کتاب #تولد_در_سائوپائولو زندگینامه دختری هست که در جهانی پر از تاریکی و ناامیدی زندگی کرده اما به نور اسلام جذب شده .
🔸 "کامیلا سِلِستینو"در کشور برزیل و در خانوادهای کاتولیک به دنیا اومد....
این کتاب ،کتابی است که درمورد ره یافتگان مسیر حق منتشر شده .
🌎 تولد در سائوپائولو
قسمت:1⃣
🌅🕌من یک مسلمانم🕌🌅
🔷من کامیلا هستم(کامیلا یعنی فرستاده خدا)
🔹متولد سائوپائلو (برزیل)
🔹پدر و مادرم برزیلی هستند ولی ریشه پدرم به ایتالیا و مادرم به پرتغال هست.پدرم آشپز غذاهای ایتالیایی و مادرم خانهدار است.هر دوشان مسیحی کاتولیک هستند.🍃
🔷خانه ما در مرکز شهر و روبروی یک کلیسا بود.اولین خاطراتی که از دوران کودکی دارم برمیگردد به صدای ناقوس کلیسا و همخوانی سرود مذهبی است.🍃
🔹دین نقش پر رنگی در زندگی ما داشت.غیر از مراسم کلیسا من عبادت کردن پدرومادرم را دیدهبودم.یک کمد کوچک در خانه ما بود که مجسمه حضرتعیسی و تندیس مریم داخل آن بود.مادربزرگ پارچهای روی موهایش میانداخت و مقابل این دو مجسمه و صلیب میانشان مینشست.🍃
🔹من از همان روزها حرفزدن با خدا را یاد گرفتم و گاهی مانند مادربزرگ ، بدون اینکه چیزی روی سرم بندازم با خدا صحبت میکردم.🍃
🔷هفتساله بودم که مادرم دچار یک بیماری ناگهانی شد ، بیماری عصبی شبیه اماس که پزشکان هم علت و درمانش را نمیدانستند و در بیمارستان بستری شد.🍃
🔹من آن روزها بیشتر از قبل با خدا حرف میزدم.برای او نامه مینوشتم و با کلمات و جملات از او میخواستم تا مادرم را به خانه برگرداند.ولی یک چیز را نمیفهمیدم،نمیدانستم چرا این بلا سر خانواده ما میآید.🍃
🔹برایم سوال بود چرا مادر من که اینقدر مهربان و صبور است و تا به حال کسی را اذیت نکرده ، باید به چنین بیماری دچار شود؟چرا پدرم که همیشه برای دیگران خوبی خواسته باید دچار این مشکل شود؟ و چراهای دیگر....🍃
🔷بعد از چهارماه بستری شدن مادرم به خانه آمد آن هم با تعداد زیادی لوله که به او وصل بود.پدرم با علاقه هر کاری از دستش برمیآمد برایش انجام میداد.🍃
🔹قبلا در میان همسایگان و آشنایان ما کسانی بودند که بیمار میشدند و یا مشکلی برای یکی از آنها پیش میآمد ، معمولا طرف دیگر،خانواده را رها میکرد و پی زندگی خودش میرفت.کمتر پیش میآمد انسانها خودشان را در قبال یکدیگر متعهد بدانند.با افتخار میگویم پدرم یکی از کسانی بود که مسئولانه ایستاد و از مادرم مراقبت کرد.🍃
🔷بالاخره حال مادرم بهتر شد اما پدرم نتوانست هزینههای درمان مادرم را تامین کند و ما مجبور شدیم خانهمان در مرکز سائوپائلو را ترک کنیم و به حاشیه شهر برویم،جایی شبیه ریودوژانیرو،با خانههایی پلکانی و محلههای فقیرنشین.🍃
🔹والدینم تمام تلاششان را میکردند که به من و خواهرم خوش بگذرد.اما حس نارضایتی از زندگی هر روز در من بیشتروبیشتر میشد و همچنین تعداد سوالهایم از زندگی..
🔹چهارده ساله بودم که تصمیم گرفتم به والدینم بگویم ، خدایی که آنها میپرستند را قبول ندارم...🍃
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
8.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفت: عاشق کیست..؟!
باهم به اروند رفتیم..
🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
دعوت کنید
آدرس رانشر دهید
28.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••
#شهید_حسین_تاجیک:
شهادت انسان را به درجه
اعلای ملکوتی میرساند..🕊
#سخن_او🎙
فیلم وداع خادمین شهدای شلمچه
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
4.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️حواست باید برگرده سرجاش اسدالله..
خاطره ای از شهید اسدلله لاجوردی
««دادستان تهران در دهه ۶٠»»
#یادشهداباذکرصلوات🌷
💠 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
دعوت کنید
آدرس رانشر دهید