eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
280 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌خواستند تسبیحش📿 را بگیرند نداد؛ گفت: کسی در میدان نبرد را به دیگری نمی‌دهد بعد از خداحافظی یک نفر👤 از طرفش برای همه آورد ... ♥️ @Revayate_ravi
بعداز ۴۸ ساعت درگیرے با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم ... مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقے مانده بود ، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت : برادرانے ڪہ خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورنـد و آنهایے کہ می ‌توانند، تا فـردا صـبح تحمل ڪنند. جعبہ خرمـا بیـن بچـه ها دست به دست چرخیـد تا به فرمانــده رسید... فرمانـده بہ جعبـه خرمـا نگاه ڪرد، خرماهـا دست نخورده بود ،بچـه ها تنـها با آب قمقمه هایشان افطار ڪرده بودنـد. ماه بود... تیرماه شصت و یڪ... 🌷 @Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
⚘🕊 (بخش‌اول) از زبان تازه خواهرزاده ام را عقد کرده بود. حقیقتش آن اوایل ازش خوشم نمی آمد. حتی یک درصد هم.☹️ و ها مان با هم خیلی فرق داشت.😮 من از این آدم‌های لارج و سوپر دولوکس بودم و از این های حرص درآر. هر وقت می رفتم خانه خواهرم،می دیدمش می آمد جلو، خیلی شسته رفته و پاستوریزه سلام و علیک می‌کرد.😌 دستش روی سینه اش بود و گردنش کج و انگار شکسته.😑 ریش پرپشتی داشت و یک لبخند به قول مذهبی‌ها عرفانی هم روی لبش بود😃 کلا از این فرمان آدم‌هایی که دیدنشان لجن ما جوان های امروزی را در می آورد😬 بعضی موقع ها هم با زنم می رفتم خانه خواهرم. تا زن مرا میدید سرش را می انداخت پایین و همان طور با من و خانمم سلام می‌کرد.😑سرش را یک لحظه هم بالا نمی آورد لجم می گرفت😏 با خودم می‌گفتم مگر زنم لولوخورخوره است که دارد این طور می کند؟😒 دفعه بعد به زنم گفتم: "یک چیزی بنداز سرت تا این مذهبی به تریج قباش بر نخوره و سر مبارکش رو یکم بیاره بالا." زنم گفت: "باشه." دفعه بعد پوشید. 😇 این بار خیلی گرم تر از قبل با من و خانمم سلام و احوالپرسی کرد. اما باز هم سرش پایین بود فهمیدم کلاً حساس است به زن نامحرم.😯😥 چند ماهی از دامادی اش و آشنایی مان گذشته بود توی میدیدمش. دیدم نه آنچنان هم بچه خشکه مقدسی نیست که فکر میکردم.😍 میگوید..می خندد..گرم می گیرد. کم کم خوشم آمد ازش ولی باز با حزب اللهی بودنش نمی‌توانستم کنار بیایم.😖 . یک بار که رفتم خانه خواهرم نشسته بود توی . رفتم داخل. تا من را دید برایم ایستاد و به هم سلام کرد و جواب سلامش را دادم و نشستم کنارش.😌 هنوز یک دقیقه نگذشته بود که آمد تو شش هفت سال بیشتر نداشت بچه مچه بود جلوی پای او هم تمام قد بلند شد و ایستاد🙄😳 گفتم:" آقا محسن راحت باش نمیخواد بلند شی. این بچه هست." نگاهم کرد و گفت: "نه دایی جون. شما ها سید هستید. هستید شما ها روی سر ما جا داری احترامتون به اندازه دنیا واجبه"😍😌 این را که گفت، ریختم به هم. حسابی هم ریختم به هم. از خودم خجالت کشیدم. از آن موقع جا باز کرد توی دلم با خودم گفتم:" تا باشه از این حزب اللهی ها.😍👌😇 ..... @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین فلسفی از بهشهر تاریخ شهادت: ۶۵/۲/۱۰ محل شهادت: فاو گلزار شهید: بهشت فاطمه @Revayate_ravi
محسن غریب از بهشهر تاریخ شهادت: ۶۵/۱۰/۲۶ محل شهادت:شلمچه گلزار شهید: بهشت فاطمه @Revayate_ravi
محمد علی‌‌ ‌پور از بهشهر تاریخ شهادت: ۶۲/۱۲/۴ محل شهادت: دهلران گلزار شهید: بهشت فاطمه @Revayate_ravi
🔻چهارمین یادواره مجازی شهدای خانطومان شب ششم شهیدان ساعت ۲۲ در کانال تلگرام و پیج اینستاگرام حماسه خانطومان👇👇👇 T.me/khantuoman instagram.com/khantuoman @Revayate_ravi
سلام به مردم مجاهد ایران!✋ من حسن رجایی فر هستم. خادم شما ملت غیرتمند کشورم که این روزها چه در رزمایش مومنانه و چه در جهاد با ویروس کرونا، مایه ی مباهات ما شهدا شدید. منم علی عابدینی ام؛ بابای امیر محمد جان عزیزم! امروز با رفیق بهشتی ام، حسن آقا، قرار کنار شما باشیم و از همدلی هامون بگیم. امیدواریم رفاقت امروزمون رو فراموش نکنید. بسم الله...! یادواره مجازی شهدای خانطومان👇👇 T.me/khantuoman instagram.com/khantuoman @Revayate_ravi