6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌅 آنجایی که شائبه منیت است پس بکشید!
🎙رهبرِخوبان
#ولایت #حکمت
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
✍سیره زندگی سردار شهید عبدالمهدی مغفوری...
🔹شهید مغفوری حتی برای چکه ای آب که بیهوده به زمین می ریخت افسوس می خورد می گفت این نعمت خدا مال همه است چرا می گذاریم بیهوده به زمین بریزد.
🔸ایشان به اموال بیت المال بسیار با حساب و کتاب رسیدگی می کرد و حساسیت فوق العاده ای داشت یک روز بعد از ظهر همراه ایشان به زرند رفتیم البته ایشان به آنجا مأموریت داشت وقتی برگشتیم ماشین را مقابل بسیج نگه داشت و گفت صبر کنید من الان می آیم گفتم از فلان مسیر می آمدی ما جلوی خانه پیاده می شدیم و راحت تر بودیم گفت آن مسیر برای ما بهتر بود نه برای وسیله ی بیت المال بعد با موتور شخصی اش ما را به منزل رساند.
🔸از اعتقاد شهید مغفوری به امانتداری و رعایت بیت المال به یاد دارم برای شرکت در مراسم صبحگاه سپاه در ماهان با توجه به اینکه وسیله ی نقلیه موجود بود سوار بر موتور شخصی خودش می شد و فاصله چهل پنجاه کیلومتری را در سرما طی می کرد.
🔹شهید مغفوری در رعایت بیت المال بسیار دقیق بود و از همه می خواست که در حفظ آن کوشا باشیم ایشان هرگز از محل کارش تلفن شخصی نمی زد اگر هم مجبور بود استفاده می شد چند برابر هزینه ی آن را در قلکی که برای این مواقع درست کرده بود واریز می کرد.
🔸از کوچکترین وسیله های بیت المال که یک خودکار باشد استفاده نمی کرد از نظر ایشان حتّی گذاشتن یک نقطه بر واژه و کلمه ای برای مقاصد شخصی اشکال شرعی داشت و معتقد بود روز قیامت اینها حساب و کتاب دارد.
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_وقت_عروج
#حاج_قاسم
🔷خاطره ای شنیدنی از
شهید سلیمانی
حواسمون باشه ...
بیت المال
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🌷آیتالله فاطمینیا:
از روايات استفاده میشود که روز قدر در فضيلت، همچون #شب_قدر است.
اين مطلب بسيار مهم است. 👌🏻
👈 اگر كسی شب قدر كوتاهی كرده است يا كسل بوده يا در دعا كوتاهی نموده، میتواند در روز قدر آن را جبران كند ان شاءالله🤲
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
1.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🔴کلیپ ویژه برای کسانی که شب قدر حال دعا ندارند.*
*👤استادپناهیان*
#شب_قدر
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
خدا حفظ کند مادران را و بیامرزد!؟
🌷داشتم فکر می کردم، شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح، می توانست در آخر هر کدام از اعمال، بابی باز کند با عبارت «و اما مادران...»
اجر هر عمل را که میگوید، دستور هرکدام را که توضیح میدهد، زیرش بنویسد: اما برای #مادران، این چنین است که ....
👌مثلاً همین شب قدر!
سخنی هست دربارهٔ زنی که سجادهاش را پهن میکند و قرآن و مفاتیحش را میگذارد گوشهاش
و بعد
شروع میکند
مدام میرود به آشپزخانه؛ چای میگذارد، میوه تکه میکند، سقا میشود،...
و اشکهایش، با زمزمهی جوشن، میچکد پای گاز، وقت چشیدن نمکِ سحری و نهار فردای بچهها؟
گفتیم اشک و گریه
اصلاً چه میگویید دربارهٔ زنی که تا شانهاش تکان میخورد و میخواهد کمی اشک بریزد، کودکش سرش را خم میکند زیر چادرش و ملتمسانه میگوید «گریه نکن 😯😢»؟
بگویید اجر این خندههای اجباری تلخ و شیرین چند؟
زنی که عادت ندارد تنها، جامهٔ نور بپوشد
و بچههایش را یکی یکی میبرد غسل شب قدر بدهد، تا طهارتِ مضاعف شود برایشان تا سال بعد،
و از خستگی این غسلها، خوابش بگیرد و کمی چرت بزند،
بهرهای از این لحظات ناب از دست رفتهٔ لیلة القدر، دارد؟
نمیدانم........
فقط.... اگر این دقت هاواعمال سادهٔ این مادرهانبود
و شب های قدر، به جای خواباندن کودکانشان
و نشستنِ فارغ بال تا خود سحر بر سر سجاده
آنان را با پاشیدن آب به صورتشان و هزار وعده و سرگرمی بیدار نگاه نمیداشتند،
به گمانم نه شیخ مفیدی در این دنیا یافت میشد، نه شیخ صدوقی، نه سیدرضی، نه طباطبائی، نه امینی نه...!
راستش… فکر میکنم
سهم قابل توجهی از ثواب تمام اعمالی که ما عاملین به مفاتیحالجنان، تا خودِ صبحِ قیامت، انجام میدهیم،
ثواب تمام جوشنها، کمیلها، نمازها، توسلها، زیارتها،صاف میرسد به مادرانمان!
تقدیم به همه مادران بخصوص مادران آسمانی
التماس دعا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_صد_وسی_وپنجم
دو سه بار هواپیماهای عراقی دیوار صوتی شهر را شکستند که باعث وحشت مردم شد و شیشه های خیلی از خانه ها و مغازه ها شکست، همین که وضعیت قرمز می شد و صدای آژیر می آمد، خدیجه و معصومه با وحشت به طرفم می دویدند و توی بغلم قایم می شدند. تپه مصلّی رو به روی خانه ما بود و پدافندهای هوایی هم آنجا مستقر بودند، پدافندهای هوایی که شروع به کار می کردند، خانه ما می لرزید. گلوله ها که شلیک می شد، از آتشش خانه روشن می شد. صاحب خانه اصرار می کرد موقع وضعیت قرمز بچه ها را بردارم و بروم پایین؛ اما کار یک روز و دو روز نبود. آن شب همین که دراز کشیده بودم، وضعیت قرمز شد و بلافاصله پدافندها شروع به کار کردند، این بار آن قدر صدای گلوله هایشان زیاد بود که معصومه و خدیجه وحشت زده شروع به جیغ و داد و گریه زاری کردند. مانده بودم چه کار کنم. هر کاری می کردم، ساکت نمی شدند. از سر و صدا و گریه بچه ها زن صاحب خانه آمد بالا. دلش برایم سوخت. خدیجه را به زور بغل گرفت و دستی روی سرش کشید. معصومه را خودم گرفتم. زن وقتی لرزش خانه وآتش پدافندهای هوایی را دید،گفت: «قدم خانم! شما نمی ترسید؟!»
گفتم: «چه کار کنم.»
معلوم بود خودش ترسیده.
💟ادامه دارد...
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا