eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نزدیک عملیات بود می دونستم دختردار شده. یه روز دیدم سرِ پاکت نامه از جیبش زده بیرون .. گفتم این چیه؟! گفت گفتم بده ببینمش گفت خودم هنوز ندیدمش! گفتم چرا؟! گفت الآن موقع عملیاته .. می ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده ..💔 باشه بعد!!🚶🏻‍♂ ـ‌‌ شھید‌مهدی‌‌زین‌الدین @Revayate_ravi
آنان که به من بدی کردند، مرا هشیار کردند. آنان که از من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند. آنان که به من بی اعتنایی کردند، به من صبر و تحمل آموختند. و آنان که به من خوبی کردند، به من مهر و وفا و دوستی آموختند. پس خدایا به همه ی آنانی که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند، خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا بفرما... چریک دانشمند، شهید دکتر 🍃 الـّلـهـم صـَل ِّ عـَلـَی مـُحـَمـَّدٍ وَآلِ مـُحـَمـَّدٍ وَعـَجــِّل ْ فــَرَجـَهـُم @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خورشید زمین تولدت کے رخ داد؟ ما بین دو ماه مختلف درگیریم . . بهتر که نگویـے و ندانیم آقا :) هرماه برایتان تولد گیریم🌸🎉 ♥️! . . @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 امروز ۱۴۰۰/۴/۲۴ سالگرد شهادت شهید علی‌اکبر حبیب‌پور❤️ ، برادر آسمانی پسرم علی‌اکبر بود. 🍃 شاید با خودتون بگید ، خُب پسر دو ساله چه‌می‌دونه شهید چیه تا اینکه یه شهید رو به عنوان برادر آسمانیش انتخاب کنه. 🍃 ماجرا از این قراره که من علی‌اکبر رو زمانیکه چهل روزش بود به کلاس انجمن راویان شهرستان بردم ، اون روز دیدار با خانواده‌ی شهید داشتیم . ما هم به همراه بقیه‌ی اعضای انجمن راویان به منزل شهید رفتیم.تازه اونجا متوجه شدیم که اسم شهیدی که به منزلشون رفتیم علی‌اکبر هست. 🍃 من علی‌اکبر چهل روزه رو بغل مادر شهید گذاشتم و گفتم: حاج خانم اسم پسر من هم علی‌اکبرِ ، براش دعا کنید تا راه پسر شما رو ادامه بده و از اون به بعد علی‌اکبرهمیشه به گلزار شهدای بهشهر میره تا به داداش علی‌اکبرش سر بزنه!!! ✍ @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 !💢 ♦️ همسر سرلشکر شهید می‌گوید: در پایگاه شهید بهشتی اهواز که بودیم ، روزی حسن‌آقا از منطقه آمد و گفت: واقعا پیش بچه‌ها شرمنده‌ام. می‌ترسم یک روز شهید شوم و آرزوی بردن پارک در دلشان بماند. ♦️ آن روز به قدری خسته بود که حد نداشت.به اتفاق دخترم به پارک رفتیم و دخترمان در حال بازی با تاب بود.که حسن‌آقا از فرط خستگی روی نیمکت به خواب رفت.در همین حال ، دخترم او را صدا کرد و از او خواست تا تابش دهد.حسن‌آقا سراسیمه از خواب بیدار شد و به طرف تاب دوید و دو نفری مشغول بازی شدند. ♦️ یکی از روزهایی که بمباران شد ، حسن‌آقا گفت: دخترم می‌ترسد! و سریع ماشین را روشن کرد تا به طرف مدرسه‌ی دخترمان برود اما ناگهان دیدم که آرام گرفت و از رفتن منصرف شد.گفتم: چی‌شد؟؟؟ گفت: به یاد دویدن حضرت رقیه (س) از دست سربازان یزید افتادم. خدا می‌داند حضرت رقیه(س) چه حالی داشت. مگر دخترم بالاتر از فرزند حسین(ع) است؟؟نشست و برای غربت دختر اباعبدالله گریه کرد. @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🍃زمانِ است. اوقات شرعی دلمان به وقت است. خسته راهی هستیم که هنوز به پایان ِ مهدی آمد، نرسیده است. پاهایمان تاول زده از گناهانی است که رفتن به سوی را به تعویق انداخته است. 🍃از خورشید امام زمان بی نصیب شده ایم اما دلمان به ماه خوش است. ماهی که در روزهای هم، راهنمای دلمان است. 🍃سلام بر مهربان ماه آسمان . خدا را شاکریم که از نعمت وجودت بهره مند هستیم. 🍃رهبر روزهای سخت هستی. روزهایی که طوفان حوادث به کشتی امت رسید اما ناخدای باتجربه ای بودی، دعای نجاتمان شد و باز هم به ساحل آرامش رسیدیم. 🍃 آقا جان، باش برای ما که در تاریکی این دنیا، گاهی، راه درست را گم می کنیم. 🍃امین دلهایمان باش تا باز هم شعرهای دلمان با تخلص زیبایت خریدار داشته باشد.خریداری از جنس حضرت مادر. 🍃پدر بچه های شهدا، دست نوازش بر سرمان بکش؛ ببخش که معایب ما، محاسن تو را سفید کرد اما اگر علی زمان شدی و مظلومیتت، قلب زینب ها و حسین ها را لرزاند، هستند عمارهایی که تنهایت نگذارند. 🍃طلایه دار زیارت نرفته ها، قنوت نمازهایمان را با دعای آذین می بندیم، شما هم برای دل هایی که دوست دارند شوند، مدافع شوند و به کاروان عشاق برسند دعا کن. ✍نویسنده : @Revayate_ravi