4.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
-اینجاایرانهودورمازڪربلا..
-خوشبهحالِعراقےها..❤️🩹(:
#اربابم_حسین
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
حاج قاسم چه خوشکل گفت:🌱
انقلاب کارمند نمیخواد
آدمِ جهادی میخواد...
یکی که نیت و هدفش از
کار کردن
صرفا کسب درآمد نباشه
فرقِ حاج قاسم با همکارهاش
تویِ همین بود...
#حاج_قاسم❤️
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔰 #خاطرات_شهدا
📍صبر و استقامت...
🔻وقتی وارد ادوگاه عراقی ها شدیم، عکس بزرگی از صدام را زده بودند روی دیوار، من بدم آمد زدم عکس را انداختم و شکست، سه ماه زیر شکنجه بودم و توی این مدت با وزیر سابق نفت، تندگویان آشنا شدم .
یه روز از او پرسیدم که کارت صلیب سرخ دارد یا نه !؟
جواب داد که ندارم .
گفتم آقای تندگویان، چون کارت نداری آدرس بده تا برای خانواده ات نامه بنویسم.
متواضعانه گفت آدرس من این است،
صبر و استقامت....
🌷شهید محمد جواد تندگویان🌷
#وزیر_نفت_جمهوری_اسلامی_ایران
📕 امام سجاد و شهدا ، ص108
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
تو وصیتش گفته هر کی زیارت عاشورا بخونه و از طرف من به سیدالشهدا ابراز ارادت کنه یا حاجتشو میگیرم یا اون دنیا براش جبران میکنم.
امروز تولدشه، حتما دستش بازتره..🌹
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
💥 مـیـن دزد خـمـیـنے 💥
💥خـاطـرات همسـر شهیـد محمـدرحیـم بـردبـار💥
🎬 #قسمتچهارم
🔳آخرشم پسرِ دختر عموم شهید شد و عروسی نگرفتیم.☹️
بهم قول داد اون دنیا چند بار برام عروسی بگیره ، گفتم: اون دنیا به درد خودت میخوره.😞
🔳۱۲ بهمن ۶۲ بود که قرار بود برای ماه عسل بریم مشهد😎
دلم رو خوش کردم که حداقل تا فردا صبح که به مشهد برسیم توی اتوبوس پیش #رحیم هستم.😋
🔳قبل از حرکت شاگرد اتوبوس اومد و گفت :یه خانم تنهاست اگه میشه شما جاتون رو با اون عوض کنین.🙁
تا خود مشهد حرص خوردم که بین این همه مسافر اتوبوس فقط باید ما عروس ، داماد رو از هم جدا میکردن😩
🔳شاید باورتون نشه ولی موقع برگشت از مشهد هم دوباره شاگرد اتوبوس اومد و گفت: ببخشید میشه شما جاتون رو با یه خانم عوض کنید؟؟😑
پاهای #رحیم رو چنگ زدم و گفتم: امکان نداره!!!🤫
هر چی گفت: زشته!بذار برم ، گفتم: نه!!!
تو الان برسیم خونه دوباره شال و کلاه میکنی که بری جبهه
معلوم نیست کی من ببینمت ، همین چند ساعته!!☹️
🔳یه بار سر یه مسئلهای از دستم ناراحت شد.😕
#رحیم با اینکه مهربون بود ولی من ازش حساب میبردم ، ولی چیزی بهم نگفت.😶
#رحیم گفت: میخواستم باهات دعوا کنم ولی تا دیدمت دلم هُری ریخت...😍
🔳 بالاخره #رحیم رو راضی کردم که همراش برم اهواز
همراه خودمون فقط یه چمدون و رختخواب و پتو بردم.👀
🔳وقتی شمال میومدیم میرفتیم بهشهر برای خرید 😜
یه بار یه لباس گرون قیمت برام خرید
رفتیم خونه گریه کردم که برای من لباس به این گرونی خریدی ولی برای خودت هیچی نخریدی؟؟؟☹️
#رحیم گفت: گریه نکن ، من وقتی برای تو چیزی میخرم عشق میکنم.😌
🔳 #رحیم خیلی مهربون بود انار خیلی دوست داشت ، من هم همینطور!!😝
حاضر نیستم تو خوردنش با کسی شریک بشم🤪
ولی #رحیم تا یه انار دستش میرسید میاورد خونه با هم بخوریم
میگفت: دلم نمیاد تنهایی بخورم.☺️
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi