eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره ناب از علامه حسن زاده آملی(ره): 👈 سال ۱۳۹۰ توفیق حضور در ناحیه سپاه شهرستان آمل را داشتم. روزی به اتفاق فرمانده حوزه بسیج لاریجان جهت دیدار با حضرت علامه به روستای ایرا رفته بودیم. 👈 زنگ منزل را زدیم، سرایدار از پشت گوشی آی فون گفت: آقا ملاقات ندارند. ناامیدانه به فرمانده حوزه گفتم: از آمل تا روستای ایرا آمدیم، توفیق دیدار نداشته باشیم؟! گفت: نگران نباش، برای داماد معظم له که در منزل بود زنگ زد. 👈 دامادش گفت: آقا ساعت ۱۱ حدود ده دقیقه ای برای پیاده روی به بیرون از منزل می آید، شما می توانید آقا را ببینید، . 👈 منتظر ماندیم. ساعت ۱۱ درب حیاط منزل باز شد. معظم له با سیمای معنوی و نورانی بیرون آمد.. جلوی رفتیم عرض سلام و ادب کردیم و حضرت علامه را در پیاده روی همراهی نمودیم. 👈 آقا چون در طول مسیر مشغول ذکر بود، به خود اجازه گفتگو نمی دادم. حضرت علامه در برگشت به منزل، لحظه ایی ایستاد. دست راستش را روی کتفم نهاد و با تواضع و زبان مهربانانه فرمود: از اینکه شما را به داخل منزل تعارف نمی کنم، عذرخواهی می کنم!!! چون همسرم فوت کرده و من با داماد و دخترم هستم! 👈 از اینکه از آنها بخواهم از میهمانانم پذیرایی کنند، خجالت می کشم!!! از این سخن معظم له، خیلی شرمنده شده بودم! یک عکس یادگاری گرفتیم و از محضرشان خدا حافظی کردیم و به سمت آمل حرکت کردیم. در برگشت به همراهان گفتم: با این شرایط آقا، نباید مزاحمش می شدیم. که این شخصیت با آن عظمت، کرامت و دریای معرفت از ما عذرخواهی کند!!! ارتحال ملکوتی عبد صالح خدا، عارف سالک و عالم ذوفنون علامه حسن زاده آملی تسلیت باد‌. ✍راوی:شعبانعلی حیدریان @Revayate_ravi
قسم به روح خمینی،قسم به سیدعلی به امر رهبر و فرمودهای شخص ولی قسم به عارف جبهه،به مصطفی چمران به گریه دردل سنگر،تلاوت قرآن قسم به ترکش وقطع نخاع وجانبازی قنوت ودست جدای حسین خرازی قسم به جوخه اعدام وسینه نواب به عالمان شهید فتاده در محراب به انتهای افق،سرگذشت حاج احمد خوراک کوسه شدن درتلاطم اروند قسم یه پیکربی سر،قسم به حاج همت به چادر و به حجاب زنان باعفت به صبح دوکوهه،به دردوصبراز رنج غروب دشت شلمچه،به کربلای پنج قسم یه سیدحسن شیرمردحزب الله به جنگ سی وسه روزه،نبردحزب الله قسم به حنجرلگدشده حجاج درمکه به رمل های روان و به مقتل فکه قسم به باکری وباقری وزین الدین به غرش نهم دی به فتنه رنگین قسم به تنگه مرصادوعقده ازصیاد به غربت اسرا و شکنجه و فریاد قسم به روح هنر از نگاه آوینی به جنگ معتقدان ضدرنگ بی دینی قسم به قدرت خون دربرابر شمشیر به یک پدرکه نیامدپسر، اوشدپیر به مادرسه شهیدی که خم نکرد ابرو به تکه تکه شدن در مصاف رو در رو به دست خالی رزمنده ای که میجنگید به آن جنازه که باچشم بازمیخندید قسم به خون خلیلی شهید راه حیا به ندبه وبه کمیل و زیارت عاشورا که تارمق به تنم هست مکتبی هستم حسینی ام وفدایی سیدعلی هستم 🌹به برکت صلوات برمحمدوال محمد(ص) @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیا که آینه‌ی روزگار زنگاری است بیا که زخم زبان‌های دوستان کاری است به انتظار نشستن در این زمانه‌ی یأس برای منتظران چاره نیست! ناچاری است به ما مخند اگر شعرهای ساده‌ی ما قبول طبع شما نیست کوچه‌بازاری است چه قاب‌ها و چه تندیس‌های زرینی گرفته ایم به نامت که کنج انباری است نیامدی که کپرهای ما کلنگی بود کنون بیا که بناهایمان طلاکاری است به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم تمام سال اگر کارمان عزاداری است نه این که جمعه فقط صبح زود بیدارند که کار منتظرانت همیشه بیداری است به قول خواجه‌ی ما در هوای طره‌ی تو «چه جای دم زدن نافه‌های تاتاری است» اللهم عجّل لوليك الفرج @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ــــــــــ🎈 عـــــــارفــــــــانه🎈ـــــــــــ 🎈زنـدگــے نـامـه عــارف شـهیــد احــمــدعـلـے نـیـرے🎈 🎤 🔰یکی از دوستان احمدآقا نقل می‌کرد: ڪه برادرم جمال محمدشاهی ، سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر۴ به شهادت رسید.جمال از دوستان صمیمی احمدآقا بود.نمی‌دونم چرا برادرم همیشه دوست داشت تا گمنام شود.تا مدتها ازش خبر نداشتیم.تا اینکه یکی از دوستانش امد و گفت: من مطمئن هستم که جمال زنده هست.مجروح شده و به زودے برمی‌گرده. 🔰اونقدر خوشحال شدم که سریع دویدم سمت مسجد.موقع خوشحالی و ناراحتی ،سنگ صبور من احمدآقا بود. احمدآقا مشغول نوشتن پلاکارد بود:(عروج خونین شهید جمال محمدشاهی.) گفتم:احمدآقا ننویس!!!!جمال زنده‌است،برمی‌گرده.احمدآقا اصلا خوشحال نشد.سرش رو انداخت پایین و شروع کرد به نوشتن. گفتم:مگه نشنیدی ، جمال زنده‌است. 🔰سرش رو بلند کرد و گفت: من جمال رو دیدم.توی بهشت بود.همون دو ماه پیش موقع عملیات شهید شد.انگار آب سردے روم ریختند.به حرف‌های احمدآقا اعتقاد داشتم.با حالت پربشانی به احمدآقا گفتم: داداشم حرف دیگه‌ای نزد؟؟؟گفت:چرا؟؟؟به من گفت:دو ماه برام نماز قضا بخون.من هم چند وقتیه شروع کردم. 🔰بعد از چند مدت متوجه شدیم که جمال شهید شد.برای جمال مراسم برگزار کردیم.جمال به جرگه‌ی شهداے گمنام پیوست و دیگر پیکرش بازنگشت.احمدآقا خیلی مودب تو مجلس جمال نشسته‌بود.بعدها سوال کردم در مورد این مسئله گفت: امام زمان(عج)در مراسم شهید جمال شرکت کرد.برای همین اصرار داشتم همه‌ی بچه‌ها شرکت کنند. @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 | 🔻 «شیرصحرا» لقب که بود؟ فرمانده ای که صدام شخصاً برای سرش جایزه تعیین کرد. وی فقط با هشت نفر کلاه سبز در دشت عباس کاری کرد که رادیو عراق اعلام کرد که یک لشکر از نیروهای ایرانی در دشت عباس مستقر شده است. در سال ۱۳۳۵ وارد ارتش شد سریعا به نیروهای ویژه پیوست. 🔹فارغ التحصیل اولین دوره رنجری در ایران بود. دوره سخت چتربازی و تکاوری را در کشور اسکاتلند گذراند. در اسکاتلند در مسابقه نظامی بین تکاوران ارتشهای جهان اول شد و قدرت خود و ایران را به رخ کشورهای صاحب نام کشاند. 📍 وی اولین کسی بود که در دفاع مقدس نیروهای عراقی را به اسارت گرفت، اول طی نامه ای به صدام حسین او را به نبرد در دشت عباس فراخواند صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید معروف به دشت عباس فرستاد عبدالحمید کسی بود که در اسکاتلند از این ایرانی شکست خورده و هفتم شده بود. 📌پس از نبردی نابرابر و طولانی عراقیها شکست خورده و او شخصا ژنرال عبدالحمید را به اسارت میگیرد. در سال ۶۲ به فرماندهی قرارگاه حمزه و سپس فرماندهی لشکر ۲۳ نیروهای ویژه منسوب میشود. بخاطر رشادتش در جنگ به او لقب "شیرصحرا " دادند. وی در عملیات قادر در منطقه سرسول بر اثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید. زمان شهادت رادیو عراق با شادی مارش پیروزی پخش کرد. اینها گوشه کوچکی از رشادت بزرگ مردی بود که اکثریت ایرانیان او را نمی شناسند. او سرلشکر شهید " " بود. @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـــــــــــ🎈عــــــارفـــــــانه🎈ـــــــــــ 🎈زنـدگے نـامـه عـارف شـهیــد احــمــدعــلے نـیـرے🎈 🎤 🔰یکی از اهالی مسجد پسرش در عملیات مفقودالاثر شد.همه گفتند:که پسرش شهید شده.حتی او را به عنوان پدر شهید می‌شناختند.این پدر آدم زحمتکشی بود ولی اهل مسجد و نماز جماعت نبود ولی به احمدآقا خیلی ارادت داشت. 🔰یک‌بار در حضور احمدعلی صحبت از شهادت پسر همین آقا شد.ولی احمدعلی خیلی محکم گفت: پسر ایشان شهید نشده و الان در زندان‌های عراق اسیر است و روزی برمی‌گردد. 🔰با خوشحالی رفتیم به آن پدر گفتیم: احمدآقا را قبول داری؟؟؟گفت: بله!!او پاکترین و بهترین جوان این محله است.گفتیم:احمدآقا گفته : که پسرتان اسیر است و برمی‌گردد. آن پدر رفت و از خوداحمدآقا شنید و مطمئن شد.پیرمرد ساده‌دل همین‌که از خود احمدآقا شنید برایش کافی بود. 🔰برخی او را ساده می‌خواندند که به حرف یک جوان اعتماد کرد.آن پدر از آن روز به بعد نماز جماعتش ترک نشد.پنج سال بعد پسر آن پیرمرد در سال ۱۳۶۹ در تبادل اسرای ایران و عراق آزاد شد. آزاده‌ی سرافراز ابوالفضل میرزایی به وطن بازگشت ولی آن روز دیگر احمدآقا در میان ما نبود. @Revayate_ravi