✅محسن وزوایی میگوید یکی از اُسرای عراقی در مواجهه با نیروهای ما سراغ فرمانده ی عملیات را از ما میگرفت
✅وقتی فرماندمان را به او نشان دادیم گفت نه این فرمانده شما نیست، گفتیم چرا این را میگویی؟ تو از کجا میدانی؟ گفت : فرمانده شما مردیست سوار بر یک اســـــــب سفیــــــــــد که جلوی شما حرکت میکند ما هرچه به او تیراندازی میکنیم نمی افتد
✅دکتر بهشتی در بازدید از منطقه ی بازی دراز از آن همه روحیه و معنویت رزمندگان متأثر شد و گفت : به عرفا بگویید : عــــــرفان خانقـــــــاهـــــــش بــــــــازے دراز است !
@Revayate_ravi
✅ماجرای درگیری لفظی محسن وزوایی با حاج احمد متوسلیان را حتما در فیلم ایستاده در غبار دیده اید
✅حاج احمد فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول و محسن وزوایی فرمانده گردان حبیب بن مظاهر لشکر ۲۷ حضرت رسول بود
✅حاج احمد وسواس زیادی در آموزش و آمادگی گردان ها داشت
✅حاج احمد احساس میکرد گردان آقا محسن آمادگی کافی ندارد ، دستور خیز پنج ثانیه ای داد و متأسفانه بچه ها نتوانستند انجام دهند
✅حاج احمد این بار دستور خیز پنج ثانیه ای به آقا محسن که فرمانده آنها بود داد ، آقا محسن هم گفت نمیروم
✅حاج احمد هم دستور داد اسلحه اش را از او بگیرند و آقا محسن هم با صلابت و لحنی که نشان از غرور جریحه دارش بود گفت تفنگم را تحویل نمیدهم
✅تا آن روز کسی جرأت نداشت اینطور جلوی حاج احمد بایستد ، اصلا کسی باورش نمیشد که محسن وزوایی با آن هیکل لاغر ترکه ای اش بخواهد جلوی حاج احمد قد علم کند
✅بالاخره با وساطت شهید محمود شهبازی و حاج حسین همدانی سوء تفاهم ها برطرف شد ، حاج احمد جلوی نیروهای آقا محسن او را در آغوش گرفت و صورتش را بوسید
@Revayate_ravi
✅در اردوهای راهیان نور وقتی از یادمان شهدای فتح المبین بازدید میکنیم یکی از شهدایی که حتما باید در فتح المبین یادی از او کرد شهید محسن وزواییست که سهم عمده ای در پیروزی این عملیات داشت
@Revayate_ravi
✅علت نامگذاری عملیات فتح المبین چه بود؟؟
✅چند روز قبل از آغاز عملیات ، فرماندهان جنگ خدمت امام رفتند برای کسب تکلیف و از امام خواستند نامی برای این عملیات بگذراند ، امام گفت : از قرآن کمک بگیرید
✅از قرآن استخاره کردند سوره ی فتح آمد
✅انا فتحنا لک فتنحا مبینا ، به همین خاطر نام این عملیات را فتح المبین گذاشتند
✅عملیاتی که خود صدام در این عملیات شرکت داشت و اگر با هلی کوپتر فرار نمیکرد در کمتر از چند دقیقه به دست نیروهای آقا محسن اسیر میشد
✅عملیاتی که بعد از آن امام به رزمندگان فرمود : من دست و بازوی شما را میبوسم و بر این بوسه افتخار میکنم
@Revayate_ravi
✅ماجرای گم شدن گردان حبیب در عملیات فتح المبین بسیار جالب است
✅آقا محسن قرار بود با بچه های گردانش تپه های بُرقازه را دور بزند و از پشت به عراقی های حمله کند
✅قرار شد چوپانی که با آن منطقه آشنا بود شب عملیات آنها را همراهی کند
✅اما درست شب عملیات راه را گم کردند ، شیار ها و تپه ها شبیه هم بود و تا صبح دور خود چرخیدند .. لحظات سختی بود
✅ناگهان آقا محسن به نماز ایستاد و بعد دستهایش را بالا برد و گفت :
خدایا تو برای موسی دریا را شکافتی
خدایا برای محمد(ص) غاری قرار دادی تا عنکبوت تاری بر آن بِتَنَد
خدایا به حق امام زمان
به حق نایب اش خمینی
و به حق حسین
ما را از این درماندگی نجات ده !
✅به صورت معجزه آسایی راه را پیدا کردند ، آنقدر زمان کم بود که فرصت خواندن نماز صبح را هم نداشتند ، با خاک تیمم کردند و درحال راه رفتن نماز خود را به جای آوردند و بالاخره فقط با ۵ شهید توانستند پیروزی بزرگی در این عملیات کسب کنند
@Revayate_ravi
✅و بالاخره آقا محسن در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت المقدس بر اثر اصابت خمپاره به شهادت رسید
✅آن روز در جاده ی اهواز_خرمشهر صحرای کربلا شده بود
✅ عده ای از بچه ها در شرق جاده گرفتار باتلاق شدند و تا زانو در زمین باتلاقی فرو روفتند
✅دشمن آنها را به رگبار بسته بود و ایستاده به شهادت رسیدند و اجسادشان به همان نحو سرپا مانده بود
✅ولی هیچ کس از این سرو های جوان یادی نکرد......
@Revayate_ravi