💥 مـیـن دزد خـمـیـنـے 💥
💥خـاطـرات همسـر شهیـد محمـدرحیـم بـردبـار💥
🎬 #قسمتهفتم
🔳 ۱۳ تیرماه ۶۵ #محمدرحیم وضو گرفت و آماده شد برای نماز که هواپیماهای عراقی حمله میکنن و ۴۶ ترکش به #رحیم اصابت میکنه و برای همیشه #رحیم از ما گرفته میشه!!😞
🔳وقتی خبر شهادت #رحیم رو بهم دادن از حال نرفتم
منی که از تنهایی ،خون،رتیل،صدای رعد و برق میترسیم ،دیگه نمیترسیدم
گفتم: میخوام غسل صبر بکنم و با خدای خودم خلوت کنم.....🥀
🔳تشیع با شکوهی انجام شد هزار و خوردهای رزمنده کفنپوش شدهبودن
رفتم جلو و گفتم: من هیچ وقت توی این خیابونها با #رحیم قدم نزدم
اجازه بدید آخرین بار با اون راه برم.😅
🔳بعدها هر وقت وارد خونه میشدم بوی عطر #رحیم رو احساس میکردم
میگفتم: #رحیم میدونم اینجایی...خودت رو بهم نشون بده.😔
🔳محمدرضا کمتر لج میکرد ولی اَمان از رُحما ، جان ما رو به لب رسونده بود
تا فهمید پدر یعنی چی؟؟؟ از من پدر خواست.😓
تموم روز گریه میکرد ،قبل از خواب ، بعد از خواب ، وقت غذا ، وقت بازی....
گاهی اون جیغ میزد ، من جیغ میزدم
پدر شوهرم خدا بیامرز وقتی این صحنهها رو میدید با ناراحتی میگفت: خدایا!! جون من و بگیر دیگه گریهی اینا رو نبینم.😔
🔳رُحما به سالگرد پدرش که میرسید کارش به بیمارستان میکشید
بزرگتر که شد تو مدرسه گریه میکرد به معلمش میگفت: خونه نمیتونم گریه کنم مادرم غصه میخوره.😭
🔳وقتی اُسرا اومدن ، محمدرضا گفت:
مامان تو برو بگرد شاید بابا تو اُسرا باشه!!😞
گفتم: مامان!لشکر ۲۵ کربلا یه #محمدرحیمبردبار داشت اون هم شهید شد.😭
محمدرضا گفت: شما یه سوالی بکن شاید اشتباهی شده باشه😢
ولی وقتی آخرین اسیر ایرانی برگشت فهمیدن دیگه قرار نیست پدرشون برگرده.😔
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
Γ📲🍃••
♡
♡
#روایت_عشق^'💜'^
از نجف آباد ۵۰ ڪیلومتࢪ ࢪاھ مےاومد
تا بࢪسھ بھ حسینیھاۍ ڪھ اونجا خادمے مےڪࢪد.
مسئول حسینیھ میگھ دو تا شࢪط گذاشتھ بود بࢪاۍ خادمیش:
🌿یڪے اینڪھ من ࢪو پشت حسینیھ بذارید تا اونجا خدمت ڪنم، نمےخوام دیدھ بشم.
🌿یڪے هم اینڪھ هࢪچے ڪاࢪ سخت هست بھ من بدید.
#شهید_محسن_حججی♥️
#شهیدانہ✨
#تولدت_مبارک
#🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
⁉️ قیام مسجد گوهرشاد چرا و چگونه اتفاق افتاد؟
۲۱ تیرماه؛ سالروز قیام گوهرشاد و روز عفاف و حجاب
🕌 واقعه #مسجد_گوهرشاد تجمع مردم مشهد در تیر ماه سال ۱۳۱۴ در مسجد گوهرشاد در اعتراض به قانون تغییر لباس توسط رضاخان بود که توسط نیروهای دولتی سرکوب شد.
♦️ علت اصلی این تحصن اعتراض به اجباری شدن #کشف_حجاب و کلاه شاپو و سیاستهای تغییر لباس، و حصر آیت الله سید حسین قمی (در پی اعتراض به قوانین تغییر لباس) بود.
♦️ در ۲۰ تیرماه، درگیری اولیه در مسجد #گوهرشاد باعث شهادت ۲۰ نفر شد. پس از آن بر تعداد متحصنین افزوده شد و بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر در مسجد گوهرشاد و اطراف آن گرد آمدند.
♦️ فردای آن روز در ۲۱ تیرماه و پس از آنکه تلاش نظامیان برای متفرق کردن جمعیت با مقاومت مردم رو به رو شد، راههای ورود و خروج به مسجد گوهرشاد بسته و دستور شلیک صادر شد.
♦️ بدین ترتیب این تحصن به شدت سرکوب و بیش از ۱۶۰۰ نفر شهید شدند. پس از این واقعه روحانیان سرشناس مشهد دستگیر شدند و تبعید شدند و به دستور رضا شاه برخی از روسای ادارات مشهد تغییر کردند.
🔆 ویژه #هفته_عفاف_و_حجاب
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔺تو همدان یه نفر اینجوری کار فرهنگی میکنه. هر دو ماه یک بار هم پوستر رو عوض میکنه
🔹کاش مسئولین اندازه این شهروند دغدغه فرهنگ داشتند
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
💥 مـیـن دزد خـمـیـنـے 💥
💥خـاطـرات همسـر شهیـد محمـدرحیـم بـردبـار 💥
🎬 #قسمتهشتم
🔳همه چی خوب بود تا وقتی جنگ تموم شد.
کار از وقتی خراب شد که بچهها بزرگ شدن و دانشگاه رفتن ، اونوقت توی چشمای ما زُل میزدن و میگفتن : بچههای شهدا سهمیه دارن!!!میبرن سفر!!!همه چی براشون مجانیه!!!
🔳فکر میکردن بچههای شهدا بیسوادن فقط با سهمیه میرن دانشگاه
اونها نمیدونن صدها میلیون تومن از اینها هم با یک تار موی #رحیم برابری نمیکنه.
حاضر بودم همهی دارایی خودم رو بدم یه لحظه لبخند #رحیم رو ببینم
🔳جنگ برای خیلیها تموم شد ولی برای ما هیچ وقت تموم نشد چون یه جای خالی هست که هیچ وقت پُر نمیشه
🔳عزمم رو جزم کردم که ادامه تحصیل بدم . لیسانسم رو گرفتم و سال ۷۰ به عنوان معلم پرورشی مشغول به کار شدم
🔳گاهی اوقات بچهها رو میبردم لاکتراشان
پدر شوهرم میگفت: وقتی سکینه و بچهها از پله پایین میان که برن ، قلب من رو میکنن که ببرن
هر وقت میخواستیم مسافرت بریم
مادر شوهرم پیشونی من رو میبوسید
این کار برای ما خیلی معنی داشت
من هیچ وقت از اونها بیحرمتی ندیدم.
🔳بالاخره تصمیم گرفتم خونه جدا بسازم اون هم نه یه گوشهی شهر بلکه توی باغ
ولی همین فاصلهی کوتاه هم برای پدرشوهرم سنگین بود و میگفت: من طاقت دوری شما رو نداریم به خاطر همین کمرش شکست و دو ماهی تو خونه اُفتاده بود.
🔳به هر سختی بود خونه رو تموم کردم ولی پنج سال اول خیلی بهمون سخت گذشت ، بهترین غذامون سیبزمینی سرخ کرده با برنج بود.
گاهی هم رُب گوجه تفت میدادم با برنج میخوردم ولی نذاشتیم کسی بفهمه
همهی حقوق من و #رحیم میرفت پای بدهیها
بعضی اوقات پول نون نداشتم ولی مردم نمیدونستن و دَر خونه ما رو میزدن و کمک میتواستن
معلوم نبود از ما چه افسانهای تو ذهنشون ساخته بودن.
🔳مدتی بود که میدیدم رُحما مدام میپرسه مامان این ماه وضعمون خوب میشه؟؟؟
گفتم : چرا اینقدر میپرسی؟؟؟ گفت: آخه کفشم پاره شده!!!
اونقدر سرگرم پرداخت بدهیها بودم که اصلا متوجه پاره شدن کفششون نشدم.
🔳پدر شوهرم وقتی فوت کرد ما تنهاتر شدیم ، یک روز بعد از نماز صبح قلبش از کار ایستاد.
🔳یه بار از بچهها سوال کردم بین بابا#رحیم و بابابزرگ اگه یه نفر بخواد برگرده شما کی رو انتخاب میکنین؟؟؟
گفتم: بابابزرگ
از بس که پدر شوهرم به ما محبت داشت.
🔳پدر شوهرم از ۱۹ سالگی نماز شبش ترک نمیشد ، خیرش به همه میرسید
اوضاع مالیش خوب بود از باغ مرکبات تا شالیزار و گندمزار
گاهی میخوام به اونهایی که میگن شما برای پول و سهمیه به جبهه رفتین بگم:
#رحیم اگه فقط پای درختهای باغ پدرش رو بیل میزد میتونست تمام عمر در رفاه باشه.
قصهی ما به سر رسید اما غُصهی ما(خانوادههای شهدا)تموم شدنی نیست🌺
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi