15.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اردیبهشت_مقاومت
📌بخش هفتم (آخر)مصاحبه
🔹وابستگی
🎙همسر بزرگوار شهید مدافع حرم حبیب الله قنبری نقل میکنند:
ما نفسمون به نفسش بند بود ❤️🩹
ممنونیم که با نگاه پر مهرتون همرامون بودید...🪴
#شهید_حبیب_الله_قنبری
#دیده_بان_لشکر_۲۵
#روایتگری
💠واحد رسانه کمیته خادمین شهدا شهرستان بهشهر واحدخواهران
@khadem_shohadaa_behshahr
4.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب: ایران، ایران امام رضاست، مشهد قله شکوه معنوی این کشور است... برکات امام هشتم، امام رئوف شامل حال همهی آحاد کشور است. ۱۴۰۳/۲/۳۰
🌷دو روز تا سالروز ولادت حضرت علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء)
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
29.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اردیبهشت_مقاومت
🌀سخنانی از زبان پدر و مادر شهید
آدم یا تصادف میکنه میمیره یا مریض میشه میمیره
پس بهترین مرگ شهادته ...💔
با ما همراه باشید...🪴
#شهید_سید_سجاد_خلیلی
#روایتگری
💠واحد رسانه کمیته خادمین شهدا شهرستان بهشهر واحدخواهران
@khadem_shohadaa_behshahr
19.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اردیبهشت_مقاومت
🌱❤️🩹خاطرات شیرین ...
با ما همراه باشید...🪴
#شهید_سید_سجاد_خلیلی
#روایتگری
💠واحد رسانه کمیته خادمین شهدا شهرستان بهشهر واحدخواهران
@khadem_shohadaa_behshahr
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اردیبهشت_مقاومت
✨️حقوق خودمو با فرزندان یتیم شروع کنم...
با ما همراه باشید...🪴
#شهید_سید_سجاد_خلیلی
#روایتگری
💠واحد رسانه کمیته خادمین شهدا شهرستان بهشهر واحدخواهران
@khadem_shohadaa_behshahr
24.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اردیبهشت_مقاومت
رفته بودیم مشهد
گفتم یا امام رضا
یه نشونه ای از سید سجاد بفرست
از چشم انتظاری ناراحتم
وقتی از مشهد برگشتیم
خبر دادن که پیکرش پیدا شده....
برای شادی روح شهدا صلوات🪴
#شهید_سید_سجاد_خلیلی
#روایتگری
💠واحد رسانه کمیته خادمین شهدا شهرستان بهشهر واحدخواهران
@khadem_shohadaa_behshahr
#یادگاری
سید سجاد همراه پدربزرگ و مادربزرگ در کنار مزار عموی شهیدش
عاقبت بخیر بشی ❤️
#شهید_سید_سجاد_خلیلی
💠واحد رسانه کمیته خادمین شهدا شهرستان بهشهر واحدخواهران
@khadem_shohadaa_behshahr
#عاشقانہ_دو_مدافع
#قسمت_پنجاه_هشتم
_خدا فاطمہ رو رسوند. با موهاے بهم ریختہ و چهره ے خواب آلود وارد آشپز خونہ شد
با دیدݧ مـݧ تعجب کرد:إ سلام زنداداش اینجایے تو❓
بہ سلام خانم.ساعت خواب❓
واے انقد خستہ بودم بیهوش شدم
باشہ حالا برو دست و صورتتو بشور بیا بہ مـݧ کمک کـݧ
_با کمک فاطمہ غذا رو گذاشتم. تا آماده شدنش یکے دو ساعت طول میکشید
علے پیش بابا رضا نشستہ بود
از پلہ هارفتم بالا. وارد اتاق علے شدم و درو بستم
بہ در تکیہ دادم و نفس عمیقے کشیدم. اتاق بوے علے رو میداد
میتونست مرحم خوبے باشہ زمانے کہ علے نیست
همہ جا مرتب بود و ساک نظامیش و یک گوشہ ے اتاق گذاشتہ بود
_لباس هاش رو تخت بود
کنار تخت نشستم و سرمو گذاشتم رو لباس ها چشمامو بستم
نا خودآگاه یاد اوݧ باز و بند خونے کہ اردلاݧ آورده بود افتادم
اشک از چشمام جارے شد. قطرات اشک روے لباس ریخت
اشکهامو پاک کردم و چشمامو بستم ، دوست نداشتم بہ چیزے فکر کنم ، بہ یہ خواب طولانے احتیاج داشتم ، کاش میشد بعد از رفتنش بخوابم و ، وقتے کہ اومد بیدار شم
_با صداے بازو بستہ شدݧ در بہ خودم اومدم
علے بود
اسماء تنها اومدے بالا❓چرا مـݧ صدا نکردے کہ بیام❓
آخہ داشتے با بابا رضا حرف میزدے
راستے علے نمیخواے بهشوݧ بگے❓
الاݧ با بابا رضا حرف زدم و گفتم بهش: بابا زیاد مخالفتے نداره اما ماماݧ، قرار شد بابا ماماݧ حرف بزنہ
اسماء خوانواده ے تو چے❓
خوانواده ے مـݧ هم وقتے رضایت منو ببینـݧ راضے میشـݧ
اسماء بگو بہ جوݧ علے راضے ام
راضے بودم اما ازتہ دل ، جوابے ندادم ، غذارو بهونہ کردم و بہ سرعت رفتم پاییـݧ
مادر علے یہ گوشہ نشستہ بود داشت گریہ میکرد
پس بابا رضا بهش گفتہ بود
_با دیدݧ مـݧ از جاش بلند شد و اومد سمتم
چشماش پر از اشک بود
دوتا دستش و گذاشت رو بازومو گفت: اسماء ، دخترم راستش و بگو تو بہ رفتـݧ علے راضے
یا مامانم وقتے اردلاݧ میخواست بره افتادم،بغضم گرفت سرمو انداختم پاییـݧ و گفتم:بلہ
پاهاش شل شد و رو زمیـݧ نشست
بر عکس ماماݧ آدم تو دارو صبورے بود و خودخوري میکرد
_دستش و گرفت بہ دیوار و بلند شد و بہ سمت اتاقشو حرکت کرد
خواستم برم دنبالش کہ بابا رضا اشاره کرد کہ نرو
آهے کشیدم و رفتم بہ سمت آشپز خونہ .غذا آماده بود
سفره رو آماده کردم و بقیہ رو صدا کردم
اولیـݧ نفر علے بود کہ با ذوق شوق اومد
بعد هم فاطمہ و بابا رضا
همہ نشستـݧ
_علے پرسید:إ پس ماما کو❓
بابا رضا از جاش بلند شد و گفت:شما غذارو بکشید مـݧ الاݧ صداش میکنم
بعد از چند دیقہ مادر علے بے حوصلہ اومد و نشست
غذا هارو کشیدم
بہ جز علے و فاطمہ هیچ کسے دست و دلشوݧ بہ غذا نمیرفت
علے متوجہ حالت مادرش شده بود و سعے میکرد با حرفاش مارو بخندونہ.
.
_ساعت ۵ بود گوشے و برداشتم و شماره ے اردلاݧ و گرفتم
بعد از دومیـݧ بوق گوشے برداشت
الو
الو سلام داداش
بہ اهلا و سهلا کربلایے اسماء خوبے خواهر❓یہ خبرے چیزے از خودت ندیا مـݧ اخبارتو از شوهرت میگیرم
خندیدم و گفتم.خوبے داداش ، زهرا خوبہ❓
الحمدوللہ
_داداش میدونے کہ علے امروز داره میره ، میشہ تو قضیہ رو بہ ماماݧ اینا بگے❓
گفتم اسماء جاݧ
گفتے❓
آره خواهر ما ساعت ۸ میایم اونجا براے خدافظے
آهے کشیدم و گفتم باشہ خدافظ
ظاهرا مـݧ فقط نمیدونستم ، پس واسہ همیـݧ بهم زنگ نمیزنـݧ میخواݧ کہ تا قبل از رفتنش پیش علے باشم
.
_ساعت بہ سرعت میگذشت
باگذر زماݧ و نزدیک شدݧ بہ ساعت ۸،طاقتم کم تر و کم تر میشد
تو دلم آشوب بود و قلبم بہ تپش افتاده بود
ساعت ۷ و ربع بود. علے پاییـݧ پیش مامانش بود
تو آیینہ خودم ونگاه کردم. زیر چشمام گود افتاده بود ورنگ روم پریده بود
لباس هامو عوض کردم و یکم بہ خودم رسیدم
ساعت ۷ و نیم شد
_علے وارد اتاق شد بہ ساعت نگاهے کرد و بیخیال رو تخت نشست
میدونستم منتظر بود کہ مـݧ بهش بگم پاشو حاضر شو دیره
بغضم گرفتہ بود اما حالا وقتش نبود
چیزے رو کہ میخواست بشنوه رو گفتم:إ چرا نشستے
دیره پاشو....
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
💠 سالگرد شهدای مدافع حرم شهرستان بهشهر
🎙سخنران حاج عظیم ابراهیم پور
🎤مداح کربلایی علی علیپور
🗓پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ساعت ۱۶
✨مکان گلزار شهدای بهشهر
همراه با رژه خودرویی و موتوری از ساعت ۱۵ از گلزار شهدای روستای قره تپه
از همه علاقمندان و ارادتمندان شهدا دعوت میشود .
▫️از طرف خانواده شهدای مدافع حرم شهرستان بهشهر
روابط عمومی قرارگاه خادم الشهدا شهرستان بهشهر
@khadem_shohada_behshahr