❣️ #سلام_امام_زمانم ❣️
🌾سلام بر مولایی که تنها نشان باقیمانده از دین
و حجّت های خداست
سلام بر او که گنجینه علم الهی است.
به امید دیدن #روز_ظهورت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
@Revayate_ravi
دیندار بمانید!
وگرنہدرهنگامراحتوفراغت
وصلحچہبسیارنداهلدین...!
• شہیدسیدمرتضےآوینے
@Revayate_ravi
#سردار_شهید_علیرضا_نوبخت
🌷متولد ۱۳۳۳ از بابلسر
🌷اولین فرزند خانواده
🌷او یک بردار به نام حمیدرضا و دو خواهر دیگر داشت...
🌷از پدری آهنگر و مادری خانه دار
🌷خانواده آنها زیاد قوام و دوام نداشت و از هم گسیخت..
🌷#علیرضا مدتی با پدر و مدتی هم با مادرش زندگی کرد..
🌷 با وجود مشکلات ناشی از جدایی مادر و پدرش نه تنها منحرف نشد بلکه مثل کوه ایستاد..
🌷او چند سالی را با خانوادهی خالهاش زندگی کرد ولی تا حدی با آنها صمیمی بود که خاله را (مادر) و شوهرخاله را (پدر )صدا میزد..
🌷با این حال تحصیلاتش را ادامه داد و به عنوان آموزگار سپاه دانش پذیزفته شد..
@Revayate_ravi
🌷کم کم زندگی روی خوش را به آنها نشان داد..
🌷خانه ای را تهیه کرد و خواهران و برادر خود را دور هم جمع کرد...
🌷 #علیرضا همیشه میگفت تا خواهران و برادرم را به سرانجام نرسانم ازدواج نخواهم کرد...
🌷با سامان گرفتن زندگی آنها نوبت به خود #علیرضا رسید..
🌷 #علیرضا در سال ۱۳۶۰ به سپاه پیوست و تا زمان شهادتش در سپاه بود..
🌷او دی ماه ۶۰ با #فرشته_طاهایی ازدواج کرد..
🌷حاصل آن ازدواج دختری به نام #فاطمه_زهرا متولد ۶۱ بود که چند ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آند..
@Revayate_ravi
🌷 #علیرضا فروردین ۶۱ در عملیات فتح المبین در منطقه ی رقابیه مجروح شد و به اسارت در آمدو به یاران شهیدش پیوست..
🌷همرزمان #علیرضا اینطور تعریف کردند :
وقتی جنازه علیرضا را به ما دادند تمام بدنش تیرباران بود
با تفنگ دندانهایش را شکسته بودند
چشمش را با سرنیزه در آورده بودند
و چون لباس آرم سپاه تنش بود نقش صلیب را با شلیک تیر روی آرم سپاه به سینهاش نقش کرده بودند..
🌷 #علیرضا را در امام زاده ابراهیم بابلسر دفن کردند و چون دو ماه بعد از ازدواجش به شهادت رسید و تازه داماد بود پیکرش را با غنچه ی عقد و آیینه و شمعدان تشییع کردند..
@Revayate_ravi
#سه_زندگی_ابدی
🌷 #حمید_رضا_نوبخت بردار #علیرضا مسئول گروهان دوم سپاه بود .. وقتی خبر شهادت بردارش #علیرضا را شنید در جبهه بود ...
🌷 #حمید_رضا نیز در سال ۶۶ به همراه دوست دیرینهاش #محمد_حسن_طوسی در شلمچه به شهادت رسید و بعد از ۸ سال شناسایی ، و پیکر #حمید_رضا در شهر بابلسر تشییع شد..
🌷بعد از شهادت #علیرضا پدر خانواده نیز به جبهه رفت و تا اینکه بعد از مفقود شدن #حمید_رضا همه جا را در مناطق جنگی به دنبال فرزندش گشت تا اینکه او نیز بر اثر عوارض شیمیایی فروردین ۷۴ دعوت حق را لبیک گفت..
@Revayate_ravi
🍁🌿🍁🌿🍁🌿🍁
🌲اگر #بخواهیم به ازای هر یک نفر از شهدا و جانبازان ايرانى #جنگ ايران و
🌲 عراق تنها ۱ دقیقه #سکوت کنیم، بيش از ۲ سال طول میکشد!
🌲«سلام و درود بر تمامی #شهدای جنگ☄ تحمیلی ، یادشان گرامی»
🇮🇷هفته دفاع مقدس گرامی باد.
@Revayate_ravi
یکم مهرماه جوانی رعنا از اهالی مازندران متولد شد.
پیرانشهر چه افتخاری نصیبش شده که نامش همیشه دنبال اسم شهید روح الله سلطانی می آید....
مدافع وطن نام گرفت.
هنگامی که به دست گروه تروریستی«پژاک»؛
عند ربهم یرزقون نام گرفت..
حضرت آقا او را« دانه بلند مازندران» نامیده بودند و داستان از این قرار بود:
حضرت آقا (مقام معظم رهبری) به گنبد آمده بودند و آقا روحالله محافظ ایشان بودند.
ظهر بود و سفره ناهار پهن شد. آقا روحالله آنقدر محو ابهت حضرت آقا شدند، طوری که ایشان به آقا روحالله اشاره کردند و گفتند: «جوان به این رعنایی چرا غذا نمیخوری؟»
بعد گفتند که «بیا و کنار من بنشین».
آقا روحالله رفت و کنار حضرت آقا نشست و ایشان از آقا روحالله پرسید «بچه کجایی؟»
آقا روحالله گفت: «من آملی هستم و از مازندران». حضرت آقا هم گفتند «دانه بلند مازندران».
وقتی به خانه برگشت آنقدر که محو جمال حضرت آقا بود که میگفت: «خدا قسمتت کند یکبار حضرت آقا را ببینی».
به گمانم حضرت آقا هم میدانستند عاقبت بخیر خواهد شد.
ثمره دوازده سال ازدواجش دو پسر بود؛
که ان شاءالله ادامه دهنده راه پدر باشند...
شهید روح الله سلطانی
@Revayate_ravi