eitaa logo
رفاقت با شهدا
2.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
6.9هزار ویدیو
56 فایل
برای رسیدن به پله ای که شهید بر آن ایستاده است، باید گامی به بلندای گذشتن از همه چیز برداشت، حتی گذشتن از آبرو شهدا توانستند، آمده‌ایم تا ما هم بتوانیم! ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده خادم کانال @Sarbazanevelayat313N
مشاهده در ایتا
دانلود
📕 معرفی کتاب: 📝 زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم مجید قربانخانی 📌کتاب حاضر، روایتی جذاب و خواندنی از حر زمانه ما، جوان دهه هفتادی، شهید مدافع حرم مجید قربانخانی است. 🔸 بخش اول زندگی او، بخش تاریک و خاکستری آن است. او در یافت آباد تهران قهوه خانه دار بوده، و زندگی او سرشار از مواردی است که این جور آدم ها با آن درگیر هستند. از درگیری و دعواهای هر روزه تا به رخ کشیدن آمار قلیانهای قهوه خانه اش. 🔸 اما بخش دوم زندگی او، عنایتی است که به او می شود و مسیر زندگی اش عوض می شود و مهر حر مدافعان حرم بر پیشانی او نقش می بندد و او گر چه تک پسر خانواده است و قرار نیست که آنها به سوریه اعزام شوند، ولی عنایت بی بی او را به سوریه می کشاند و مدافع حرم.می شود 🔸 مجید قصه ما گرچه ناراحت خالکوبی های بر بازوهای خویش است، اما سرنوشتش این طور می شود تا در خانطومان از بدنش هیچی برنگردد تا نه نشانی از خودش باشد نه خالکوبی هایش. قصه مجید بربری، قصه ای از جنس شاهرخ ضرغام حر انقلاب است.
💫زندگی داستانی حُرّ مدافعان حرم شهید مجید قربان خانی 📝به قلم کبری خدابخش دهقی 📌به جای مقدمه: 🌟سلام آقا مجید،سلام برادر،نه،بگذار مثل خانواده ات صدایت کنم،سلام داداش مجید، داداش مجید،پهلوان ها فقط توی افسانه ها نیستند. قهرمانان این روزها،همان آدم های ساده دیروزند.همان آدم هایی که چقدر ساده از کنارشان گذشته و می‌گذریم و آن ها چه ساده تر،از دنیای ما دل میبُرند.تو قهرمان این شهر و محله بودی و هستی و شاید کمتر کسی،به پهلوانی ات پی برده باشد. 🌟قصّه تو قصه کوچه پس کوچه های یافت آباد است.قصه تو از آن قصه هایی بود که ما بارها با چشم های ظاهر بین مان،درباره ات قضاوت کرده بودیم.اما تو صدای((هل من ناصر ینصرنی))حسین ع را که شنیدی،تمام جاده را با سر دویدی،تا از قافله عقب نمانی.تو وقتی یک باره کوله بارت را بستی،هیچکس نمی دانست در سرت چه می‌گذرد. اما تو تصمیمت را گرفته بودی،پس قید دنیای پشت سرت و همه آرزوهایت را زدی.حتی جیب هایت را هم خالی کردی که سبک تر بروی،تا یک محله و یک نسل را رو سفید کنی.قصه تو قصه این روزهای بچه های (یافت آباد )تهران است و عکس هایت ،زینت کوچه هایی است که کودکان خردسالش،هنوز به امید آمدنت ،اسباب بازی هایشان را توی کوچه بساط می‌کنند.هنوز با دیدن ماشینت،که تو دیگر سوارش نیستی،شادمانه بالا و پایین می‌پرند. حتی به امید آمدنت برایت نامه می‌نویسند.در مقابل،بزرگترها مدام از خود می‌پرسند، راستی!چه چیزی مجید را با خودش برد؟ مادرت،هرروز،خطی تازه،کنار چین های صورتش می نشیند و پدر هرروز که می‌گذرد،موهایش سفید و سفیدتر می‌شود. 🌟انگار دارد به زبان حال می‌گوید: ((موی سپید را فلکم رایگان نداد...)) بچه مشتی محله! نمیدانم بدنت کی برمیگردد،تا این همه دوری و درد تمام شود.هنوز که هنوز است،مادرت نیمه شب ها،دل آشوب تا سرکوچه می آید،به خیال آن که همین شب هاست که برگردی،ولی کدام برگشت،کدام آمدن؟! و در آخر از خانواده و دایی های شهید تشکر میکنم،که در خلق این اثر یاری ام کردند.
قسمت 1 حلب، الحاضر،خان طومان،۱۳۹۴/۱۰/۲۱ ساعت سه چهار بعدازظهر، دود و مه غلیظی همه جا را گرفته بود.نم نم باران،سوز سرما را چندین برابر میکرد.بوی خون و خاک ،کم کم به مشام میرسید،پای هرکدام از سنگرهای کوچک یک متری،که با تکه های سنگ ساخته اند،بیست سی متر گود بود.مجید روی تپه ای نزدیک یکی از سنگرها،آرام و بی حرکت خواب بود.نه،خواب نه!چیزی شبیه خواب.در تمام روزهای قد کشیدنش ،شاید اولین بار بود که آرام و بی حرکت و بدون جنب و جوش،دیده می‌شد. دست ها و صورتش گِلی بود.انگشتری را که شب قبل،از حسین امیدواری گرفته بود،هنوز توی انگشت داشت.صدای شلیک تیرها و انفجار نارنجک ها،همچنان فضای آسمان را پر میکرد.از رگبار تیرها،بدجوری گوش آدم تیر می کشید.صدا به صدا نمی‌رسید. همهمه بی سیم های رها شده و بی صاحب ،از جای جای دشت می آمد:(بچه ها عقب نشینی کنید،بکشید عقب!). کسی نمی‌توانست مجید را حرکت بدهد،کاج های سبز و زیتون های خشک دشت،کم کم خیس باران می شدند.سیزده نفر از بچه ها شهید شده بودند و چند نفری هم مجروح.مرتضی کریمی با آن بدنِ اربا اربا،یک تنه عاشورایی به پا کرده بود.برای خیلی ها از قبل روشن بود.که مجید و چندتا از بچه ها،فردایی نخواهند داشت .این را از چهره و آرامش شب آخرشان ،حدس زده بودند.... و همین طور هم شد. ادامه دارد...
15.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کشف حجاب هم حرام شرعی، هم حرام سیاسی ⁉️اینکه دستورات و هشدارهای مکرر امام دانا و حکیممان در خصوص مسئله حجاب را نبینیم، اسمش چیست؟ 🎙رهبر معظم انقلاب
🍃همیشه خود را بدهکار انقلاب بدانید و فرزندان خود را برای سربازی آقا امام زمان تربیت و آماده کنید،عزت و افتخار و شرافت خود را با هیچ چیز معامله نکنید و سعی کنید با خدای یکتا معامله کنید زیرا او هم خریدار و فروشنده سخاوتمندی است. فرازی از وصیت 🕊🥀 📅تاریخ تولد : ۱٧ تیر ۱٣۶۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ فروردین ۱٣٩۶ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای امام زاده هارون شادی روح مطهرشون صلوات 🌷 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌🌿رفاقت با شهدا @Refaghatshohada
1.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بارویای ِ‌بین‌الحرمین‌ ؛ ❤️‍🩹
ارزش‌ها را بشناس و اشخاص را با ارزش‌ها بسنج حمایت‌ها باید از ارزش‌ها باشد! اول ارزش‌ها،بعد اشخاص... نه اول اشخاص بعد ارزش‌ها! یکی از مصیبت‌های زمانِ ما این است که اشخاص دارند کم کم جانشین ارزش‌ها می‌شوند...
🚫غیبت نکن! با هر بار غیبت کردنت کار های خوبی که انجام دادی از دستت رفته! گذاشته شده در نامه اعمالی که ازش غیبت کردی گفتم بگم بهت قیامت نگی خدا من این همه کار خوب داشتم کجاست الان؟
جہاد یعنے تواضع جہاد یعنے شکر خدا جہاد یعنے احترام جہاد یعنے عشق♥️ جہاد یعنے عشق بہ زندگۍ جہاد یعنے رهبر جہاد ما، جهاد عماد مغنیه✨
در قسمتی از‌ تاریخ زندگی می‌کنیم که بعدها حتماً ازش سوال میاد...!