باسم رب فاطمه💚
سلام✋
امشب سومین شب ایامالله هست که در خدمتتون هستم
با #ابوعمار اومدم🌹
#عشق_به_خمینی_عشق_به_همهی_خوبیهاست
یا علی✌️
@Revayate_ravi
🔳 رفتیم مشهد برای عیادت #رحیم
دلم لک زده بود برای دو دقیقه با اون بودن
ولی دور و برش شلوغ بود
خودش خیلی دوست داشت من به کارهاش برسم ولی بزرگترها نمیگذاشتن.
🔳خواستن برن حرم ،پیش خودم گفتم: آخ جون من پیش #رحیم میمونم ولی به زور من رو با خودشون بردن.
🔳وقتی هم مرخص شد اونقدر مهمون اومد که وقت برای من نبود
باید برمیگشت جبهه! بعدها شنیدم که از همون اول تاسیس لشکر ۲۵ کربلا مسئول واحد تخریب بود تا زمان شهادتش
یه بار از زبون جاریم شنیدم که گفت: #رحیم فرمانده هست.
🔳وقتی به روش آوردم ناراحت شد
گفت: چیه تهمانده(فرمانده) تهمانده(فرمانده) میکنین ، کار اصلی رو اون بسیجیها انجام میدن ، ما فقط دستور میدیم.
🔳#رحیم هر وقت میخواست از جبهه بگه از اخلاص بسیجیها میگفت
از دوستاش شنیدم وقتی مینی رو خنثی میکرد خودش چند بار روی اون غلط میخورد تا نیروهاش مطمئن بشن
صدام برای سرش جایزه گذاشته بود
میگفت: عراقیها بهم میگن: #مین_دزد_خمینی
🔳 #رحیم میگفت: اینها مردش نیستن تو درگیری من رو بکشن ، به مازندرانی میگفت: رَد کَپِلی شهید میشم.
🔳تحصیلات دانشگاهی نداشت ولی نابغهای بود برای خودش
کتابهای مختلف میخوند تا بتونه بمب و چاشنی انفجاری درست کنه
یه بار موقع انفجار بمب منفجر شد و به چشمهاش آسیب دید
بعدها از زبان فرمانده سپاه استان شنیدم که گفت:
اگه #محمدرحیم_بردبار ، دو سال دیگه زنده بود ، دیگه لازم نبود بعضی از سلاحها رو وارد کنیم.
@Revayate_ravi
🔳وقتی حرف عروسی پیش اومد #رحیم گفت: من عروسی نمیگیرم
ماشین گل نمیزنم
بوق زنون نمیام توی خیابون که مادر شهیدان شهمیری(شهیدان شهمیری دو برادر بودن که مادرشون با فروش شیر و ماست بزرگشون کرد و دامادیشون رو ندید)که مادرای شهدا بگن: خوش به حال مادر #رحیمبردبار که پسرش داماد شده
از من نخواه دل مادران شهدا رو به درد بیارم
بالاخره هم......
@Revayate_ravi
#پنجشنبههای_شهدایی
باز پنجشنبه شد و
ومقبره تنگ دلم تنگتر است ..!!
گاهی هیج کجا مثل مزار شهدا آرامش دل بی قرارمان نمی شود..
شهدای گمنام...
و اشک و اشک و اشک...
در آسمان ها مشهورند
آنانی که دنیا جای ماندنشان نبود
نامیرا ترین افرادنداما پروای نام نداشتند
و در کهف گمنامی خویش آرام گرفته اند.
شهدا دلتنگیم......
#سلام_ودرود_برشهیدان
@Revayate_ravi
حاج حسین یکتا: #فجر یک دهه نیست، یک مسیر است به وسعت تاریخ که نقطهی اوج آن، طلوع روحالله و افول آمریکاست؛ إنهم یرونه بعیدا و نراه قریبا.
#انقلاب_مردم
#آقا_روح_الله_خمینی
#تو_به_ما_جرات_طوفان_دادی
@Revayate_ravi
توجه ، توجه📣📣📣📣
اعضای محترم کانال راویان
اگه زیارت قبور شهدا میرید در هر مکان یا محلی ، میتونید عکس و تصاویر رو با نام گلزار شهدا
و یا
دلنوشته یا مطالب خوبی که راجع به شهدا دارید به آیدی زیر👇👇👇بفرستید تا با نام شما در کانال گذاشته بشه
@Z_raviyan
با تشکر
✍اَدمین
سلام✋
#رحیم_بردبار هستم
چهارمین شب دههی فجر ۹۹ هست
امشب هممون با حضرت امام(ره) مهمون سیدالشهدا 💚هستیم
یا علی✌️
@Revayate_ravi
🔳آخرشم پسرِ دختر عموم شهید شد و عروسی نگرفتیم.☹️
بهم قول داد اون دنیا چند بار برام عروسی بگیره ، گفتم: اون دنیا به درد خودت میخوره.😞
🔳۱۲ بهمن ۶۲ بود که قرار بود برای ماه عسل بریم مشهد😎
دلم رو خوش کردم که حداقل تا فردا صبح که به مشهد برسیم توی اتوبوس پیش #رحیم هستم.😋
🔳قبل از حرکت شاگرد اتوبوس اومد و گفت :یه خانم تنهاست اگه میشه شما جاتون رو با اون عوض کنین.🙁
تا خود مشهد حرص خوردم که بین این همه مسافر اتوبوس فقط باید ما عروس ، داماد رو از هم جدا میکردن😩
🔳شاید باورتون نشه ولی موقع برگشت از مشهد هم دوباره شاگرد اتوبوس اومد و گفت: ببخشید میشه شما جاتون رو با یه خانم عوض کنید؟؟😑
پاهای #رحیم رو چنگ زدم و گفتم: امکان نداره!!!🤫
هر چی گفت: زشته!بذار برم ، گفتم: نه!!!
تو الان برسیم خونه دوباره شال و کلاه میکنی که بری جبهه
معلوم نیست کی من ببینمت ، همین چند ساعته!!☹️
🔳یه بار سر یه مسئلهای از دستم ناراحت شد.😕
#رحیم با اینکه مهربون بود ولی من ازش حساب میبردم ، ولی چیزی بهم نگفت.😶
#رحیم گفت: میخواستم باهات دعوا کنم ولی تا دیدمت دلم هُری ریخت...😍
🔳 بالاخره #رحیم رو راضی کردم که همراش برم اهواز
همراه خودمون فقط یه چمدون و رختخواب و پتو بردم.👀
@Revayate_ravi