eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷خـاطرات شهیـد زڪریا شیـرے🔷 🔷به روایـــــت مــــادر شـــهیــــد🔷 🔷قسمت:‌اول🔷 🍃🍂ما اهل روستای حسین‌آباد زنجانیم. 🍃🍂 فرزند دوم من هست و دخترم صغری فرزند اول 🍃🍂سختی زندگی من از زمانی آغاز شد که کربلایی(پدر زکریا) به جبهه رفت. 🍃🍂صبح که از خواب بیدار میشدم،زکریا رو به پشت می‌بستم و با همون وضع به طویله می‌رفتم گاو رو می‌دوشیدم به گوسفندها علوفه میدادم صبحانه نخورده ناهار میگذاشتم بعد پای دار قالی می‌نشستم. 🍃🍁 از بچگی مریض بود و خیلی بی‌قراری می‌کرد. مجبور شدیم به دلیل بیماریش اون رو به بیمارستان ببریم و عمل کنیم. 🍃🍂پرستار گفت:خانم برادرت رو روی تخت بگذار. گفتم:برادر کجا بود ، پسرم هست اون موقع من ۱۸ ساله و کربلایی ۲۲ ساله بود. 🍃🍂از همون بیمارستان برای سلامتی نذر کردم که هر سال تاسوعا براش گوسفند قربونی کنم. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیاده روی اربعین با شهدا شهید مدافع حرم شهید محمد بلباسی در پیاده روی اربعین 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
علاقه شدیدی به امام حسین علیه السلام داشت و همیشه می گفت: " دلم می خواد روز محشر مثل اربابم بی سر باشم". در آخر وصیتش هم نوشته بود این شعر را روی قبرم حک کنید. عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است تن بی سر عجب نیست، رود گر در خاک سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است ●وقتی بعد از دو سه هفته، در عملیات کربلای 5 پیکرش تفحص شد و برگشت، پیکرش همان طور که آرزو کرده بود، بی سر بود و این شعر زینت بخش سنگ قبر شد. 🌷 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷خـاطـرات شهیـد زڪریا شیرے🔷 🔷 به روایـــت مــــادر شــهیـد🔷 🔷قسمت: دوم🔷 🦋اون موقع بچه‌ی سومم یحیی هم بدنیا اومد خواستم شب قدر برم مسجد 🦋برای بچه‌ها نون روغنی و کشمش بردم. می‌خواستم بچه‌هام حتی شده به اندازه چند دقیقه از باران شب قدر بی‌نصیب نمونن. 🦋خانم‌های مسجد مسخرم می‌کردن. سه تا بچه رو ردیف کرده بیاد مسجد که چی بشه؟؟ انگار واجبه!! 🦋سواد خوندن نداشتم ، با تسبیح ذکر و صلوات می‌فرستادم بچه‌ها که خوابشون برد ، سریع نمازهای شب قدر رو خوندم.
🦋وقتی از مدرسه میومدن ، اولین کاری که می‌کردن باید کل کیفشون رو خالی می‌کردن که مبادا اشتباهی وسایل دوستشون رو آورده باشن. 🦋یه بار پاکن دوستش رو اشتباهی آورده بود،گفت: فردا تو مدرسه بهش میدم گفتم:نه! همین الان برو تا تو برگردی ما هم سفره رو انداختیم. 🦋 بعد یه خاطره از نوجوونیم گفتم: توی روستا لوله کشی آب نبود و مجبور بودیم تا چشمه بریم برای شستن لباس‌ها یه بار وسط شستن لباس‌ها تایدم تموم شد. از این ناراحت بودم که دوباره این همه راه رو باید برگردم که چشمم اُفتاد به تاید همسایمون کلی ذوق کردم و با تاید همسایمون لباس‌ها رو شستم. اومدم خونه داشتم این قضیه رو تعریف می‌کردم که پدرم با ناراحتی گفت: بدون اجازه از مال مردم استفاده کردی؟ همین امروز برو و ازشون حلالیت بگیر و تایدی که استفاده کردی رو بهشون برگردون. 🦋پدر و مادرم این طوری من رو تربیت کردن که حواسم به حق‌الناس باشه! منم وظیفه دارم این چیزها رو به شما یاد بدم. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا