چونان قدم بهار باش آنچنان که هر کجا قدم می نهی با خودت سرسبزی و شادابی همراه ببری تو شیعه مردی هستی که از او چاههای فراوان و نخل‌های بی شمار به جا مانده است سبز باش چون نسل علی ع 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi

💚 بعضی چقدر با بچه ها مهربانند شاید وقتی سجده میکنی، از اینم قشنگتر در آغوش خدا قرار بگیری 🟪 شک نکن خدا مهربون تره 🌼 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi

﷽ سلــام داداش گلــم🌹🖐 _ ||محــمدرضا||⬇️ #گلــدن_تایـم⁦:⁠-⁠)⁩ تــو قنـوت هاتون آرزوی شهـادت نکـنیم؛ آرزو کنـیم خدارو درسـت بشنـاسیـم وقتـی رابـطت با خـدا لیـلی و مجنـون بشـه خـداهم یـه راست میبـرتت پیـش خودت🙂 بـاخدا خلـوت داشته بـاشیـدحت‍ما دردودلاتونو به خـدا بزنید مثـلـا یـه موقع ك همه خوابند🌿؛سـاعت دو شب یا بیست دیـقه قبل اذون صبـح خـیلی موثره بـا خدا صحبت کنـی؛خیـلـی!! ما اسمشو‌ میزاریم گلدن تایم؛اصلانمیخواد بلند شی وضو بگیری و ازین حرفا همون جا روی تخت با خدا صحبت کن خیلی حال میده همه خوابند و با خدا صحبت کنی...:)) 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi

عکس کمتر دیده شده فرزندان شهدا در دیدار با آیت الله خامنه ایی فرزند شهید کاظمی فرزند شهید همت فرزند شهید دستواره فرزند شهید جهان آرا فرزند شهید کریمی 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi

▪️‌سالگرد شهدای مدافع حرم شهرستان بهشهر 🌷 🔸️زمان : پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ازساعت ۱۵ بصورت خودرویی از گلزار شهدای قره تپه بسمت بهشت فاطمه شهرستان بهشهر ▫️مراسم دوم ساعت ۱۷ در بهشت فاطمه بهشهر مزار شهدای مدافع حرم 🔹️ با روایتگری : حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای رضاپور 🔹️مداح : حاج رضا بذری 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi

🥀شهید سید حمید رضا هاشمی🥀 ای در این حادثه ها نام تو آرامش من #شهید_سیدحمیدرضا_هاشمی 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi

گله مندی یک شهید از خانم ها....😔 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi

❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_صد_ونود_وچهارم گفت: «جنگ سخت است دیگر. ما وظیفه مان این است، دفاع. شما زن ها هم وظیفه دیگری دارید. تربیت درست و حسابی این جوان ها. اگر شما زن های خوب نبودید که این بچه های شجاع به این خوبی تربیت نمی شدند.» گفتم: «از جنگ بدم می آید. دلم می خواهد همه در صلح و صفا زندگی کنند.» گفت: «خدا کند امام زمان(عج) زودتر ظهور کند تا همه به این آرزو برسیم.» با تاریک شدن هوا، صدای انفجار خمپاره ها و توپ ها بیشتر شد. سوار شدیم تا حرکت کنیم. صمد برگشت و به سنگرها نگاه کرد و گفت: «این ها بچه های من هستند. همه فکرم پیش این هاست. غصه من این هاست. دلم می خواهد هر کاری از دستم برمی آید، برایشان انجام بدهم.» تمام طول راه که در تاریکی محض و با چراغ خاموش حرکت می کردیم، به فکر آن رزمنده بودم و با خودم می گفتم: «حالا آن طفلی توی این تاریکی و سرما چطور نگهبانی می دهد و چطور شب را به صبح می رساند.» فردای آن روز همین که صمد برای نماز بیدار شد، من هم بیدار شدم. همیشه عادت داشتم کمی توی رختخواب غلت بزنم تا خواب کاملاً از سرم بپرد. بیشتر اوقات آن قدر توی رختخواب می ماندم تا صمد نمازش را می خواند و می رفت؛ اما آن روز زود بلند شدم، 💟ادامه دارد.. نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده #دختر_شینا