eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
📣متولد ۱۵ خرداد ۱۳۶۷ 📣بچه شیطون کوچه ، پس‌کوچه‌های محله چیذر تهران خیلی طول نکشید که صابون شیطنت‌های به تن بیشتر اهل محل خورد. 📣وقتی مادرش یک زنجیر کوچک برای گرفت دیگر او پای ثابت عزاداریهای سیدالشهدا شد. 📣خیلی طول نکشید که سر از (رایه العباس) امام‌زاده علی‌اکبر چیذر درآورد. 📣 عشق موتور بود. پدر و مادرش را تهدید کرد که اگر برایش موتور نخرند دبیرستان را شروع نخواهد کرد. پدرش هم با شروطی برای خرید. 📣 در رعایت نکردن نکات ایمنی رکورددار محسوب میشد. قیقاج دادن در خیابان ها و ایستادن روی موتور در حال حرکت به جای خود ، تک چرخ زدن هایش دیگر واقعا نفس گیر بود. 📣 وقت و بی وقت موتورش را در آسمان به پرواز درمیآورد و تک چرخ میزد و گوشش به حرف هیچکس بدهکار نبود. @Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
❤️ به راحتی خسته نمیشد و قدرت بدنی بالایی داشت یکی از روش های خوش و بش کردن با دوستانش این بود که هرکدام یک جعبه چوبی میوه در دست بگیرند و با زدن به سر و کول یکدیگر ریز ریزش کنند. ❤️ که وقتی سر به سر گذاشتن با رفقایش امام زاده را روی سرش میگذاشت همان بود که برای کارهای امام زاده از جان مایه میگذاشت.. و بالاخره علمداری هیات امام زاده علی اکبر را به او سپردند. ❤️رفت و آمدهای مدام به امام زاده باعث شد تا توجهش به یکی از زائران همیشگی مزار شهدا ی امام زاده جلب شود. ❤️ همیشه آرام و بی سروصدا کنار مزار شهدا می‌نشست و با خواندن قران و زیارتنانه چند ساعتی را با شهدا خلوت میکرد .. دوباره چادرش را مرتب میکرد و بی سروصدا میرفت. این کار هرهفته بود. این آمد و رفتن های به دل نشست. ❤️امیر آنقدر به چادر مشکی حساس بود و برایش قداست داشت که هرکس چادر میپوشید شان و منزلت دیگری در ذهنش پیدا میکرد. سرانجام همه آن زیارت ها و و آن وقار که از چادر مشکی اش داشت کار خودش را کرد .. وقتی به خودش آمد که کار از کار گذشته بود. ❤️ وقتی پنجشنبه بعدی به امام زاده آمد امیر صادقانه هرچیز که به زبانش آمد گفت : 《 مدتیه که میبینم شما به امام زاده می آیید و... من حواسم بهتون بوده.. این کار شما و رفتارتون برام جالب بود برای همین میخواستم باهم آشنا بشیم.. 》 ❤️ وسط حرفش پرید و گفت: من اهل این مدل روابط و دوستی ها نیستم!!! امیر گفت : قصد من هم چیزی جز ازدواج نیست .. اگر موافق باشید یک جلسه با مادرم بیایم تا صحبت های اولیه را بکنیم. ❤️ خواستگاری انجام شد ولی پدر مخالفت کرد. این جواب رد دادن یک مسئله بود و مهری که به دل و افتاده بود مسئله ای دیگر... @Revayate_ravi
ادامه دارد......
🔹همسرش میگفت: صورت داشت عاشق ♥️صورتش بودمـْ تو کہِ بود زنگ میزدم میگفتم 🔸علیرضا مال منہ مراقب من باش پیکرشو کہ دیدم گفتم مُراقب امانتیم بودے❓ 🌷 @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علی بن ابیطالب وَ الْأَئِمَّةِ المعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
💖به علی فاتح خیبر صلوات 💚به علی شافع محشر صلوات 💖به علی همسر والای بتول 💚به علی ساقی کوثر صلوات @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا