پس از اخذ مدرك ليسانس، لباس مقدس پاسداري را بر تن كردم و به عنوان پاسداري نمونه و ممتاز، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوستم بعد از گذراندن چندين دوره ي تخصصي خلبـاني، بـه عنـوان خلبـان بـالگرد در نيروي هوا نيروز سپاه پاسداران به خدمت مشغول شدم با ورود فناوري نوپاي پهپاد به هوا فضا، به همراه چند تن از خلبانان برتر انتخاب شدم تا دوره هاي لازم را آموزش ببينم
به روایت از همسر بزرگوارم :
قبل از عيد 93وقتي فهميدم كه پاسپورت گرفته،به دلم الهام شدكه شهيدمیشه وقتي كه مأموريتش را نيمه تمام رها كرد و به خانه برگشت، ابتدا خوشحال شدم ولي وقتي فهميدم كه مي خواهد به جنگ برود، به گريه افتادم و گفتم كـه به خاطر اين بچه ها نرو.دلداريم داد در حالي كه مـي دانسـتم او در اعمـاق وجودش به همه ي بچه هاي ايران فكر مي كنه
كار شـهيدو همكـارانش در عـراق،كنتـرل هواپيماهـاي بدون سرنشين در جوار ملكوتي حرم امام حسن عسكري (ع) بود شـب آخـر، ابتـدا بـا همكارانش به زيارت ميروند و سپس حدود ساعت يازده شب به من زنگ زد. صدايش را كه مي شنيدم، به گريه مـي افتـادم. دسـت خـودم نبـود.داشـت دلداري ام مي داد كه صداي خمپاره اي شنيدم. ازش پرسيدم: ايـن صـداي چي بود؟ گفت: چيزي نيست باور كن جايمان امن امن است همان شب وقتی که صحبتش با من تمام شد، خمپاره دیگری میزنند و او به شدت مجروح و به بیمارستان منتقل میشود سرانجام در ساعت ۲ بامداد روح بی قرار ش در جوار امام عزیزش، آرام میگیرد و به لقاءاالله میپیوندد.
خب دوستان بزرگوارم
سرانجام من هم درتاریخ نهم تیرماه ۱۳۹۳ و در نبرد با داعش و القاعده، در سامرای عـراق و در جوار بارگـاه ملکـوتی امام حسن عسکری (ع) بر اثر ترکش خمپـاره به آرزوم رسیدم وبه شهادت رسیدم 😍✋
پیکرم پس از تشییع با شکوهی که انجام شد در روستـای خانه خمیس منطقه سیاخ دارنگون شیراز خاکسپاری شد 😊
شیراز تشریف آوردید خوش حال میشم بهم سربزنید 😍✋
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم
و علی الخصوص
🌼 شهید شجاعت علمداری 🌼
🌷 صلوات بر آقا حضرت محمد و آل بزرگوارشان🌷
التماس دعای فرج و شهادت🤲
تکاوران جنگ نرم
قرارگاه عملیاتی سپاه قدس
هدایت شده از 🌴🇮🇷 کانال ظهور بسیار نزدیک است🇮🇷🌴
⭕️پیش بینی حاج قاسم درباره دو فتنه در کشور و تاکید به حمایت از رهبر انقلاب
🔹احمد حمزهای، همرزم سردار شهید سلیمانی: سردار شهید از وجود دو فتنه در آخر الزمان خبر دادند و گفتند شما حواستان باشد که یکی از آنها فتنههای خارجی و دیگری نفوذیهای داخل کشور که این دو حتما اتفاق می افتد و این قدر عرصه برحضرت آقا تنگ می شود. به زودی فتنههایی را پیش رو خواهید داشت که آن روز من نیستم ولی شما پشت حضرت آقا را خالی نکنید.
مالک اشتر زمان
🕋🌺🕋🌺
🌺ظهور بسیار نزدیک است🌺
@Zohorbesyarnazdikast
🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴
هدایت شده از لطیفه های جالب و جملات زیبا
12.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•
مگـر تو چند نفر بودی که بعد از رفتنت جهانمـان اینگونه خالیست .. !
🥺
شادی روح سردار دلهاصلوات
حاج_قاسم
سردار_دلها
𝑱𝒐𝒊𝒏⤹
🌿کانال لطیفه های جالب و جملات زیبا
@Latifehhayejaleb
@Aminikhaah سوختن مهره های شیطان.mp3
زمان:
حجم:
5.72M
🎙️#پادکست
✍ سوختن مهرههای شیطان
* فتنه کراهت ندارد...
* فتنه فرصت بروز بالاترین تواناییها
* تعجب ملائک از صبر اباعبدالله الحسین عليهالسلام
* عیار جدید از مؤمن در طوفان فتنه
📌 برگرفته از جلسات « به وقت شام »
@Aminikhaah فتنه شام 3(1).mp3
زمان:
حجم:
4.13M
🎙️#پادکست
✍ در پَس فتنهها چه میگذرد؟
⬅️ سررشتهی تکانهها در فتنه شام
📌برگرفته از جلسات «به وقت شام »
@Aminikhaah حاج قاسم.mp3
زمان:
حجم:
6.54M
@Aminikhaahسال نو معنوی.mp3
زمان:
حجم:
14.92M
🔷 سال نو معنوی
🔶آنچه خوبان همه دارند تو (ماه رجب) یک جا داری
🎙️ بخش دوم
#خلاصه
#مراقبات_ماه_رجب
رفاقت با شهدا
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۲۲ و مصطفی منتظر همین اعتراف بود که با قاطعیت کلامش را شکست _کی
رمان دمشق شهر عشق قسمت ۲۲👆
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۲۳
_نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت
خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی ارتش دارن فرار میکنن سمت ما، همونجا تیر خورد.
من نمیدانستم..
اما انگار خودش میدانست #دروغ میگوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس میزد..
و مصطفی میخواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند..
که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت
_اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، میدیدی چند تا #پلیس و #نیروی_امنیتی هم #کنارمردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟
سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته،..
شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج #آشوبگر پشیمان شده..
و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه میکرد..
و او همچنان از خنجری که روی حنجره ام دیده بود، #غیرتش_زخمی_بود که رو به سعد اعتراض کرد
_فکر نکردی بین این همه وهابی تشنه به خون شیعه، چه بلایی ممکنه سر #ناموست بیاد؟
دلم برای سعد میتپید..
و این جوان از زبان
دل شکسته ام حرف میزد که دوباره به گریه افتادم..
و سعد طاقتش تمام شده بود..
که از جا پرید و با #بی_حیایی صدایش را بلند کرد
_من زنم رو با خودم میبرم!
برادر مصطفی
دستپاچه از جا بلند شد.. تا مانع سعد شود که #خون_غیرت در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید
_پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینه تونه!
برادرش دست سعد را گرفت.. و دردمندانه التماسش کرد
_این شبا شهر قُرق وهابی هایی شده که خون شیعه رو #حلال میدونن! بخصوص که زنت #ایرانیه و بهش رحم نمیکنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونه ها کمین کردن و مردم و پلیس رو #بی_هدف میزنن!
دیگر نمیخواستم..
ادامه دارد....
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄