5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋وداع پدر شهید نوید صفری با پسرش🦋
🦋شهید سر جدا🦋
🦋شهیــــد نـویـدصـفـرے🦋
قسمت1⃣👇👇
#بهروایتپدرشهید📝
یک بار نشسته بودیم کنار هم اخبار می دیدیم. خبر بازگشت پیکر شهدا را پخش می کرد. من گفتم:《ببین دسته گل مردم سالم رفته حالا یه تیکه استخون برگشته》
گفت:《نه بابا نگو یه تیکه استخون، این شهدا ماندگارن، اثری که برای حفظ اسلام دارن، هیچ وقت از بین نمیره، همین استخون خیلی باارزشه.》
🌷🌷🌷
کوچک ترین پسرم بود، ولی مدیریت خانه دستش بود. همه حرفش را قبول داشتیم. هرکدوم از اعضای خانواده اگر به مشکل بر می خوردیم با او مشورت می کردیم.
آقا جان آنقدر شما را دوست داشت که دلش می خواست توی همه کارهایش به شما شبیه باشد.
همین دوست داشتن خواهر را هم از شما یاد گرفته است.
حواسش به همه چیز و همه کس بود. پولش را نگه نمی داشت. یا خرج کارهای خیر می کرد یا می رفت زیارت.
می رفت وسایل قسطی بر می داشت و می داد به خانواده های نیازمند، هرماه قسط این وسایل را از روی حقوقش کم می کردند.
بچه های بی بضاعت را جمع می کرد و می برد پابوس امام رضا. خودش آنجا برایشان آشپزی
می کرد. اهل گیر دادن و تذکر مستقیم نبود. از روی رفاقت نصیحتشان می کرد.
دامادم می گفت تو سفرهای مشهد غروب ها قابلمه یا سینی می گرفته دستش و ضرب گرفته و برای بچه ها شمالی می خوانده. دلش را به دل بچه ها نزدیک می کرد.
🌷🌷🌷
بیشتر از هرچیزی به نماز خیلی اهمیت می داد.
اصلا با نماز آرام می شد. حتی وقتی تو کاری به مشکل بر می خوردیم می رفت وضو می گرفت و دو رکعت نماز می خواند.
🌷🌷🌷
آن روز توی معراج، کنار پیکرش دراز کشیدم دستم را انداختم دور پیکرش و با صدای بلند گریه کردم. مثل بچه ای که مادرش را از دست داده باشد. بوسیدمش، قربان صدقه ی قد و بالایش رفتم.
تازه فهمیدم وقتی این همه روضه خوان می گفت که شما کنار پیکر جوان رشیدت نشستی و گفته ای؛ علی الدنیا بعدک العفا، چه حالی داشتی.
ما پدرهای شهید دلمان خوش است که فقط ذره ای از دریای داغ شما را چشیده ایم.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔴«امیر اشرفی» و همسرش از شهدای حادثه سقوط هواپیما بودند، امیر در سوئیس به همراه همسرش درس میخواند، پدر امیر میگوید: عشقش کار فرهنگی بود و سال گذشته به بغداد آمد تا در مراسم پیادهروی اربعین شرکت کند.
شادی روحشون صلوات
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
▪️۷ یادآوری حاج قاسم به آمریکا
یادتان هست....
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔹توهمات اشرف
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
#خاطرهییکیازفرماندهانروسیباحاجقاسم
یکی از فرماندهان روسی به حاج قاسم خیلی علاقهمند شده بود. هر بار سری به مقر میزد و میدید سردار سلیمانی نیست، ناراحت میشد. به بچهها سپرده بود هر وقت ژنرال سلیمانی آمد، او را باخبر کنند یا به سردار بگویند که او سراغش را گرفته است. یک بار که حاج قاسم آمد، به سردار گفتیم، فلانی جویای احوالت بوده و اصرار داشته شما را ملاقات کند. اول حاجی چندان جدی نگرفت. اما وقتی از اصرار او برای ملاقات شنید، گفت برویم لاذقیه به دیدارش. او در لاذقیه سوریه مستقر بود. سردار سلیمانی گفت که چون سوغاتی برایش نیاوردم، نمیشود دست خالی برویم. از بچهها پرسید که چند فرزند دارد. بعد، هدیهای برای خانوادهاش تهیه کرد؛ شامل یک گردنبند برای خانمش و مقداری طلا برای دخترش. جلسه فرمانده روسی با حاج قاسم برگزار شد و بعد از پایان جلسه حاج قاسم به بچهها گفت که من که رفتم، شما هدیه را به او بدهید.
جالب اینجا بود که افسر روسی، مسلمان نبود، اما وقتی حاج قاسم قرار بود به خانه آنها در لاذقیه برود، همه را جمع میکرد. حاجی که خداحافظی کرد، بچهها هدیه را به افسر روسی دادند. او با دیدن هدیه خیلی متعجب شده بود. چرا که تصور نمیکرد حاج قاسم با آن ابهت که یک فرمانده نظامی و مقتدر است، چنین هدیهای بیاورد!
خود افسر روسی تعریف میکرد که وقتی هدیه را به همسر و دخترم دادم، هر دو در کنار خوشحالی، متعجب شدند و گفتند: واقعا ژنرال سلیمانی چنین هدیهای داده است؟ حاج قاسم با این کار، هم خود افسر روسی و هم خانواده او را تحت تأثیر قرار داد؛ تا جایی که افسر روسی حتی به نیروهای حاج قاسم در سوریه گفته بود که میخواهم هدیهای به ژنرال سلیمانی بدهم. به نظر شما چه چیزی مناسب است و خوشحالش میکند؟ خلاصه اصرار میکند و میگوید که او هر چه بخواهد ما میدهیم. این اصرار به گوش حاج قاسم میرسد و سردار سلیمانی هم چون همیشه به فکر دفاع از مظلومان بود، به جای اینکه برای خودش چیزی طلب کند، برای جبهه مقاومت از افسر روسی چیزی خواست. حاج قاسم به بچهها گفته بود، بگویید ۱۰۰۰ موشک کروز لازم داریم! شما این موشکها را به ما بدهید تا از شما بخریم.
افسر روسی هم در جواب درخواست حاج قاسم گفته بود که ۱۴۰ تا موشک کروز داریم که ۱۰۰ تا را به شما میدهیم و ۴۰ تا را برای خودمان نگه میداریم. او این موشکها را که هر کدام ۷۰ هزار دلار قیمت داشت، به حاج قاسم هدیه داد و روسیه هیچ پولی بابت این موشکها دریافت نکرد. یعنی هفت میلیون دلار. با این اقدام، نیروهای مقاومت مسلح شدند و رژیم صهیونیستی دیگر جرأت جولان دادن نداشت.
این افسر روسی که اکنون فرمانده هوافضای ارتش روسیه است، زمانی که حاج قاسم به شهادت رسید، در کنار همسر و فرزندش با عکسی از سردار سلیمانی عکسی انداخته و آن را فرستاده بود تا از این طریق از شهادت حاج قاسم ابراز تأسف کرده باشد؛ به طوری که در زیر عکسشان نوشته بود «... ما هیچ کاری نتوانستیم انجام دهیم، اما ما را در غم خود شریک بدانید».
احمد رونده ، مشاور فرمانده نیروی قدس سپاه
علی سبحانی: صدور انقلاب نیازی به پول خرج کردن ندارد!
همین!!
حالا بروند محاسبه کنند چقدر باید پول میدادیم تا دل یک فرمانده که هزاران نفر زیر دستش کار میکنند را بدست اورد؟!
با پول نمیشه صدور انقلاب کرد!
کار دل است!!