریب هایی که ذره ذره ساختمان اعتقادات مان را ترک میاندازد و بعد ... روزی میرسد که با یک تق و توق ساده ، تمام هویت و اعتقاد و پایه و مبنای انسان خراب میشود ، انسانِ بیهویت و اعتقاد و پایه و مبنا ، مانند تکه چوبی روی آب به هر طرف که باد بخواهد شناور میشود ، مانندِ این قضایا کم نیست ، با یک شعار ، با یک اعتراض ، با یک جریان فکری ، احساسات جوانها را به راحتی تحریک میکنند و در برخی موارد ، دستانشان را به خون هموطنانشان آلوده میکنند ، بدون اینکه آن جوان بداند با او چه شد ...
پ ن: یادداشتی از دختری انگلیسی زبان برای موکب شهیده فائزه رحیمی
☕️ @Razee_man
#روایت_عاشقی
هر کس مشغول به انجام وظیفه بود ،
فارغ از علایق ..
بعضیها گمنام در پشتِ صحنه و بعضیها کفِ میدون
بعضیها مشغول پیشواز و بعضیها بدرقه
بعضیها خالصانه در پشت صحنه مشغول مرتب کردن انبار و وسایل
بعضیها دوربین به دست مشغول مصاحبه و بعضیها نظرسنجی
بعضیها روایت میکردند
چند نفری هم که کمتر کسی ازشون یاد میکنه کسانی بودند که اسپیس رو برپا و جمع کردند ؛ موقع استراحت بچهها ، بیرون و در برف مشغولِ مراقبت !
یکی هم که به بخش انتخاب شده برایش اعتراض داشت با حرف استاد که : وقتی رشد میکنی که بتونی در هر جا ، هرچند علاقه نداری خدمت کنی " با شور و شوق مشغول شد .
☕️ @Razee_man
اگر جان و مال و یا سرزمین و مردمی مظلوم ، مورد تجاوز قرار گرفته ؛
آیا برای یک شخص سوم شرکت در دفاع از مظلوم کار صحیحی است یا نه ؟! 🤨🔍
#پارا_کتاب
📚کتاب سیری در سیره نبوی _ شهید مطهری
☕️ @Razee_man
50.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید / مصاحبه در موکب دخترانهی استاد فرج نژاد
منِ خانمِ چادری ، الان در روی قلهی افق ایستادهام ؛ و کنگره های آمریکا و دشمنان دیگر سعی میکنند برای چادرِ من تصمیم بگیرند .
غافل از اینکه ما مسیر خود را طی میکنیم و آنها هستند که دنبال ما میدوند !
و هیچگاه به گرد چادرمان هم نخواهند رسید ..
☕️ @Razee_man
دخترانِ آینده ساز ؟
نمیدانم دیدهاید یا نه،در برنامهی محفل دخترانی با صدای زیبا و به صورت همخوانی مشغول به تلاوت اسماءالحسنی بودند.
شاید نتوان ازباب تک خوانی به آن ایراد وارد کرد اما ذهنم بیشتر درگیر این است که از لحاظ تربیتی و اخلاقی کسی تضمین میکند این دخترانِ خوش صدایی که طعم دیده شدن را دررسانه ملی جمهوری اسلامی چشیده اند، فردا در مسیر درستِ استفاده از خوشیِ صدایشان گام بردارند ؟!
وآیا در آن مسیر،دیده شدنی به این میزان بازدید در رسانه ملی وجوددارد؟!
نکندسیرشان نکند؟!
ومن به جای همه مسئولان فرهنگی نگرانشان هستم !!
☕️ @Razee_man
29.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دولت ِکوچک ِجهانی؟! 🧐
چه چیزی در آن سرزمین است که بیش از ۷۵ سال دارند می کُشند و می جنگند و با چنگ و دندان مایه می گذارند که مالکیت آن را بدست آورند؟
با اسرائیل چکار می خواهند بکنند؟ اسرائیل تشکیل شد، بعدش که چه؟ هدف تنها همین است که یک دولت کوچک در آنجا تشکیل شود؟ دولتی که برای تشکیلش جهان را به هم ریخته اند با جهان چکار میخواهد بکند؟...
#شهید_مرتضی_مطهری پاسخ می دهد
☕️ @Razee_man
35.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا وَ دَعَوْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِیبَ لَنَا
و حال آنکه امیدواریم گناه را بر ما بپوشانی، و تو را خواندیم و امیدواریم که بر ما اجابت کنی...
☕️ @Razee_man