🔴 امام رضا علیه السلام:
أَكْثِرُوا مِنْ ذِكْرِ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِهِ صلّياللهعليهوآله فِي لَيْلَةِ الْفِطْرِ، فَإنَّهُ لَيْلَةٌ يُوَفَّى فِيهَا الْأَجِيرُ أَجْرَه.
✳️ در شب عيد فطر، بسیار ذکر خدا کنید و بر رسول خدا صلّی الله عليه و آله بسیار صلوات بفرستيد، زيرا اين شب، شبی است که مزدِ مزدبگیر به طور کامل پرداخت میشود.
📚 بحارالأنوار، ج ۹۱ ص۱۳۲
💫نماز بسیار مهم شب عید فطر (امشب)
چهارده رکعت نماز (۷نماز ۲رکعتی) در هر رکعت بعد از حمد، یک مرتبه آیةالکرسی(آیه درون تصویر بالا) و سه مرتبه سوره قلهواللهاحد را بخواند تا برای او باشد به هر رکعتی ثواب عبادت چهل سال و عبادت هر که روزه گرفته و نماز خوانده در آن ماه.
📙منبع: مفاتیح الجنان
✍ تقریظ رهبرانقلاب بر کتاب "در کمین گل سرخ" روایتی از زندگی شهید صیاد شیرازی
🖼 متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب -که روایتی از زندگی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی و به قلم آقای محسن مؤمنی است- به شرح زیر است:
✏️ «این نمونهی جالب و بیسابقهئی است از گزارش جنگ در ضمن داستان شیرین زندگی یکی از شخصیتهای آن. آن را یکسره مطالعه کردم (تا ۸۴/۶/۷) زیبا و هنرمندانه نوشته شده است. با بسیاری از حوادث آن کاملاً آشنایم. البته بسیاری دیگر از حوادث آن دوران و نیز مطالب بسیاری از آنچه مربوط به این شهید عزیز است ناگفته مانده است. و این طبیعی است.
البته برجستگیهای شخصیت شهید صیاد شیرازی را در نوشته و کتاب به درستی نمیتوان نشان داد او حقاً نمونهئی از یک ارتشی مومن و شجاع و فداکار بود. رحمت خدا بر او.»
#شهیدصیادشیرازی
#سالروزشهادت
#بیستویکمفروردین
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
شهید صیّاد شیرازی: پروردگارا! رفتن در دست توست، من نمیدانم چه موقع خواهم رفت ولی میدانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهی و آنقدر با دشمنان قسم خورده دينت بجنگم تا به فيض شهادت برسم.
#عند_ربهم_یرزقون
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه اصل اسرائیلیها
شاید اگر این حرفها را از زبان هر کسی به جز گیدئون لوی روزنامهنگاری که خودش یک اسرائیلی الاصل است میشنیدید، باورش برایتان سخت بود!
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_صد_وپنجاه_وپنجم
اگر آن ها نباشند، تو به این راحتی می توانی بچه ات را بغل بگیری و شیر بدهی؟!»
از صدای صمد مهدی که داشت خوابش می برد، بیدار شده بود و گریه می کرد. او را از بغلم گرفت، بوسید و گفت: «اگر دیر آمدم، ببخش بابا جان. عملیات داشتیم.»
خواهرم آمد توی اتاق گفت: «آقا صمد! مژدگانی بده، این دفعه بچه پسر است.»
صمد خندید و گفت: «مژدگانی می دهم؛ اما نه به خاطر اینکه بچه پسر است. به این خاطر که الحمدلله، هم قدم و هم بچه ها صحیح و سلامت اند.»
بعد مهدی را داد به من و رفت طرف خدیجه و معصومه. آن ها را بغل گرفت و گفت: «به خدا یک تار موی این دو تا را نمی دهم به صد تا پسر. فقط از این خوشحالم که بعد از من سایة یک مرد روی سر قدم و دخترها هست.»
لب گزیدم. خواهرم با ناراحتی گفت: «آقا صمد! دور از جان، چرا حرف خیر نمی زنید.»
صمد خندید و گفت: «حالا اسم پسرم چی هست؟!»
معصومه و خدیجه آمدند کنار مهدی نشستند او را بوسیدند و گفتند: «داداس مهدی.»
چهار پنج روزی قایش ماندیم. روزهای خوبی بود. مثل همیشه با هم می رفتیم مهمانی. ناهار خانة این خواهر بودیم و شام خانة آن برادر. با اینکه قبل از آمدن صمد، موقع ولیمه مهدی، همة فامیل ها را دیده بودم؛ اما مهمانی رفتن با صمد طور دیگری بود.
💟ادامه دارد...
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا