eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
11.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهدی رسولی برای حاج قاسم سلیمانی نماهنگ خواند 🔹 مهدی رسولی مداح سرشناس کشورمان همزمان با ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی نماهنگ «عکس دست» را منتشر کرد. 🔹شعر این نماهنگ سروده جواد فلاح و امیرعلی شریفی است. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻معاون امنیتی استاندار کرمان: عامل انتحاری کرمان به حلقه امنیتی خورد و خود را منفجر کرد 🔹‌جلالی معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری کرمان: عامل انتحاری اول چون به حلقه امنیتی خورده بود و نمی‌توانسته عبور کند، آنجا در مسیر خود را منفجر کرد. 🔹‌امسال برای اولین بار در کنار دوربین‌های هوشمند و همه تدابیر زیرساختی، از سگ مواد منفجره یاب هم استفاده شد و نیروهای چهره‌زن هم در اطراف مسیرها حضور داشتند. 🔹‌فنس کشی اطراف گلزار به طور کامل انجام شد و تروریست‌ها چون نمی‌توانستند وارد محدوده گلزار شوند و به سر مزار برسند، به اجبار وقتی به حلقه امنیتی مواجه شدند، خودشان را منفجر کردند. 🔹‌اگر تروریست‌ها می توانستند از داخل جنگل خود را به گلزار شهدا برساند، به طور قطع به داخل انبوه جمعیت داخل گلزار مراجعه می کرد. 🔹‌محل انفجار تا مزار حاج قاسم ۲ کیلومتر فاصله دارد که نشان می‌دهد تروریست‌ها از سر استیصال آنجا عملیات انتحاری کردند که ارزش عملیاتی و نظامی ندارد. 🔹کشف ۱۶ بمب مربوط به سالگرد اغتشاشات و مرگ مهسا امینی بود که وزارت اطلاعات هم بیانیه داده بود؛ دادستان تاکید کرد که اهداف این افراد انفجار در گلزار شهدا نیز بوده است. 🔹‌کشف جلیقه‌های انتحاری نیز مربوط به چند ساعت بعد از انفجارهای تروریستی بود که توسط عوامل امنیتی انجام شد. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔴 این روزها دریافت خبر ترور سرداران مؤثرِ محور مقاومت گرچه آن قدر جانکاه و تأسف بار است که در وصف نمی گنجد و عطش انتقام را در وجودمان شدت می بخشد، اما یادمان می آورد که در اولین سالهای پس از پیروزی انقلاب چگونه منافقین و عوامل امریکا و غرب و صهیونیسم یکی پس از دیگری مسئولین و سران ارزشمند جمهوری اسلامی را به شهادت می رساندند که این درخت تناور را بر زمین افکنده، مردم را مأیوس سازند، اما ریشه های انقلاب ما که به معرفت ولایت و شریعت متصل است آن قدر محکم و پابرجا ماند که امروز اقتدارمان دنیا را مقهور خویش ساخته است. ♦️و اینک، اسرائیل و حامیان و اعوانش مذبوحانه تقلا می کنند سرنگونی خود را به تعویق انداخته با موشکباران و ترور، ماهیتِ از دست رفته ی خویش را احیا نمایند، حال آنکه وعده ی الهی تخلف ناپذیر است و غافلند که هر چه بیشتر جنایت کنند، غیرت مجاهدین محور مقاومت بیشتر خروشان شده و با یاری خداوند، محو و سرنگونی آل صهیون را سریعتر رقم می زنند. 🔴 آری، دیر باوران عن قریب به حقیقت این معنا پی خواهند برد که فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رفتار تبلیغاتی رسانه ای دشمن رو باید شناخت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ همدان، میدانِ بزرگ و قشنگی داشت که بسیار زیبا و دیدنی بود. توی این میدان، پر از باغچه و سبزه و گل بود. وسط میدان حوض بزرگ و پرآبی قرار داشت. وسط این حوض هم روی پایه ای سنگی، مجسمه شاه، سوار بر اسب، ایستاده بود. عکاس دوره گردی توی میدان عکس می گرفت. پدر صمد گفت: «بهتر است همین جا عکس بگیریم.» بعد رفت و با عکاس صحبت کرد. عکاس به من اشاره کرد تا روی پیت هفده کیلویی روغنی، که کنار شمشادها بود، بنشینم. عکاس رفت پشت دوربین پایه دارش ایستاد. پارچه سیاهی را که به دوربین وصل بود، روی سرش انداخت و دستش را توی هوا نگه داشت و گفت: « اینجا را نگاه کن.» من نشستم و صاف و بی حرکت به دست عکاس خیره شدم. کمی بعد، عکاس از زیر پارچه سیاه بیرون آمد و گفت: «نیم ساعت دیگر عکس حاضر می شود.» کمی توی میدان گشتیم تا عکس ها آماده شد. پدر صمد عکس ها را گرفت و به من داد. خیلی زشت و بد افتاده بودم. به پدرم نگاه کردم و گفتم: «حاج آقا! یعنی من این شکلی ام؟!» پدرم اخم کرد و گفت: «آقا چرا این طوری عکس گرفتی. دختر من که این شکلی نیست.» عکاس چیزی نگفت. او داشت پولش را می شمرد؛ اما پدر صمد گفت: «خیلی هم قشنگ و خوب است عروس من، هیچ عیبی ندارد.» عکس ها را توی کیفم گذاشتم و راه افتادیم طرف خانه دوست پدر صمد. شب را آنجا خوابیدیم. 💟ادامه دارد...✒️ نویسنده:
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ صبح زود پدرم رفت و شناسنامه ام را عکس دار کرد و آمد دنبال ما تا برویم محضر. عاقد شناسنامه هایمان را گرفت و مبلغ مهریه را از پدرم پرسید و بعد گفت: «خانم قدم خیر محمدی کنعان! وکیلم شما را با یک جلد کلام الله مجید و مبلغ ده هزار تومان پول به عقد آقای...» بقیه جمله عاقد را نشنیدم. دلم شور می زد. به پدرم نگاه کردم. لبخندی روی لب هایش نشسته بود. سرش را چند بار به علامت تأیید تکان داد.گفتم: «با اجازه پدرم، بله.» محضردار دفتر بزرگی را جلوی من و صمد گذاشت تا امضا کنیم. من که مدرسه نرفته بودم و سواد نداشتم، به جای امضا جاهایی را که محضردار نشانم می داد، انگشت می زدم. اما صمد امضا می کرد. از محضر که بیرون آمدیم، حال دیگری داشتم. حس می کردم چیزی و کسی دارد من را از پدرم جدا می کند. به همین خاطر تمام مدت بغض کرده بودم و کنار پدرم ایستاده بودم و یک لحظه از او جدا نمی شدم. ظهر بود و موقع ناهار. به قهوه خانه ای رفتیم و پدر صمد سفارش دیزی داد. من و پدرم کنار هم نشستیم. صمد طوری که کسی متوجه نشود، اشاره کرد بروم پیش او بنشینم. خودم را به آن راه زدم که یعنی نفهمیدم. صمد روی پایش بند نبود. مدام از این طرف به آن طرف می رفت و می آمد کنار میز می ایستاد و می گفت: «چیزی کم و کسر ندارید.» 💟ادامه دارد...✒️ نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹محمد حسین یوسف الهی شهیدی که قاسم سلیمانی وصیت کرده بود کنار او دفن شود.... همسایه همیشگی حاج قاسم عزیز 🔸خاطره ای کوتاه: به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند،نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود۱۰ نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند، حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ، زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی ! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه ،من فقط به ماشین گفتم برو بیرون شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت. 🔹کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود نماز شب خوان بود و دائما ذکر خدا میگفت قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها میگفت روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود. 🔹یوسف الهی، کادر واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس