eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
297 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️دو کارت زرد مقام معظم رهبری ظرف یک هفته به مسئولین: 🟨 کارت زرد اول در مورد مسئلۀ ۱۴۰۳/۱/۱۵ «بنده نظر قاطع خودم را در این مورد (مسئلۀ حجاب) عرض می‌کنم… حکم قانون برای همه واجب است. چه آن کسانی که به شرع معتقدند، چه حتّیٰ آن کسانی که به شرع هم معتقد نیستند، قانون را بایستی رعایت کنند… در دولت، در قوۀ قضاییه در بخش‌های مختلف در این زمینه مسئولیت وجود دارد. بایستی به مسئولیت‌های قانونی و شرعی خودشان عمل کنند.» 🟨 کارت زرد دوم در مورد روزه‌خواری علنی ۱۴۰۳/۱/۲۲ «گاهی تظاهر به روزه‌خواری در بعضی از معابر شهر تهران و دیگر شهرها دیده شده است؛ یقیناً نظام جمهوری اسلامی در صدد این نیست کسانی را به زور وادار به دینداری کند، امّا در مقابل هنجارشکنی دینی هم وظیفه دارد. نبایدکوتاهی کنیم، مسئولین… دراین زمینه باید وظیفه خود را انجام دهند.» دکتر عبدالصمد خرم‌آبادی ✍ 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمازِ مقبول... وقتی که همه نماز می‌خوندن، این عزیزِ دل مشعول کار بود و وقتی میرسه که نماز تموم شده و اینجوری با کمک همکارش نماز عید رو می‌خونه... عیدت مبارک رفیق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت ها وقتی الهی و شهادتی باشه وقتی امام حسینی و جهادی باشه بالاخره یه جایی به هم میرسن! تموم نمیشن... بعد شهادت حاج حسین خرازی شاید بعضی فکر کردن ارتباط بین این دو نفر تمام شد اما شهادت شهید زاهدی ثابت کرد که هیچ چیزی تمام شدنی نیست. بالاخره به رفیقش پیوست زیبا هم پیوست! درست مثل رفاقت شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید یوسف الهی رفاقت بین شهید حاج قاسم و شهید حسین پورجعفری! و صدها وهزاران شهید دیگر! . . اللهم الرزقنا از این رفاقتای خدایی! 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ این خانه از خانه های قبلی بزرگ تر بود. مانده بودم تنها فرشمان را کجا بیندازیم. صمد گفت: «ناراحت نباش. فردا همة خانه را موکت می کنم.» فردا صبح زود، بلند شدم و شروع کردم به تمیز کردن و مرتب کردن خانه. خانم آقا شمس الله هم کمکم بود. تا عصر کارها تمام شده بود و همه چیز سر جایش چیده شده بود. عصر سماور را روشن کردم. چای را دم کردم و با یک سینی چای رفتم توی حیاط. صمد داشت حیاط را آب و جارو می کرد. موکت کوچکی انداخته بودیم کنار باغچه. بچه ها توی حیاط بازی می کردند. نشستیم به تعریف و چای خوردن. کمی که گذشت، صمد بلند شد رفت توی اتاق لباس پوشید و آمد و گفت: «من دیگر باید بروم.» پرسیدم: «کجا؟!» گفت: «منطقه.» با ناراحتی گفتم: «به این زودی.» خندید و گفت: «خانم! خوش گذشته. یک هفته است آمده ام. من آمده بودم یکی، دو روزه برگردم. فقط به خاطر این خانه ماندم. الحمدلله خیالم از طرف خانه هم راحت شد. اگر برنگشتم، سقفی بالای سرتان هست.» خواستم حرف را عوض کنم، گفتم: «کی برمی گردی؟!» سرش را رو به آسمان گرفت و گفت: «کی اش را خدا می داند. اگر خدا خواست، برمی گردم. اگر هم برنگشتم، جان تو و جان بچه ها.» 💟ادامه دارد... نویسنده:
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ داشت بند پوتین هایش را می بست. مثل همیشه بالای سرش ایستاده بودم. زن برادرش را صدا کرد و گفت: «خانم! شما هم حلال کنید. این چندروزه خیلی زحمت ما را کشیدید.» تا سر کوچه با او رفتم. شب شده بود. کوچه تاریک و سوت و کور بود. کمی که رفت، دیگر توی تاریکی ندیدمش. یک ماهی می شد رفته بود. من با خانة جدید و مهدی سرگرم بودم. خانه های توی کوچه یکی یکی از دست کارگر و بنا در می آمد و همسایه ها ی جدیدتری پیدا می کردیم. آن روز رفته بودم خانه همسایه ای که تازه خانه شان را تحویل گرفته بودند، برای منزل مبارکی، که خدیجه آمد سراغم و گفت: «مامان بیا عمو تلفن زده کارت دارد.» مهدی را بغل گرفتم و نفهمیدم چطور خداحافظی کردم و رفتم خانة همسایة دیوار به دیوارمان. آن ها تنها کسانی بودند که در آن کوچه تلفن داشتند. برادرشوهرم پشت تلفن بود. گفت: «من و صمد داریم عصر می آییم همدان. می خواستم خبر داده باشم.» خیلی عجیب بود. هیچ وقت صمد قبل از آمدنش به ما خبر نمی داد. دل شورة بدی گرفته بودم. آمدم خانه. دست و دلم به کار نمی رفت. یک لحظه خودم را دلداری می دادم و می گفتم: « اگر صمد طوری شده بود، ستار به من می گفت.» لحظة دیگر می گفتم: «نه، حتماً طوری شده. آقا ستار می خواسته مرا آماده کند.» تا عصر از دل شوره مردم و زنده شدم. 💟ادامه دارد.. نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت الله حائری شیرازی: این خیال محالی است که انسان بتواند با حفظ آبرو قدمی برای اسلام بردارد! در جنگ گرم انسان باید جمجمه‌اش را به خدا عاریه دهد و در جنگ نرم باید آبرویش را بدهد... 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
با شهدا صحبت کنید، آنها صدای شمـا را به خـوبی می شنـوند و برایتان دعا میکنند 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi