1.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تولدت مبارک❤️
ای مردانه ترین صدای حقیقت و کوبنده ترین✌🏻
فریادگر حق
و افشاکننده تزویر و ظلم جهان 😎✊🏻تولدت مبارک پدر امت💚
و سایه ات تا ظهور منجی مستدام...💕
@Revayate_ravi
1.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
آخرین#خاطره مادر شهید حسین ایرلو
و درخواستی که از مادرش داشت😔
#بسیار_زیبا
#پیشنهاد_دانلود👌
#شهید_حسین_ایرلو
#روزتون_شهدایی
@Revayate_ravi
#سیره_عملی_شهدا
🔰سفر با اتوبوس...🚌
🔶قراربود دریک روز تعطیل به#قم بروند تا با #مراجع و علمای حوزه ، دیدار داشته باشند. 😊
گفت: با اتوبوس🚎 میرویم .
و بقیه گفتند:
چنین چیزی سابقه ندارد. ❌
روکرد به آنها و گفت:
اولاً سفر#زیارتی است، این طوری مشکلات سفر زیاد می شود🤯
ثواب#سفر هم بیشتر میشود.
دوماً این که دسته جمعی، خوش میگذرد😍. سوماً همه ما داخل
اتوبوس وقت داریم تا در
مورد مشکلات#وزارتخانهها ،مسائل جاری با هم صحبت کنیم😳
بالاتر از همه ، وزرا باید
از مشکلات مردم با وسایل حمل و نقل عمومی🚉 و شرایط جاده ها🛣و راهها باخبر شوند.👌
#شهیدمحمدعلیرجایی
@Revayate_ravi
💔 خاطرات #شهیدمدافعحرمسیداحسانمیرسیار
به روایت همسر شهید خانم #سیدهفاطمهمیرکریمپور
به زودی در کانال انجمن راویان
@Revayate_ravi
#دق الباب روز ششم
{أَنا يارَبِّ الَّذِي لَمْ أَسْتَحْيِكَ فِي الخَلاء}
پرودگار من!
منم آن بیچارهای که
در خلوت از تو حیا نکرده..
#دعای ابوحمزه ثمالی
خودم آمده ام و دارم اعتراف میکنم
در مجازاتم تخفیف میدهی؟
میبخشی ام؟
میبخشی!!؟
کسیراکهبااینفرازدعااشکمیریزد...
#بیچارهایکهاشکراواسطهکرده
به نوازشت محتاجم😔
بغل کن بندهٔ فراریِ از دنیا را...
@Revayate_ravi
یڪ انقـلابۍ واقعۍ
همان جـایۍ خدمت مۍڪند
ڪھ بھ او احتیـاج است ...⸣
#انقـلابحق
#صـریحوسـادھ
@Revayate_ravi
#سیرهشهدا 💕🕊
خواهرش بهش گفته بود «آخه دختری که تا حالا قیافه ش رو ندیده ای ، چه جوری می خوای بگیری؟ شاید کچل باشه.» گفته بود « اون کچله رو هم بالاخره یکی باید بگیره دیگه !»
💖از قبل به پدر ومادرم گفته بودم دوست دارید مهرم چه باشد. یک جلد قرآن و یک اسلحه . این هم که چه جور اسلحه ای باشد، برایم فرقی نداشت. پرسید « نظرتون راجع به مهریه چیه ؟» گفتم « هرچی شما بگین.» گفت « یک جلد قرآن و یک کلت کمری. چه طوره؟» گفتم « قبول.» هیچ کس بهش نگفته بود. نظر خودش را گفته بود. قبلا به دوست هایش گفت بود« دوست دارم زنم اسلحه به دوش باشد.»
💖روز عقد کنان بود. زن های فامیل منتظر بودند داماد را بینند. وقتی آمد، گفتم « اینم آقا داماد. کت و شلوار پوشیده و کراواتش رو هم زده، داره می آد.» مرتب وتمیز بود. با همان لباس سپاه . فقط پوتین هایش کمی خاکی بود.
💖 هرچه به عنوان هدیه ی عروسی به مان دادند، جمع کردیم کنار هم بهم گفت « ما که اینا رو لازم نداریم. حاضری یه کار خیر باهاش بکنی؟» گفتم « مثلا چی ؟» گفت « کمک کنیم به جبهه .» گفتم « قبول ! » بردمشان در مغازه ی لوازم منزل فروشی . همه شان رادادم، ده – پانزده تا کلمن گرفتم.
🌱شهید مهدی باکری🌱
@Revayate_ravi