🌷به مناسبت سالگرد عملیات بازی دراز یادی کنیم از فرمانده پیروز این عملیات
#شهید_محسن_وزوایی🌷
💠شهیـــــد محسن وزوایــــے
✅متولد ۵ مرداد ۱۳۳۹
✅ششمین فرزند خانواده
✅توی درس خوندن کسی به گرد پاهایش نمیرسید
✅انگار پسرخاله ی انیشتن بود
✅جدول عناصر شیمی را بهتر از خود مَندَلیُف توضیح میداد
✅پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۵ رتبه ی اول مهندسی شیمی در کشور را آورد و وارد دانشگاه آریامهر (صنعتی شریف) شد
✅به علت بهره ی هوشی فراوان ، سطح بالای معلومات سیاسی_عقیدتی و نیز تسلط کامل به زبان انگلیسی سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام ، در تسخیر لانه ی جاسوسی آمریکا بود
@Revayate_ravi
✅جنگ شد
✅محسن آرام و قرار نداشت ، از جبهه ی غرب گرفته تا جبهه ی جنوب
✅محسن وزوایی در خاطراتش اینگونه نقل میکند : در قصر شیرین عراقی ها یک گروه ده نفری از ایرانیان را اسیر کردند ، آنها را در یک چاه انداختند ، سرشان یک گالن بنزین ریختند و یک نارنجک داخل چاه انداختند ، مردم ما اینگونه مظلومانه جان باختند....
@Revayate_ravi
✅محسن وزوایی حضور پررنگی در عملیات بازی دراز ۱ و ۲ در جبهه ی غرب داشت
✅محسن توانست فقط با ۵ نفر ۳۰۰ عراقی را اسیر کند ، آنقدر تعدادشان کم بود که حتی کسی را نداشتند که این اُسرا را به عقب برگردانند
✅او با همین تعداد کم قله ی استراتژیک هزاروصد را فتح کرد
@Revayate_ravi
✅محسن وزوایی میگوید یکی از اُسرای عراقی در مواجهه با نیروهای ما سراغ فرمانده ی عملیات را از ما میگرفت
✅وقتی فرماندمان را به او نشان دادیم گفت نه این فرمانده شما نیست، گفتیم چرا این را میگویی؟ تو از کجا میدانی؟ گفت : فرمانده شما مردیست سوار بر یک اســـــــب سفیــــــــــد که جلوی شما حرکت میکند ما هرچه به او تیراندازی میکنیم نمی افتد
✅دکتر بهشتی در بازدید از منطقه ی بازی دراز از آن همه روحیه و معنویت رزمندگان متأثر شد و گفت : به عرفا بگویید : عــــــرفان خانقـــــــاهـــــــش بــــــــازے دراز است !
@Revayate_ravi
✅ماجرای درگیری لفظی محسن وزوایی با حاج احمد متوسلیان را حتما در فیلم ایستاده در غبار دیده اید
✅حاج احمد فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول و محسن وزوایی فرمانده گردان حبیب بن مظاهر لشکر ۲۷ حضرت رسول بود
✅حاج احمد وسواس زیادی در آموزش و آمادگی گردان ها داشت
✅حاج احمد احساس میکرد گردان آقا محسن آمادگی کافی ندارد ، دستور خیز پنج ثانیه ای داد و متأسفانه بچه ها نتوانستند انجام دهند
✅حاج احمد این بار دستور خیز پنج ثانیه ای به آقا محسن که فرمانده آنها بود داد ، آقا محسن هم گفت نمیروم
✅حاج احمد هم دستور داد اسلحه اش را از او بگیرند و آقا محسن هم با صلابت و لحنی که نشان از غرور جریحه دارش بود گفت تفنگم را تحویل نمیدهم
✅تا آن روز کسی جرأت نداشت اینطور جلوی حاج احمد بایستد ، اصلا کسی باورش نمیشد که محسن وزوایی با آن هیکل لاغر ترکه ای اش بخواهد جلوی حاج احمد قد علم کند
✅بالاخره با وساطت شهید محمود شهبازی و حاج حسین همدانی سوء تفاهم ها برطرف شد ، حاج احمد جلوی نیروهای آقا محسن او را در آغوش گرفت و صورتش را بوسید
@Revayate_ravi