eitaa logo
رفاقت با شهدا
686 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️تو دومین زینت علی هستی. هرچند نامت میان ما غریب است؛ اما می‌دانم تمام کودکی‌ات را همپای زینب، پشت درب سوخته‌ی خانه‌تان گریستی؛ می‌دانم کنار تابوت تیرباران شده‌ی برادرت حسن، خون دلت را اشک دیده کردی! می‌دانم تمام صحرای کربلا و مسیر اسارت، همپای زینب، غم‌های کاروان را به دوش کشیدی. میوه‌ی دل زهرا و علی! امّ کلثوم! امروز امام غایبم را به حرمت کوله‌بار سنگین غم‌های تو آرزو می‌کنم. این‌گونه دعایم به استجابت نزدیکتر است...🤲 🏴 ایام سوگواری حضرت ام کلثوم، (دختر دوم امیرالمومنین و حضرت زهرا) سلام الله علیهم تسلیت باد باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرح کوتاهی بر دعای ماه رجب | منبع: جلسه سوم ازمبحث پروازدرآسمان رجب باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗯میگن آقاااااا چرااااا از رهبر انتقاد نمی کنید ؟؟؟ رو بشنوید👆🏻 یاخامنه ای ✌️🏻 باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋 لحظاتی تنهایی تنها با حاجی دردلی داشته باشیم خیلی این روزا دلمون گرفته باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گویا خوابیده‌ای، اما کجا؟! عند رَبّ! که از هر ، بیدارتری نگاه کن ما را که به بیداریم؛ کمکمان کن که بیدار شویم از خواب ... باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
حیدر بادنور کنفرانس بصیرتی ۱۴۰۳/۱۰/۱۲ ✍️مهدی اسلامی مدیر کانال آنتی فتنه موضوع : "پشت‌پرده بازی با دلار؛ چه‌کسانی اقتصاد مردم را به گروگان گرفته‌اند؟" بسم الله الرحمن الرحیم و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد سلام علیکم جمیعا عرض ادب و احترام فراوان خدمت شما عزیزان امشب قصد این رو دارم تا در مورد علت اصلی بالا رفتن قیمت دلار مطالبی کوتاه رو عرض کنم در یکی دو دهه اخیر با وابستگی اقتصاد به دلار مشکلات عدیده ای به وجود اومده که متأسفانه با قرار گرفتن این ابزار قدرتمند در دست مافیا اقتصادی و پتروشیمی ها و پالایشگاه ها و شرکتهای بزرگ فولاد سازی فشار بسیار زیادی به مردم وارد آمده از طرفی هم دولتها با استفاده از نوسانات قیمت دلار سعی کردن که کسری بودجه خودشون رو جبران کنند و از اون مهمتر اینکه دولتها به خاطر اینکه خرج کردشون با تومان هست و عمده درآمدهاشون از نفت و پتروشیمی به دلار هست ، راضی به پایین اومدن دلار نیستن چون هر چه دلار گرونتر بشه ، ریال بی ارزش تر میشه و اونطوری پرداخت بدهی به مردم یا پرداخت حقوق و یارانه برای دولت آسونتر میشه از این رو با توجه به در دست داشتن رسانه ، دارن جوری جلوه میدن که بالا و پایین رفتن قیمت ارز انگار در دست مردمه که اصلا اینطور نیست واقعا کل دلاری که الان کف بازار هست و داره معامله میشه حتی ۳۰ درصد هم نیست ۷۰ درصد دلار ها در دست شرکتهای بزرگ فولاد و پتروشیمی و پالایشگاه ها ست با بالا رفتن قیمت دلار ، این شرکتها سود وحشتناکی میکنند و مانند یک نهنگ ، تمام دارایی مردم رو‌ میبلعند شاید بپرسید چه طوری؟ این مراکزی که نام بردم ، وقتی تصمیم میگیرند که سود فراوان کنند به یکباره کل دلار بازار رو خرید میکنند با قیمت پایین ، و با کمیاب شدن دلار و بالا رفتن تقاضا ، قیمت دلار یهویی بالا میره ، وقتی قیمت خوب بالا رفت و مردم هم دلار های باقیمانده کف بازار رو جارو کردن ، به یکباره در بالاترین نقطه دلار ها رو وارد بازار میکنند و این شوک باعث میشه قیمت پایین بیاد وقتی قسمت شروع به پایین اومدن میکنه ، مردم از ترس ضرر بیشتر دلارهاشون رو‌میریزن کف بازار و این نهنگ عظیم الجثه باز تمام دلارها رو‌از کف بازار جمع میکنه با این تفاوت که سود فراوانی کرده و جیب مردم رو خالی کرده رک هم بگم ، اینها به قدری بزرگ هستند که زور دولتها بهشون نمیرسه دولت کل کنترلی که میتونه داشته باشه روی همون ۳۰ درصدی است که در دست مردمه بقیه اش در دست همین مراکزه اینقدر هم قدرت دارند که هر کسی سد راهشون بشه رو به راحتی از سمتش برکنار کنند اگر دولت بخواد قیمت دلار رو پایین بیاره این شرکتها به ضرر میفتن و یه جورایی اقتصاد کشور ضربه میخوره این چرخه به قدری دقیق طراحی شده که حتی مقابله کردن با اونها به این راحتی نیست برای همین هم حضرت آقا بارها فریاد زدن که شرکتهای فولادی چرا دلار نگه میدارن وقتی تمام مواد اولیه اونها داخلیه برای همینه روز به روز داره ارزش ریال پایین میاد و سفره مردم کوچیک میشه و اما سوال اینجاست که راه حل این موضوع چیه؟ تنها راه رو بارها مقام معظم رهبری فرمودن: تنها راه نجات اقتصاد کشور تولید و اشتغاله این تولید باید بر اساس پتانسیلهای استانها باشه یعنی هر استان با هر پتانسیلی که داره باید در تولید شرکت کنه ، با راه افتادن تولید مشکل بیکاری و‌اشتغال حل میشه وقتی تولید پویا بشه ، صادرات به کشورهای همسایه ، بهترین راه درآمد های ارزی است هر چه دلار و ارز بیشتری به دست بیاریم ، عرضه نسبت به تقاضا بیشتر میشه و دلار پایین میاد و ارزش پول ملی تقویت میشه و بالا میره یعنی باید یک سیستم کاملا مجزا از نفت و پتروشیمی ایجاد کنیم که با صادراتش بتونیم ارز آوری داشته باشیم حضرت آقا بارها فرمودن باید ناف اقتصاد رو‌از نفت قیچی کنیم باید وابستگی یه درآمدهای نفتی رو‌ هر ساله پنج درصد کاهش بدیم تنها دوره ای که این اتفاق داشت به خوبی انجام میشد و ریل گذاری شده بود در دوره شهید رئیسی بود شهید رئیسی با کمک بسیار زیاد شهید امیر عبداللهیان در عرصه بازار یابی و بازارسازی بین المللی خیلی کارهای بزرگی کردن دولتها باید به دنبال ایجاد منابع و درآمدهای پایداری به جز نفت باشند دولت شهید رئیسی با ایجاد کریدور های شرق به غرب و احیای جاده ابریشم و همچنین کریدور شمال به جنوب که روسیه رو به کشورهای حوزه خلیج فارس متصل میکرد ، میتونست درآمد سرشاری رو‌ نصیب ما بکنه ما چیزی بالغ بر ۷ پتانسیل بزرگ در ۷ حوزه داریم که با راه افتادن حتی یکی از اونها ، وابستگی اقتصاد ما به زیر بیست درصد میرسه و رشد اقتصادی ما در دنیا در بالاترین نقطه قرار میگیره
منتهی دولتها اصلا به دنبال چنین چیزهایی که عرض کردم نیستن والله قسم بنده بالای دویست پتانسیل درآمدی پایدار برای دولت ، اون هم راه اندازی بدون یک ریال دولتی میتونم تبیین کنم که خروجی سالها تجربه و سفر به جای جای کشوره و این رو میتونیم به هر مسئولی که فکر میکنه ما ادعا میکنیم ارائه بدیم در صورت زنده بودن بالاخره این پتانسیلها رو توضیح خواهیم داد منتهی توضیح اون به مردم دردی رو دوا نمیکنه این حرفها رو دولت باید اجرا کنه نه مردم مردم باید در این مسیر همراهی کنند ان شاءالله روزی برسه که اقتصاد کشور پویا بشه و چرخه اقتصاد بدون فروش نفت و دلار ، با قدرت بچرخه به امید اونروز والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ✍️  مهدی اسلامی          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۱۹ فقط تماشایم میکرد... با دستی که از درد و ضعف میلرزید به گردنم کوبیدم.. و میترسیدم کسی صدایم را بشنود که در گلو جیغ زدم _خنجرش همینجا بود، میخواست منو بکشه! این ولید🔥 کیه که ما رو به این آدمکُش معرفی کرده؟ لبهایش از سفید شده و به سختی تکان میخورد _ولید از ترکیه با من تماس میگرفت.گفت این خونه امنه... و نذاشتم حرفش تمام شود و با همه دردی که نفسم را برده بود، ناله زدم _امن؟!...؟؟؟ امشب اگه تو اون خونه خوابیده بودیم سرم رو گوش تا گوش بریده بود! پیشانی اش را با هر دو دستش گرفت و نمیدانست با اینهمه چه کند که صدایش درهم شکست _ولید به من گفت نیروها تو درعا جمع شدن، باید بیایم اینجا! گفت یه تعداد وهابی هم از اردن و عراق برای کمک وارد درعا شدن، اما فکر نمیکردم انقدر احمق باشن که دوست و دشمن رو از هم تشخیص ندن! خیره به چشمانی که عاشقش بودم، مانده و باورم نمیشد اینهمه را از من کرده باشد که دلم بیشتر به درد آمد و اشکم طعم شکایت گرفت _این قرارمون نبود سعد! ما میخواستیم تو مبارزه مردم سوریه باشیم، اما تو الان میخوای با این آدمکش ها کار کنی!!! پنجه دستانش را از روی پیشانی تا میان موهای مشکی اش فرو برد و انگار فراموشش شده بود این دختر مجروحی که مقابلش مثل جنازه افتاده، روزی عشقش بوده که توبیخم کرد _تو واقعاً نمیفهمی یا خودتو زدی به نفهمی؟ اون بچه بازیهایی که تو بهش میگی مبارزه، به هیچ جا نمیرسه! اگه میخوای این دیکتاتورها بشی باید ! از همین وحشی های وهابی استفاده کنیم تا بشار اسد سرنگون بشه! و نمیدید در همین اولین قدم... ادامه دارد.... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۲۰ نمیدید در همین اولین قدم نزدیک بود عشقش قربانی شود.. و به هر قیمتی تنها را میخواست که دیگر از چشمانش . درد از شانه تا ستون فقراتم میدوید، بدنم از گرسنگی ضعف میرفت..و دلم میخواست فقط به خانه برگردم.. که دوباره صورت روشن آن جوان از میان پرده پیدا شد. مشخص بود تمام راه را دویده که پیشانی سفیدش از قطرات عرق پر شده و نبض نفسهایش به تندی میزد... با یک دست پرده را کنار گرفت تا زنی جوان وارد شود.. و خودش همچنان اطراف را میپائید مبادا کسی سر برسد... زن پیراهنی سرمه‌ای پوشیده و شالی سفید به سرش بود،کیفش را کنارم روی زمین نشاند و با مهربانی شروع کرد _من سمیه هستم، زنداداش مصطفی. اومدم شما رو ببرم خونه مون. سپس زیپ کیفش را باز کرد و با شیطنتی شیرین به رویم خندید _یه دست لباس شبیه لباس خودم براتون اوردم که مثل من بشید! من و سعد هنوز گیج موقعیت بودیم، جوان پرده را تا من باشم و او میدید توان تکان خوردن ندارم که خودش شالم را از سرم باز کرد و با _✨بسم الله.. شال سفیدی به سرم پیچید. دستم را گرفت تا بلندم کند..و هنوز روی پایم نایستاده، چشمم سیاهی رفت و سعد از پشت کمرم را گرفت تا زمین نخورم... از درد و حالت تهوع لحظه ای نمیتوانستم سر پا بمانم و زن بیچاره هر لحظه با صلوات و ذکر یاالله پیراهن سرمه‌ای رنگی مثل پیراهن خودش تنم کرد تا هر دو هم شویم. از پرده که بیرون رفتیم، مصطفی جلو افتاد... ادامه دارد.... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄