eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
•🔸•🔷•🔸• خبرنگـار ژاپنے پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟ . شیرودے خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاڪ نمی‌جنگیمـ مـا براے اسلام می‌جنگیم. تـا هر زمان ڪه اسلام در خطـــر باشد. . این را گفت و به راه افتاد. خبرنگـاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم پرسیدند: ڪجا؟ خلبان شیرودے ڪجا مےرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودے همانطور ڪه می رفٺ برگشٺ. لبخندے زد و بلند گفٺ: نمـــاز! صداے اذان مے آیـد وقٺ اسٺ... . 🍃🌹🌹🍃 . @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 وزیر میراث‌ فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی: پدیده ی راهیان نور مصداق بارز میراث فرهنگی و گردشگری کشور است. @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 | 📚 عنوان کتاب:ناگرا 🔻گذری بر خاطرات زندگی خبرنگار جنگ محمد جیران پور خامنه ✍🏼نویسنده:زهره میرباقری @Revayate_ravi
نسل بی‌پایان 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «شیواترین عرصه‌ای که سپاه میتواند در آن حضور پیدا کند عرصه‌ی جهاد و شهادت است؛ در عرصه‌ی شهادت ما سی سال بعد از پایان دفاع مقدّس یک مرد جاافتاده‌ی محاسن سفیدی مثل داریم، یک نوجوان تازه‌رسیده‌ای مثل شهید حججی؛ اینها نشانه‌های باقی ماندن همان طراوت و همان هویّت اساسی است.» ۱۳۹۸/۰۷/۱۰ سالگرد شهادت حاج حسین همدانی🌷 @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـــــــــــ🎈عـــــــارفـــــــانـه🎈ــــــــــــ 🎈زنـدگـے نـامـه عــارف شـهیــد احـمـد عـلـے نـیـرے🎈 🎤 بخش:هفدهم 🔰آغاز عملیات والفجر هشت بود.فرمانده‌ی گردان ما داشت برایمان صحبت می‌کرد.شرایط بدی بود کسی نمی‌دانست تا ساعاتی دیگر چه اتفاقی می‌اُفتد.مسئول دسته‌ی ما رو کرد به من و گفت: دوست داری شهید بشی؟؟؟ گفتم: هرچی خدا بخواد.من اومدم که وظیفه‌ام رو انجام بدم.گفت: پس هیچی ، مطمئن باش شهید نمیشی.براے شـهـادت باید التماس کرد.کسی همین‌طوری شهید نمیشه. 🔰تو حین عملیات باران گلوله و خمپاره و نارنجک بود که روی سر ما باریدن گرفت.وسط عملیات به ما دستور دادن برگردید نیروهای پشتیبانی جای‌گزین شما میشه. موقع برگشت نزدیک یه سنگر عراقی ، پیکر یه شهید نظرم رو جلب کرد.قدم‌هایم سست شد.کنارش نشستم .هنوز عینک به چشم داشت.برادر نیری بود.وقتی به اردوگاه برگشتم سراغ بچه‌های دسته را گرفتم . از آن ۳۰ نفر فقط هشت نفر برگشتند.یاد صحبت‌هاے مسئول دسته‌ام افتادم که می‌گفت: (شهادت را به هر کسی نمی‌دهند.باید التماس کرد.) 🔰بعدها شنیدم که برادر نیرے وقتی گلوله خورد روی زمین افتاد و دستش را روی سینه نهاد و گفت: السلام علیک یا ابا عبدالله......بعد روی زمین افتاد و رفت. @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی ساکت و مظلوم بود خیلی هم نظم داشت هر وقت از مدرسه می‌آمد خانه اولین کاری که میکرد پله‌ها را تمیز میکرد و کفش‌ها را دستمال میکشید بعد دست‌هایش را می‌شست و جلوی آفتاب خشک می‌کرد بسیار کمک حال من بود طوری که وقتی مهمان می‌آمد لذت میبردم از اینکه همه چیز یکدست و سفره منظم چیده شده. خودش غذا نمی خورد تا مهمان‌ها غذایشان تمام شود. @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا