eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻🔻🔻 بعدها مصطفی که از فعالان پایگاه بسیج مسجدشان است با سمیه که فرمانده پایگاه خواهران است ازدواج میکند . دو برادر سمیه هم از دوستان مسجدی و به قول معروف "بچه های مصطفی "هستند. بچه‌های مصطفی حضور پررنگی در زندگی او دارند و سهم زیادی از وقت مصطفی با آنها می‌گذرد؛ از هیات و زیارت و استخر و فوتبال تا ایست‌بازرسی و نگهبانی شب‌هنگام.  آنها واقعا بچه های مصطفی هستند ،آنقدر که برای یکی از بچه‌هایی که خلاف‌هایی داشته، پول کربلا جور می‌کند تا به گفته خودش، بعد از کربلا، دست از خلاف بردارد که این اتفاق هم می‌افتد. 
🔻🔻🔻 از جایی به بعد تمام هم و غم مصطفی رفتن به سوریه است. بالاخره راهش را پیدا می کند و ابتدا برای کمک به پشتیبانی جبهه، همراه گروهی به آشپزخانه حرم حضرت رقیه(س) می‌رود. مدتی بعد که قرار می‌شود آن گروه به ایران برگردند، با یک نفر دیگر فرار می‌کنند و به یک گروه جهادی عراقی می‌پیوندند و وارد رزم و جنگ می‌شوند. که البته این راه هم راضی‌شان نمی‌کند. در آخر هم به مشهد می‌رود و خودش را شبیه افغانستانی‌ها در‌می‌آورد و وارد تیپ فاطمیون می‌شود. حالا دیگر مصطفی را با نام جهادی سیدابراهیم می شناسند ،خودش می گفت که اسم پدربزرگ همسرش سمیه را برداشته که سمیه را خوشحال کند؛ در عین حال نظری هم به شهید ابراهیم هادی داشته. و بالاخره در روز تاسوعای سال ۱۳۹۴ مصطفی به جایی که به آن تعلق داشت پرواز کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰خلاصه ی کتاب پا برهنه در وادی مقدس ( زندگی و خاطرات شهید سید حمید میرافضلی ) 💠قسمت بیست و دوم ( ادامه قسمت قبل ) 🔷در يک لحظه همه چيز يادم آمد، حرکتمان از پيش حاج قاسم، حرف زدنم با سيد، حرکتمان به سمت اينجا و بعد انفجار... اين صحنه ها مانند فيلم از جلوي چشمانم رژه مي رفت. عرق سردي به پيشاني ام نشست. دويدم و رفتم سراغ نفر دوم. او هم به رو افتاده بود. نمي توانستم باور کنم او سيد حميد است؛ چون هميشه از لباس ساده اش مي شد شناختش. بر اثر شليک گلوله ي مستقيم تانک، حاج همت که نفر جلوي موتور بود سر و دستش رفته بود و سيد حميد ميرافضلي هم صورت و پهلويش... السلام عليك يا فاطمه ًْالزهرا سلام الله علیها . آن روز سوم ماه جمادي الثاني و روز شهادت حضرت صديقه طاهره سلام الله علیها بود. چه تقارني؟! سيدحميد كه اينقدر عاشق مادرش بود و مژده شهادت را از ايشان گرفته بود، حالا در چنين روزي .... چشم راست سيد حميد هم ترکش خورده بود. چشم چپش در زخم فرو خفته بود. انگشترش بر دست راست بود. يک پوليور قهوه اي ساده مثل هميشه بر تن داشت. همان جا نشستم. لحظاتي بعد چند نفر آمدند و ... وقتي به نوع شهادت اين دو شهيد فکر کردم، ياد چهره هايشان افتادم. هر دوي آن ها چند نقطه ي مشترک داشتند. هر دو عاشق حضرت زهرا سلام الله علیها هر دو معلم. و اينكه چشم هاي زيبايي داشتند که خداوند آن ها را گرفته بود. شنيده ام كه خدا هر کسي را دوست داشته باشد، بهترين چيزش را مي گيرد و چه چيزي بهتر از چشم هاي آن ها!؟ ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷+ازیِکۍپرسیدم ان‌شاءللہ‌اگہ‌بخوام‌ اربعین‌برم‌کربلا باید‌چہ‌کاراۍادارۍروانجام‌بدم ؟! گفت↓ -اول‌میرۍپاسپورتتوازاِمام‌رِضامیگیری؛ بعدحضرت‌معصومه‌پاراف‌ميکنه بعدحضرت‌عباس‌امضاء‌ميکنه بعدازاون‌میبری‌دبیرخونہ‌؛ حضرت‌زینب‌ثبت‌میکنه وآخرین‌مرحلہ‌ممھور‌بہ‌مهر‌حضرت‌مادر میشہ‌وتمام . . .(:"💔 +گفتم‌راهۍنداره‌کہ‌زودتر‌انجام‌بشہ؟! -رقیہ‌جان💔
📸 جمله پایانی آخرین نامه شهید علیرضا کریمی 🔹‌ انگار ما رو به کربلا دعوت کرده ‎‎‌‌‎‎🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترجیح میدم مثل حر بمیرم... ایشونم بازیگر خوب کشورمون هستند در این شرایط مسموم جامعه بازیگری؛ اینطور حرف دلش رو میزنه 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا